رهبران آوانگارد
سازمانهای آینده و نوآوریهای معناداریکی از سؤالات اساسی همه متفکران امروزی حوزه مدیریت و رهبری سازمانها «کدام منابع انسانی» برای «کدام آینده» است. برای پاسخ به این پرسش نیازمند ارائه تصویری از وضعیت آینده جهان هستیم. این در حالی است که درک بشر از جهان فیزیکی پیشرو مملو از ابهام است. این ابهامات به اندازهای مهم است که نمیتوان به آسانی آنها را نادیده گرفت. همه سعی و تلاش افراد مختلف در طول تاریخ نیز کسب آگاهی درباره چگونگی پدیدههای آتی بوده است. درحالیکه این تلاشها به طور کلی هدفی یکسان را دنبال کردهاند، ولی از حیث زمان و مکان دارای جهتهایی متفاوت بودهاند. همچنین سرعت تغییرات در جهان امروز باورنکردنی است. تحولات شتابان تکنولوژیکی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، بسیاری از مردم را در وضعیتی از حیرت و شگفتی فرو برده است. این احساس مشترک بیانگر یک تجربه جمعی و واکنش عمومی نسبت به تغییرات سریع و غیرمنتظرهای است که زندگی روزمره و محیط اجتماعی انسانها را تحت تأثیر قرار داده است. جدا از مثبت یا منفیبودن این تغییرات، چالشها و پرسشهای زیادی فراروی افراد و جوامع مختلف است. درک جهان امروز هم نیازمند رویکردی فراتر از روشهای سنتی است. به طور حتم باید بهجای تمرکز بر پیشبینی دقیق آینده، بر درک سازوکارها و عوامل تأثیرگذار بر تحولات پویا متمرکز بود؛ زیرا چنین امری هم به معنای پذیرش ابهام، یادگیری، انعطافپذیری و تطبیق با سرعت بالای تغییرات و توسعه مدلهای تحلیلی جدید است که بتوان از طریق آنها، پیچیدگیها و پویاییها را مد نظر قرار داد. درحالیکه یکی از دغدغههای مهم بشر ترس از آینده است، این نگرانی جهان پیشرو را جهانی پیچیده و مملو از آشوب تصویر کرده است که بر آن عناصر چهارگانه نوسان، عدم قطعیت، پیچیدگی و ابهام حاکم است. جهانی که با سرعتی باورنکردنی در حال تغییر است. در چنین شرایطی آیا سزاوار است که سازمانهای ما همچنان با رهبران و مدیرانی از جنس سنت و اهتمام به حفظ وضع موجود اداره شوند؟ از یاد نبریم رهبری و مدیریت فعالیتی هنرمندانه است. رهبران و مدیران کارآمد و اثرگذار مناسب برای جهان موصوف، باید با به چالش کشاندن هنجارهای پذیرفتهشده در اجتماع برای اعمال تغییرات در کار و فعالیت، پیشقدم و پیشتاز باشند. آنها باید با اطلاع از آینده، خواستهها و امیدهای خود را برای دیگران تصویرسازی کنند و نخستین گامها را در ابتدا خود بردارند تا بتوانند ضمن تأثیر بر خود، بر دیگران نیز به نوعی تأثیرگذار باشند. چنین مدیرانی به عنوان رهبران آوانگارد، معرفی شدهاند. مدیرانی بانی جنبشها و ترندهای نوین در کسبوکار که با اتخاذ تصمیمات چالشبرانگیز، شتابدهندهای مؤثر در سازمان به شمار میروند. رهبران و مدیرانی بزرگ که با قوه آیندهنگری بالا میتوانند آینده را هرچند مبهم، به تصویر بکشند و با توانمندی خود باعث حرکت دیگران و ایجاد انرژی در آنها شوند. به چالش کشاندن و زیر سؤال بردن همه اصولی که تا امروز امری بدیهی شمرده شده است، جزء وظایف اصلی مدیران و رهبران آوانگارد محسوب میشود. برای این توانمندی بیم و هراس نداشتن از مذمت دیگران یک ضرورت است. انتظار داریم رهبران آوانگارد به عنوان افرادی نافرمان در مقابل وضع موجود در نقش افرادی اصیل، معماران مهندسی مجدد، الهامبخش، خالق و عامل تغییرات مهم و ضروری ظاهر شوند. قدرت و توان چنین مدیرانی برای تبدیلشدن جزء به کل قطعا ستودنی است. رهبران پیشرو با زندگی در حال، باید قادر باشند آینده را ببینند تا بتوانند در خود و کارکنانشان شور و اشتیاق لازم را به وجود آورند. این مهم میسر نمیشود مگر اینکه پیشروان یا رهبران آوانگارد با بهرهگیری از عناصر چهارگانه چشمانداز، درک بهتر، شفافیت و چابکی در مقابل عناصر چهارگانه نوسان، عدم قطعیت، پیچیدگی و ابهام، جهان پرآشوب موصوف یا ووکا را به ساحلی امن برای سازمانهای خود همه کارکنان، بنیانگذاران، مشتریان و جهان پیرامون تبدیل کنند. فراموش نکنیم یکی از وظایف اصلی مدیران ایجاد سهولت در فرایند تغییر است. مقاومت در برابر هرگونه تغییر، بخشی از ماهیت انسان است که ترجیح میدهد عادات خود را ثابت نگه دارد. این در حالی است که سازمانها، شرکتها و همه و ارگانهای اداری موظف هستند برای کسب موفقیت و سازگاری با تغییرات در تلاش و تکاپو باشند. هماهنگشدن با تغییرات هم اقدامی سهل و آسان نیست، اما از یاد نبریم تغییر همیشه چیز بدی نبوده است. ایجاد آیندهای روشن در گرو تبدیلشدن قصد و معنای امروز به چشمانداز الهامبخش آینده است. مدیران سازمانها و ادارات مختلف باید مدلهایی از کسبوکار بدیع و نو را تجمیع کنند که با دوران اقتصادهای برهمزننده و الگوهای در حال تغییر بازار کاملا مطابقت داشته باشند. چراکه ایجاد چارچوبی جدید در راستای استراتژی، منابع انسانی و توسعه سازمانی آن هم در محیطی مبتنیبر مسیرهای شغلی اشتیاق محور، الزامی است. طراحی و استقرار سازمانهای متعالی، تدوین و طراحی استراتژیهای مناسب منابع انسانی، متناسب با مقتضیات درونی و محیطی سازمان، از جمله اهداف مهم سازمانهای متعالی با رهبرانی مبتنیبر تفکر رهبری آوانگارد است. در چنین سازمانهایی همه سیاستها، برنامهها و فعالیتهای حوزه مدیریت منابع انسانی در راستای تحقق چشمانداز، اهداف و استراتژیهای محوری سازمان انجام میشود. در چنین شرایطی درک کارکنان و فعالان سازمانها و همه ارگانهای دولتی و غیردولتی از اتفاقات جهان طی سالهای پیشرو نیز لازم و ضروری است. رهبران ارشد موجود باید در سازمانها کمک کنند تا افراد نسبت به این اتفاقات کاملا واقف و آگاه باشند. سرانجام و اگر در نهایت بپذیریم که رهبران آوانگارد قادرند با طراحی چشمانداز، درک بهتر، شفافیت و چابکی آینده مجهول را به آیندهای معلوم تبدیل کنند، باید بپذیریم که منابع انسانی لازم برای تحقق این عناصر چهارگانه نیز باید با جهشی اساسی نسبت به منابع موجود سازمانهای امروزی، با برخورداری از دانش و تفکر تحلیلی به تحلیلگران سیستمی در قالب شبکههای ارزشآفرین و تحولساز تبدیل و مطابق آنچه مکینزی در مورد رهبری نوین به آن معتقد است با تغییرات پنجگانه تغییر و تبدیل سودآوربودن به تأثیرگذاری، تغییر نقشهای تخصصی به اصالت انسانی، تغییر سازماندهی از دستوری به تسهیلگری، تغییر از رقابت به سمت خلق ارزش مشترک، تغییر از تحت کنترل بودن به سمت بهسوی تکامل رفتن بهعنوان سرمایه انسانی سازمان و سرمایه اجتماعی جامعهای با مختصات مشخص، تغییر ماهیت دهند. در این صورت میتوان مدعی شد که سؤال «کدام منابع انسانی» برای «کدام آینده» دیگر محلی از اعراب نخواهد داشت. * استاد دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران
یکی از سؤالات اساسی همه متفکران امروزی حوزه مدیریت و رهبری سازمانها «کدام منابع انسانی» برای «کدام آینده» است. برای پاسخ به این پرسش نیازمند ارائه تصویری از وضعیت آینده جهان هستیم. این در حالی است که درک بشر از جهان فیزیکی پیشرو مملو از ابهام است. این ابهامات به اندازهای مهم است که نمیتوان به آسانی آنها را نادیده گرفت. همه سعی و تلاش افراد مختلف در طول تاریخ نیز کسب آگاهی درباره چگونگی پدیدههای آتی بوده است. درحالیکه این تلاشها به طور کلی هدفی یکسان را دنبال کردهاند، ولی از حیث زمان و مکان دارای جهتهایی متفاوت بودهاند.
رضا کچوئیان جوادی*: یکی از سؤالات اساسی همه متفکران امروزی حوزه مدیریت و رهبری سازمانها «کدام منابع انسانی» برای «کدام آینده» است.
برای پاسخ به این پرسش نیازمند ارائه تصویری از وضعیت آینده جهان هستیم. این در حالی است که درک بشر از جهان فیزیکی پیشرو مملو از ابهام است. این ابهامات به اندازهای مهم است که نمیتوان به آسانی آنها را نادیده گرفت. همه سعی و تلاش افراد مختلف در طول تاریخ نیز کسب آگاهی درباره چگونگی پدیدههای آتی بوده است. درحالیکه این تلاشها به طور کلی هدفی یکسان را دنبال کردهاند، ولی از حیث زمان و مکان دارای جهتهایی متفاوت بودهاند.
همچنین سرعت تغییرات در جهان امروز باورنکردنی است. تحولات شتابان تکنولوژیکی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، بسیاری از مردم را در وضعیتی از حیرت و شگفتی فرو برده است. این احساس مشترک بیانگر یک تجربه جمعی و واکنش عمومی نسبت به تغییرات سریع و غیرمنتظرهای است که زندگی روزمره و محیط اجتماعی انسانها را تحت تأثیر قرار
داده است.
جدا از مثبت یا منفیبودن این تغییرات، چالشها و پرسشهای زیادی فراروی افراد و جوامع مختلف است. درک جهان امروز هم نیازمند رویکردی فراتر از روشهای سنتی است. به طور حتم باید بهجای تمرکز بر پیشبینی دقیق آینده، بر درک سازوکارها و عوامل تأثیرگذار بر تحولات پویا متمرکز بود؛ زیرا چنین امری هم به معنای پذیرش ابهام، یادگیری، انعطافپذیری و تطبیق با سرعت بالای تغییرات و توسعه مدلهای تحلیلی جدید است که بتوان از طریق آنها، پیچیدگیها و پویاییها را مد نظر قرار داد.
درحالیکه یکی از دغدغههای مهم بشر ترس از آینده است، این نگرانی جهان پیشرو را جهانی پیچیده و مملو از آشوب تصویر کرده است که بر آن عناصر چهارگانه نوسان، عدم قطعیت، پیچیدگی و ابهام حاکم است. جهانی که با سرعتی باورنکردنی در حال تغییر است. در چنین شرایطی آیا سزاوار است که سازمانهای ما همچنان با رهبران و مدیرانی از جنس سنت و اهتمام به حفظ وضع موجود اداره شوند؟
از یاد نبریم رهبری و مدیریت فعالیتی هنرمندانه است. رهبران و مدیران کارآمد و اثرگذار مناسب برای جهان موصوف، باید با به چالش کشاندن هنجارهای پذیرفتهشده در اجتماع برای اعمال تغییرات در کار و فعالیت، پیشقدم و پیشتاز باشند. آنها باید با اطلاع از آینده، خواستهها و امیدهای خود را برای دیگران تصویرسازی کنند و نخستین گامها را در ابتدا خود بردارند تا بتوانند ضمن تأثیر بر خود، بر دیگران نیز به نوعی تأثیرگذار باشند.
چنین مدیرانی به عنوان رهبران آوانگارد، معرفی شدهاند. مدیرانی بانی جنبشها و ترندهای نوین در کسبوکار که با اتخاذ تصمیمات چالشبرانگیز، شتابدهندهای مؤثر در سازمان به شمار میروند. رهبران و مدیرانی بزرگ که با قوه آیندهنگری بالا میتوانند آینده را هرچند مبهم، به تصویر بکشند و با توانمندی خود باعث حرکت دیگران و ایجاد انرژی در آنها شوند.
به چالش کشاندن و زیر سؤال بردن همه اصولی که تا امروز امری بدیهی شمرده شده است، جزء وظایف اصلی مدیران و رهبران آوانگارد محسوب میشود. برای این توانمندی بیم و هراس نداشتن از مذمت دیگران یک ضرورت است. انتظار داریم رهبران آوانگارد به عنوان افرادی نافرمان در مقابل وضع موجود در نقش افرادی اصیل، معماران مهندسی مجدد، الهامبخش، خالق و عامل تغییرات مهم و ضروری ظاهر شوند.
قدرت و توان چنین مدیرانی برای تبدیلشدن جزء به کل قطعا ستودنی است. رهبران پیشرو با زندگی در حال، باید قادر باشند آینده را ببینند تا بتوانند در خود و کارکنانشان شور و اشتیاق لازم را به وجود آورند. این مهم میسر نمیشود مگر اینکه پیشروان یا رهبران آوانگارد با بهرهگیری از عناصر چهارگانه چشمانداز، درک بهتر، شفافیت و چابکی در مقابل عناصر چهارگانه نوسان، عدم قطعیت، پیچیدگی و ابهام، جهان پرآشوب موصوف یا ووکا را به ساحلی امن برای سازمانهای خود همه کارکنان، بنیانگذاران، مشتریان و جهان پیرامون تبدیل کنند.
فراموش نکنیم یکی از وظایف اصلی مدیران ایجاد سهولت در فرایند تغییر است. مقاومت در برابر هرگونه تغییر، بخشی از ماهیت انسان است که ترجیح میدهد عادات خود را ثابت نگه دارد. این در حالی است که سازمانها، شرکتها و همه و ارگانهای اداری موظف هستند برای کسب موفقیت و سازگاری با تغییرات در تلاش و تکاپو باشند. هماهنگشدن با تغییرات هم اقدامی سهل و آسان نیست، اما از یاد نبریم تغییر همیشه چیز بدی نبوده است.
ایجاد آیندهای روشن در گرو تبدیلشدن قصد و معنای امروز به چشمانداز الهامبخش آینده است. مدیران سازمانها و ادارات مختلف باید مدلهایی از کسبوکار بدیع و نو را تجمیع کنند که با دوران اقتصادهای برهمزننده و الگوهای در حال تغییر بازار کاملا مطابقت داشته باشند. چراکه ایجاد چارچوبی جدید در راستای استراتژی، منابع انسانی و توسعه سازمانی آن هم در محیطی مبتنیبر مسیرهای شغلی اشتیاق محور، الزامی است.
طراحی و استقرار سازمانهای متعالی، تدوین و طراحی استراتژیهای مناسب منابع انسانی، متناسب با مقتضیات درونی و محیطی سازمان، از جمله اهداف مهم سازمانهای متعالی با رهبرانی مبتنیبر تفکر رهبری آوانگارد است. در چنین سازمانهایی همه سیاستها، برنامهها و فعالیتهای حوزه مدیریت منابع انسانی در راستای تحقق چشمانداز، اهداف و استراتژیهای محوری سازمان انجام میشود. در چنین شرایطی درک کارکنان و فعالان سازمانها و همه ارگانهای دولتی و غیردولتی از اتفاقات جهان طی سالهای پیشرو نیز لازم و ضروری است. رهبران ارشد موجود باید در سازمانها کمک کنند تا افراد نسبت به این اتفاقات کاملا واقف و آگاه باشند.
سرانجام و اگر در نهایت بپذیریم که رهبران آوانگارد قادرند با طراحی چشمانداز، درک بهتر، شفافیت و چابکی آینده مجهول را به آیندهای معلوم تبدیل کنند، باید بپذیریم که منابع انسانی لازم برای تحقق این عناصر چهارگانه نیز باید با جهشی اساسی نسبت به منابع موجود سازمانهای امروزی، با برخورداری از دانش و تفکر تحلیلی به تحلیلگران سیستمی در قالب شبکههای ارزشآفرین و تحولساز تبدیل و مطابق آنچه مکینزی در مورد رهبری نوین به آن معتقد است با تغییرات پنجگانه تغییر و تبدیل سودآوربودن به تأثیرگذاری، تغییر نقشهای تخصصی به اصالت انسانی، تغییر سازماندهی از دستوری به تسهیلگری، تغییر از رقابت به سمت خلق ارزش مشترک، تغییر از تحت کنترل بودن به سمت بهسوی تکامل رفتن بهعنوان سرمایه انسانی سازمان و سرمایه اجتماعی جامعهای با مختصات مشخص، تغییر ماهیت دهند. در این صورت میتوان مدعی شد که سؤال «کدام منابع انسانی» برای «کدام آینده» دیگر محلی از اعراب نخواهد داشت.
* استاد دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران