روایتی از عشق به مادربزرگ
فیلم سینمایی «چگونه قبل از مرگ مادربزرگ، میلیونر شویم» به کارگردانی پت بونیتیپات با حضور فرانک آرتا، منتقد، زهرا نوده، مشاور و مربی خودمراقبتی و محسن سلیمانیفاخر، منتقد سینما، در فرهنگسرای اندیشه اکران و نقد شد.
فیلم سینمایی «چگونه قبل از مرگ مادربزرگ، میلیونر شویم» به کارگردانی پت بونیتیپات با حضور فرانک آرتا، منتقد، زهرا نوده، مشاور و مربی خودمراقبتی و محسن سلیمانیفاخر، منتقد سینما، در فرهنگسرای اندیشه اکران و نقد شد.
زهرا نوده گفت: «این فیلم روایتی غیرمعمول درباره آدمهایی معمولی است. از آن جهت غیرمعمول که ما را با سطحی عمیقتر از روابط تناقضآمیز خانوادگی مواجه میکند؛ جایی که تکاپو برای دیدهشدن و تأییدگرفتن و نه عشق و محبت است».
او افزود: «تکتک شخصیتها در هر جایی که باشند، در تلاش هستند به واسطه دیدهشدن منافعی کسب کنند. منفعتی که گاه تبدیل به مالکیت خانه میشود، گاه پسر خوب خانواده بودن و گاه دختر فداکار و مهربان. منافعی که حتی در قالب تسکین احساس گناه و شرم و خلأ از آنها نمایان میشود و نه صرفا به دست آوردن چیزی. زیبایی این داستان آنجاست که مسیر برای «ام» و مادربزرگش همینقدر معمولی پیش نمیرود و این مادربزرگ و نوه در تعامل مراقبتانهای که با هم دارند، مسیری از شناخت خود و دیگری را طی میکنند. آنچنان که در پایان عشقی اصیل و معنایی فراتر از اهداف بقامحور خود تجربه میکنند». این مشاور افزود: «چه اشکالی دارد بپذیریم ما همان موجوداتی هستیم که برای طردنشدن از قبیلههایمان، برای مراقبت از جان و بقا، برای دوامآوردن در دنیای هولناک و جهان سختگیر پیرامونمان به آنچه بلد بودیم چنگ انداختهایم؟».
محسن سلیمانیفاخر، کارشناس و منتقد سینما نیز گفت: «این فیلم یکی از بهترین درامهای خانوادگی در دهه اخیر است. ساده و عمیق، جسور و حاوی تضاد میان طمع و محبت که به صورت غیرمستقیم بر اهمیت خانواده، ارزشهای اخلاقی، ارتباطات خانوادگی، دروننگری همدلانه و رابطه بین نسلها تأکید میکند. نقطه قوت فیلم در سادهترین جزئیات نهفته است. دکمههای باز، انارهایی که در کیسههای پلاستیکی پیچیده شدهاند و کفشهایی که تعویض میشوند؛ اینها همگی مملو از پیامها و جادوی خاصی هستند که نشان از تحول و عمق شخصیت مادربزرگ است».
فرانک آرتا، منتقد نیز گفت: «این فیلم، کاملا فضای شرقی دارد و ما ایرانیها کاملا با آن آشنایی داریم. هرچند وقتی نام کشور تایلند به گوش میرسد، بلافاصله به یاد صنعت گردشگری خاص آن منطقه میافتیم، اما این فیلم در روستایی در کشور تایلند اتفاق میافتد که به روابط نسل Z و نسل گذشته میپردازد». او ادامه میدهد: «کشمکش داستان در نقطهای اتقاق میافتد که وارث اموال مادربزرگ، یعنی فرزندانش، در رقابت برای تصاحب آن هستند. هرچند وجهه فمینیستی داستان با پررنگشدن عملکرد مادربزرگ و دخترش -مادر ام- توجه تماشاگر را جلب میکند. مثلا پسران با لطایفالحیلی میخواهند مادر را در کنار خود داشته باشند، اما مادربزرگ متوجه فریب آنها میشود».
این روزنامهنگار افزود: «در رفتار مادربزرگ دانایی وجود دارد و فیلم میخواهد بگوید که هر قدیمیای کهنه نیست! فیلم وارد این تم میشود که به دلیل سیطره تکنولوژی نباید از نسل قبل غافل شویم. درعینحال زنان پیر هم حق و حقوقی دارند که در پی آن هستند. در آخر هم با اتفاقاتی که میافتد و مرگ غمانگیز مادربزرگ به دلیل ابتلا به سرطان، ام به تحول میرسد که عشق بالاتر از هر چیزی است و هنگامی که به تابوت او ضربه میزند، میگوید مادربزرگ من شما را از همه بیشتر دوست دارم. شکل تحول شخصیتها بطئی و درعینحال همذاتپندارانه است. این فیلم، فضای جالبی دارد، اما به هر شکل از ایندست فیلمها در سینمای ایران هم وجود دارد».