|

وطن، زادگاه نیست

حنیف قریشی نویسنده و فیلم‌نامه‌نویس دورگه‌‌ پاکستانی-بریتانیایی است. او در تمام آثارش به موضوعات نژاد‌پرستی، جنسیت و ماهیت پرداخته است. «وطن من کجاست»، چهار جستار و یک داستان دارد که از مهاجرت و نژادپرستی می‌گوید.

وطن، زادگاه نیست

فاطمه پیراوی‌ونک

 

حنیف قریشی نویسنده و فیلم‌نامه‌نویس دورگه‌‌ پاکستانی-بریتانیایی است. او در تمام آثارش به موضوعات نژاد‌پرستی، جنسیت و ماهیت پرداخته است. «وطن من کجاست»، چهار جستار و یک داستان دارد که از مهاجرت و نژادپرستی می‌گوید. ادوارد سعید می‌‌گوید: «تبعیدیان و مهاجران همیشه احساسات متفاوتی درباره‌ خانه و هویت دارند‌». و حنیف قریشی در این کتاب به این موضوع پرداخته است. ما خواه مهاجر باشیم و خواه نه؛ هنگام خواندن «وطن من کجاست»، با این احساسات متفاوتی همراه می‌‌شویم و گاه در جایی از این نوشته‌ها احساسات مشترکی با راوی پیدا می‌‌کنیم.

حنیف با این توصیفات بر خواننده تأثیر می‌‌گذارد. نویسنده در این کتاب با کمک تجربه‌های شخصی‌اش به مفاهیم مهاجرت، هویت و احساس تعلق داشتن می‌‌پردازد و با دوگانگی برای تعلق‌داشتن درگیر می‌‌شود. او در کنار پرداختن به تجربه‌های شخصی و به دنبال هویت خویش گشتن، به بررسی عمیق موضوعات سیاسی و جهانی روز و معاصر می‌‌پردازد. او با سفر به زادگاه پدری‌اش که پاکستان است، به جست‌وجوی ریشه‌هایی برمی‌آید که آنها را ندیده و میان آنها زندگی نکرده است. درواقع حنیف بار اولی است که پاکستان را می‌بیند و از رفتارهای توهین‌آمیز و نژادپرستانه‌ای حرف می‌‌زند که او را در مقابل احساسی قرار می‌دهد که از خودش بپرسد آیا دوست دارد به بریتانیا تعلق داشته باشد یا نه؟ و بعد، تجربیات خود را در قالب داستان‌هایی کوتاه و مبسوط بیان می‌‌کند، تا جایی که خواننده نه‌تنها با او همدردی می‌‌کند، بلکه خود را نیز در جای او تصور می‌‌کند.

در این کتاب، نویسنده به احساساتی درباره‌ هویت، وطن و تعلق‌داشتن پاسخ می‌‌دهد. دغدغه‌ حنیف قریشی در دیگر آثار او نیز مشهود است؛ مثل رمان بودای حومه که به شخصیت نوجوان دورگه‌ای در قالب داستانی می‌پردازد که کتاب «وطن من کجاست» را باز کرده است و این سؤال را بررسی می‌کند که آیا کسی که در کشوری متولد شده‌ ولی ریشه‌های فرهنگی‌اش جای دیگری است، می‌‌تواند احساس تعلق واقعی داشته باشد؟ آیا ریشه‌های زادگاهی با مهاجرت فراموش می‌شوند؟ اینها سؤال‌هایی است که بسیاری از مهاجران و فرزندان آنها با آن روبه‌رو هستند. نویسنده همچنین به بررسی تأثیرات مهاجرت روی خانواده‌ها و‌ روابط بین نسلی می‌‌پردازد. او توضیح می‌‌دهد که چگونه مهاجرت می‌‌تواند رابطه‌های خانوادگی را تقویت کرده یا آنها را تحت فشار قرار دهد. حتی در موردی به علت مهاجرت و ‌سختی‌هایی که باعث مهاجرت و ترک وطن می‌شوند، می‌پردازد. ایجاد بیشتر این چالش‌ها به دلیل تفاوت‌های فرهنگی و انتظارات مختلفی است که مهاجران و فرزندان‌شان با آن روبه‌رو می‌‌شوند. یکی از نکات کلیدی کتاب این است که مهاجرت فقط یک تجربه‌ فیزیکی و جابه‌جایی مکانی نیست، بلکه تجربه‌ روانی و عاطفی هم هست و می‌گوید که اثرات این تجربه تا نسل‌های بعدی ادامه خواهد داشت. نویسنده به خوانندگان نشان می‌‌دهد که چگونه این عمل می‌‌تواند تأثیرات عمیقی بر ماهیت شخصی فرد بگذارد و باعث شود که فرد همواره دنبال یافتن جایی برای تعلق باشد. این جست‌وجوی اصل و تعلق، نه‌تنها در سطح فردی بلکه در سطح جمعی نیز دیده می‌‌شود. جایی که مهاجران دنبال ایجاد جوامعی هستند که بتوانند در آن احساس راحتی و تعلق کنند، تأثیر جمعی این جست‌وجو را نشان می‌دهد. 

حنیف قریشی در این کتاب، به موضوعات دیگری نظیر‌‌ انتقال فرهنگ از نسلی به نسل دیگر‌ و چالش‌های ادغام فرهنگی هم پرداخته‌ است. نویسنده با نگاه موشکافانه و با استفاده از تجربیات شخصی، بررسی می‌کند که چگونه مهاجران با حفظ هویت فرهنگی خود، در جامعه‌ جدید ادغام می‌‌شوند. نویسنده نشان می‌‌دهد که اصل و ریشه مفهوم ثابتی نیست، بلکه فرایند پویا و در حال تغییری است. او توضیح می‌‌دهد که چگونه مهاجران با ترکیب عناصر مختلف فرهنگی از گذشته و حال، هویت جدید و منحصربه‌فردی پیدا می‌کنند. این ترکیب مهاجران را بیشتر دچار این سردرگمی می‌کند که دقیقا کجا وطن است. آنها در حالی به این سردرگمی دچار می‌شوند که همچنان ارتباط خود را با ریشه‌های فرهنگی‌ هر دو مکان حفظ می‌‌کنند. نویسنده همچنین به بررسی مشکلات مهاجران می‌‌پردازد. او توضیح می‌‌دهد که چگونه تبعیض، نژادپرستی و بیگانه‌ستیزی به مهاجران فشار می‌آورد و احساسات منفی در آنها ایجاد می‌کند. با این حال، او همچنین نشان می‌‌دهد که چگونه مهاجران با این چالش‌ها مقابله می‌‌کنند و راه‌های جدیدی برای انطباق و ادغام در جامعه‌ جدید پیدا می‌‌کنند.

در نهایت، حنیف قریشی به موضوعات گسترده‌تری نظیر اینکه چگونه جریان‌های مهاجرتی و فرهنگ‌های ترکیبی می‌‌توانند به غنای فرهنگی جوامع مختلف کمک کنند، می‌پردازد و می‌گوید این جریان‌ها تنوع فرهنگی و اجتماعی ایجاد می‌کنند که باعث تقویت و غنی‌سازی جامعه می‌‌شود. همچنین اشاره می‌کند که یکی دیگر از دلایل حضور مهاجران این است که نیاز‌های کشور مقصد را رفع کنند و نتیجه می‌گیرد که در واقع آنها برای جامعه جدید مفید هستند. حنیف قریشی نه کاملا پاکستانی است و نه کاملا بریتانیایی. او دنبال هویت خویش می‌‌گردد و با اینکه متولد بریتانیاست و زادگاه پدری‌اش، پاکستان را ندیده در جست‌وجوی ریشه‌هایی است که در بریتانیا نمی‌‌تواند بیابد.

در نهایت، خوبی جستارها این است که خوانندگان می‌‌توانند با آنها احساس نزدیکی کنند و تجربیات و احساسات مشترک بین خودشان و تجربه‌ای که نوشته شده، پیدا کنند. در این بین، نویسنده به موضوعاتی می‌‌پردازد که امروزه همه‌ ما یا کسانی که می‌‌شناسیم، با آنها دست‌وپنجه نرم می‌‌کنیم. کسانی که در دو فرهنگ مختلف حضور داشته و تلاش می‌‌کنند تعادل بین این دو را پیدا کنند. این جوانان اغلب با مسائلی چون تعارض هویتی و تلاش برای پیداکردن جایگاه خود در جامعه‌های مختلف روبه‌رو هستند که اگر تجربه‌های حنیف قریشی را بخوانند، متوجه می‌شوند این تعارضات و احساسات فقط به خودشان مربوط نیست و مسئله‌ فراگیری است. دانستن این موضوع شاید برای پذیرش یا حل مسئله به آنها  کمک کند.