مجلس دوسطحی در آلمان و اهمیت آن
آلمان مانند بسیاری از کشورهای توسعهیافته، دارای نظام پارلمانی دومجلسی است. این ساختار که در کشورهای مختلف مانند آمریکا، بریتانیا و روسیه نیز دیده میشود، به منظور ایجاد تعادل در روند قانونگذاری و نمایندگی بهتر گروههای مختلف جامعه طراحی شده است. نظام دومجلسی از تجربه تاریخی کشورهای مختلف، بهویژه انقلابهای مشروطه، نشئت گرفته است و نقش کلیدی در تضمین ثبات سیاسی و مشارکت متوازن ایفا میکند.


آلمان مانند بسیاری از کشورهای توسعهیافته، دارای نظام پارلمانی دومجلسی است. این ساختار که در کشورهای مختلف مانند آمریکا، بریتانیا و روسیه نیز دیده میشود، به منظور ایجاد تعادل در روند قانونگذاری و نمایندگی بهتر گروههای مختلف جامعه طراحی شده است. نظام دومجلسی از تجربه تاریخی کشورهای مختلف، بهویژه انقلابهای مشروطه، نشئت گرفته است و نقش کلیدی در تضمین ثبات سیاسی و مشارکت متوازن ایفا میکند.
هرچند پارلمانهای دوسطحی از منظری دیگر حاصل یک تجربه تاریخی در این کشورها نیز بوده است. با شکلگیری انقلابهای مشروطهخواهی در قرنهای ۱۸، ۱۹ و ۲۰، بسیاری از پادشاهیها ابتدا با اشکالی پارلمان موافقت کردند. اشکال اولیه از پارلمانها ترکیبی بودند از نمایندگان ویژه پادشاه و نمایندگانی از طبقات دیگر، بهویژه فئودالها. به مرور و با بازترشدن نظامهای سیاسی، نمایندگان مستقل بیشتری وارد عرصه قانونگذاری میشدند.
اما تاریخچه شکلگیری آلمان از این منظر متفاوت با انگلستان یا فرانسه است. آلمان برای سدهها میزبان و پایتخت امپراتوری روم غربی بود. شهر آخن، پایتخت این امپراتوری بود. به همین دلیل شکلگیری آلمان به صورت دولت-ملت مدرن متعلق به انتهای قرن ۱۹ است؛ ساختاری که پس از جنگ جهانی دوم نیز مورد بازبینی اساسی قرار گرفت.
به همین دلیل این ساختار سیاسی در مسیر رشد خود در ۱۵۰ سال اخیر دو بار طراحی شده است. برخلاف انگلستان که ساختار مجالسش وامدار پیشینهای است که در آن نهاد سلطنت همچنان پابرجا مانده است و به نوعی میتوان آن را حاصل یک پیوستگی تاریخ سیاسی دانست، اما در آلمان این ساختار بارها دچار گسستهای اساسی شده است. گسستهایی که از مهمترین آنها عبارتاند از: ۱- از امپراتوری روم غربی به امپراتوریهای تجزیهشده، ۲- از امپراتوریهای تجزیهشده به ائتلافهای دولت-شهری، ۳- از ائتلافهای دولت-شهری به آلمان متحد پادشاهی، ۴- از آلمان متحد پادشاهی به آلمان جمهوری، ۵- از آلمان جمهوری به دوران نازی و ۶- دوران پساجنگ جهانی دوم. هریک از این گسستهای تاریخی همراه با تغییرات جدی در ساختار سیاسی این کشور بوده است.
مجلس در آلمان
1. بوندستاگ (BUNDESTAG)
بوندستاگ که مشابه مجلس عوام بریتانیا و مجلس نمایندگان آمریکاست، مجلس اصلی قانونگذاری در آلمان محسوب میشود. نمایندگان این مجلس به طور مستقیم از طرف مردم انتخاب میشوند و مسئولیت تصویب قوانین، انتخاب صدراعظم (Kanzler) و نظارت بر عملکرد دولت را برعهده دارند. بوندستاگ درحالحاضر حدود 736 نماینده دارد که براساس سیستم انتخاباتی ترکیبی (رأیگیری مستقیم و فهرستی) انتخاب میشوند.
به صورت تئوریک، نظام سیاسی آلمان را میتوان پارلمانی نامید؛ چراکه صدراعظم که همان رئیس اجرائی دولت هم هست و دولت را تشکیل میدهد، براساس ائتلاف احزاب سیاسی در مجلس انتخاب میشود.
اما مهمترین ویژگیهای منحصربهفرد این مجلس با دیگر مجلسهای جهان عبارتاند از:
• تعداد نمایندگان این مجلس برخلاف مدلهای شناختهشده جهانی ثابت نیست. این مجلس ۵۹۸ عضو دارد اما براساس نوع رأیها و اینکه تا چه حد افراد مستقل و چه میزان افراد حزبی وارد مجلس شده باشند، این نسبت تغییر میکند. این امر به صورت مستقل بررسی شده است.
• مجلس دارای دو دسته نماینده است. در حقیقت ساختار مجلس هم حزبی و هم فردی است:
* نمایندگان فردی که ۲۹۹ نفر هستند و رأی شخصی برای ورود به مجلس آوردهاند،
* نمایندگان حزبی که ۲۹۹ نفر هستند و مبنای آن رأی حزبی است.
2. بوندسرات (BUNDESRAT)
بوندسرات نقشی مشابه مجلس اعیان یا لردها در بریتانیا و مجلس سنای آمریکا دارد. این مجلس نماینده دولتهای ایالتی (Länder) آلمان است و وظیفه آن بررسی و تصویب قوانینی است که مستقیما بر ایالتها تأثیر میگذارند. برخلاف بوندستاگ، اعضای بوندسرات مستقیما از طرف مردم انتخاب نمیشوند، بلکه از طریق دولتهای ایالتی منصوب میشوند و تعداد کرسیهای هر ایالت به جمعیت آن بستگی دارد. در مجموع، بوندسرات دارای 69 عضو است.
در بوندسرات، سهم هر ایالت براساس جمعیت آن تعیین میشود. ایالتهای پرجمعیت مانند بایرن و نوردراین-وستفالن دارای شش کرسی هستند، درحالیکه ایالتهای کوچکتر مانند زارلند (Saarland) و برمن (Bremen) سه کرسی دارند. این ساختار باعث میشود ایالتهای کوچک نیز بتوانند در فرایند تصمیمگیری ملی نقش داشته باشند.
۳. مجالس ایالتی
علاوهبر دو مجلسی که در سطح ملی به قانونگذاری مشغول هستند، یعنی بوندستاگ و بوندسرات، هریک از 16 ایالت آلمان نیز دارای مجلس ایالتی (Landtag) است که قوانین محلی را تصویب میکند و بر دولت ایالتی نظارت دارد. تعداد نمایندگان این مجالس بسته به جمعیت هر ایالت متفاوت است. برای مثال:
• بایرن (Bayern): 205 نماینده
• نوردراین-وستفالن (Nordrhein-Westfalen): 195 نماینده
• بادن-وورتمبرگ (Baden-Württemberg): 154 نماینده
• هسن (Hessen): 137 نماینده.
تصمیمگیری درباره مسائل مهم از جمله اعلان جنگ و استقرار نیروهای نظامی در خارج از کشور برعهده بوندستاگ است. این مجلس باید هرگونه اقدام نظامی را تصویب کند. در مقابل، بوندسرات بیشتر بر قوانین داخلی، بهویژه قوانین مرتبط با ایالتها، نظارت دارد و در تصمیمات فدرالی که بر مناطق مختلف کشور تأثیرگذار است، مشارکت میکند.
تاریخچه و ساختمان بوندستاگ (REICHSTAG)
ساختمان بوندستاگ که به نام رایشستاگ (REICHSTAG) شناخته میشود، یکی از مهمترین بناهای تاریخی و سیاسی آلمان است. تاریخچه این ساختمان را میتوان نمادی از تحولات سیاسی در این کشور نیز دانست.
با شکلگیری آلمان متحد در زمان بیسمارک، این ساختمان در سال 1894 ساخته و به عنوان محل پارلمان امپراتوری آلمان استفاده شد. در حقیقت این ساختمان نمادی بود از اتحادی جدید میان سرزمینهایی که امروزه ایالتهای آلمان را شکل دادهاند؛ نمادی از شکلگیری یک دولت واحد برای این سرزمینها.
با قدرتیافتن نازیها در دهه ۱۹۳۰ میلادی، این ساختمان به عنوان نمادی از دموکراسی مورد نفرت قرار گرفت. هیتلر در مصاحبهای در سال ۱۹۳۱ گفته بود:
«رایشستاگ نماد انحطاط ماست. ملغمهای است مرکب از چهار دسته از ستونهای شبیه پانتئون آمیخته با سیلیکای رومی و قلعه مغربی که کل ساختمان شبیه یک کنیسه به نظر میآید. به شما میگویم، رایشستاگ ساختمان فوقالعاده زشتی است، یک تالار اجتماعات، دکان گفتوگو و چانهزنی نمایندگان و بورژوازی منحط و طبقه کارگر گمراه. هم ساختمان و هم نهادی که در آن جا گرفته، ننگ مردم آلمان هستند و روزی باید بروند. به نظر من، هرچه زودتر این دکان گفتوگو بسوزد و با خاک یکسان شود، مردم آلمان زودتر از نفوذ خارجی آزاد خواهند شد».
به این ترتیب عجیب نبود که با قدرتگرفتن نازیها این ساختمان مورد تهاجم قرار بگیرد. در سال ۱۹۳۳ و در دوران نازیها این ساختمان دچار آتشسوزی شد. پس از این آتشسوزی، آدولف هیتلر از این حادثه برای سرکوب مخالفان سیاسی خود استفاده کرد و با تصویب فرمانی ویژه، دموکراسی آلمان را به طور کامل از میان برد.
پس از جنگ جهانی دوم، ساختمان رایشستاگ تخریب شد، اما پس از اتحاد دو آلمان، در دهه 1990 مجددا این ساختمان بازسازی شد و دوباره به عنوان محل برگزاری جلسات پارلمان استفاده شد. به این ترتیب این ساختمان را میتوان نمادی از تحولات سیاسی آلمان نیز دانست.
اهمیت نظام دومجلسی
نظامهای دومجلسی در بسیاری از کشورها به دلایل مختلفی شکل گرفتهاند:
1. ایجاد تعادل میان دولت مرکزی و ایالتها یا استانها: در کشورهایی مانند آلمان و آمریکا که دارای سیستم فدرالی هستند، مجلس دوم (مانند بوندسرات یا سنا) تضمین میکند ایالتها در فرایند قانونگذاری نقش داشته باشند.
2. جلوگیری از تصمیمگیریهای عجولانه: وجود یک مجلس دوم که قوانین را بررسی و اصلاح میکند، مانع از تصویب قوانین شتابزده و غیرکارشناسی میشود.
3. نمایندگی منافع مختلف: درحالیکه مجلس اول معمولا براساس انتخابات عمومی شکل میگیرد، مجلس دوم اغلب نماینده نخبگان، ایالتها یا اقشار خاصی از جامعه است که میتوانند از دیدگاههای متنوعتری حمایت کنند.
در نهایت، ساختار دومجلسی به عنوان یکی از پایههای دموکراسی مدرن، نقش مهمی در حفظ ثبات سیاسی و توازن قوا ایفا میکند. در آلمان، ترکیب بوندستاگ و بوندسرات این امکان را فراهم میآورد که تصمیمات مهم از زوایای مختلف بررسی شوند و از تمرکز بیشازحد قدرت در یک نهاد جلوگیری شود.