نمیدانیم یا نمیخواهیم بدانیم
ریاست محترم مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در مصاحبهای اولویتهای برنامه هفتم توسعه را به قرار زیر برشمردهاند: اولویت اول: رشد اقتصادی با تمرکز روی سرمایهگذاری که در سال گذشته منفی بوده است. اولویت دوم: رفع و کاهش تورم که در حوزه اقتصادی قرار دارد. بنابراین اگر تورم بر روی سرمایهگذاری که بخواهد رشد اقتصادی داشته باشد، باقی بماند، از حوزههای مولد به سمت غیرمولد تغییر جهت پیدا میکند.
ریاست محترم مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در مصاحبهای اولویتهای برنامه هفتم توسعه را به قرار زیر برشمردهاند:
اولویت اول: رشد اقتصادی با تمرکز روی سرمایهگذاری که در سال گذشته منفی بوده است.
اولویت دوم: رفع و کاهش تورم که در حوزه اقتصادی قرار دارد. بنابراین اگر تورم بر روی سرمایهگذاری که بخواهد رشد اقتصادی داشته باشد، باقی بماند، از حوزههای مولد به سمت غیرمولد تغییر جهت پیدا میکند.
اولویت سوم: توانمندسازی نهاد دولت. ضعفهایی در دیوانسالاریهای غیرکارآمد در نهاد دولت وجود دارد. تعارض منافعی به وجود آمده و نهاد راهور توسعهای در کشور تکلیفش معلوم نیست.
اولویت چهارم: تقویت جامعه است. مشارکت جامعه، امید جامعه، اعتماد جامعه و همچنین همراهی جامعه برای تحقق هر برنامه توسعهای، شرط لازم و ضروری است. تردیدی نیست که همه مطالب ذکرشده، اموری است لازم که دیر یا زود باید انجام شود و البته در فهرست مطالب مهم قرار میگیرند؛ یعنی بدون آنها آینده کشور مبهم خواهد بود. مثلا سرمایهگذاری که حتما باید انجام شود یا ارتقای سرمایه اجتماعی و مشارکت مردم، اعتماد و امیدآفرینی و اصلاح دولت. همه این مسائل را میتوان روی کاغذ نوشت یا مطالب را بهطور کلی در کلام بیان کرد، اما به نظر میرسد هیچکدام ماهیت برنامهای نداشته و بیشتر شبیه هدفگذاری و سیاستگذاری است. سیاستگذاریهایی که شبیه به آن و حتی منطبق با آن در سالهای مختلف انجام شده، اما حاصلی به دست نیامده است و حتی از آنچه مقام معظم رهبری بهعنوان اقتصاد مقاومتی ابلاغ کردهاند نیز حاصل اجرائی را نمیتوان مشاهده کرد. بهطور کلی برنامهها متأثر و ناشی از اهداف، راهبردها و سیاستها بوده و این امور راهنما برای برنامه هستند. برنامهها در حقیقت نسخه اجرائی اسناد بالادستی هستند که آنهم بهطور کامل در کشور ما وجود دارد.
برنامهها بر اساس اولویتهای کشور نوشته میشوند و اگر اولویتها را ندانیم یا نخواهیم بدانیم، بالطبع موفق به ارائه برنامه حسب نیاز کشور به حال و آینده نمیشویم یا نمیتوانیم آن را به اجرا درآوریم. مانند برنامه ششم توسعه که به تحقق برنامه خوب و مناسبی بود، ولی فاقد اولویت و به همین دلیل و البته به دلیل عدم توجه رئیسجمهور قبلی به تحقق پیوست. بر اساس اعلام نظر دفتر ریاستجمهوری، اولین تقاضای مردم در سفرهای استانی رئیسجمهور مسئله آب است و البته پرواضح است که این یک مسئله اصلی در کشور است. با توجه به شرایط اقلیمی و بهرهبرداری ناصحیح از آب در کشاورزی، عدم آبچرخانی و سایر نقصهای بهرهبرداری، امروز آب بهعنوان عامل فروپاشی کاملا مطرح است و صدها مسئله از قبیل مهاجرت، بیکاری، گرانی، کمبود برق، خالیشدن روستا، بحران دامداری، نشست زمین در دشتها، ویرانی اماکن و زیرساختها، همه و همه وابسته به آب است و متأسفانه در برنامه در اولویت قرار ندارد و صدالبته در اقدامات اجرائی دولت هم بهجز آنچه ناگهان بروز میکند، جای شایستهای ندارد؛ مانند اجبار به اجرای سریع طرح غدیر در خوزستان و اخیرا لولهکشی 140کیلومتری از بیجار به همدان درحالیکه بیجار خود تشنه است و برخی روستاهای آن با تانکر آبرسانی میشود. امروز نه قطار سریعالسیر اصفهان- قم نه اتوبان تهران- شمال، نه دو نیروگاه انرژی اتمی جدیدالاحداث بوشهر، نه دیگر طرحهای دهانپرکن در اولویت نیستند، بلکه اولویت نجات زیربناهای کشور است. امروز اولویت برنامه کشور باید بر اساس صرفهجویی در انرژی، تولید انرژی پاک، صرفهجویی در آب، سیستمهای نوین تولید کشاورزی (برای صرفهجویی آب و ازدیاد محصول و گسستن وابستگی از اجانب) باشد. اگر زیربناهای کشور درست باشد، مردم خودشان ابتکار عمل برای توسعه و رفع بیکاری خواهند داشت. سرگرمشدن دولت، مجلس، تشخیص مصلحت و شورای نگهبان به حرفهای دهانپرکن که در عین زیبایی و فریبندگی مانع از حصول عمل صالح در کشور میشود، جز نابودی زیستگاهی ایران و معضلات اجتماعی نتیجهای ندارد. به برنامه ششم توسعه نگاه کنیم. بدون تردید برنامهای کامل و قابل تأمل بود و به بسیاری از مسائل توجه شده بود، اما انبوه برنامهها همچون کلاف سردرگم بدون شروع و پایان و بدون اولویت نوشته شده بود. اولویت ماده یک آن مثل ماده 40 یا 50 آن بود. یک مجموعه از عملیات موازی بدون تقدیم و تقدم بود و چنین بود که این برنامه بیش از حدود 20 درصد پیشرفت نداشت. این 20 درصد همانهایی بود که اگر اصلا برنامه ششم توسعه هم وجود نداشت، در جریان اجرائی کشور عمل میشد. اگر میخواهیم ایران فرو نریزد و پایدار باشد (بهجز اقدامات دفاعی که بدیهی و اوضح واضحات است) و مردم و نسلهای آینده بتوانند در آن زیست کنند، اولویتهای اصلی را باید در نظر آورد و سرمایهگذاریها روی آنها متمرکز شود و در این صورت است که مدرسه، کارخانه، دانشگاه، خانه، مغازه، محل تفریحی و کشتزار خود توسط مردم ایجاد میشود؛ والا اگر شرایط زیست آماده نباشد، فردا باغهای میوه خشکیده، مزارع لمیزرع، دکلهای برق و لولههای گاز و نفت منهدم شده و مردم آواره میشوند. ریاست معزز مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی اگر فردا صبح که از خواب بیدار شوند، آب در لولههای خانهشان نباشد و برق و گاز قطع شده باشد، چه خواهند کرد؟ آیا اولویتها را نمیفهمیم یا نمیخواهیم بفهمیم؟