|

خودپروری را از خیام بیاموزیم

در یادداشت قبلی درباره عبارت‌هایی مانند به خودت توجه کن و مراقب خودت باش، سخن گفته شد و اشاره شد که وقتی از خود سخن می‌گوییم، منظور از خود چیست.

حمزه نوذری جامعه‌شناس و استاد دانشگاه

در یادداشت قبلی درباره عبارت‌هایی مانند به خودت توجه کن و مراقب خودت باش، سخن گفته شد و اشاره شد که وقتی از خود سخن می‌گوییم، منظور از خود چیست. در همین زمینه موضوع پرورش خود نیز مطرح می‌شود. فوکو، متفکر معروف علوم انسانی، خودپروری را آموختن چیزهایی می‌داند که به ما امکان می‌دهد در برابر رخدادها، حوادث ممکن و ناملایمات پیش‌رو تاب بیاوریم، سراسیمه نشویم و خود را نبازیم. اما چه چیزهایی برای توانا‌سازی و قدرت‌یابی ما در برابر رویدادهای ممکن نیاز است؟

چه چیزهایی یار و یاور ما در برابر تروماها هستند؟ فوکو تصور می‌کند یکی از این چیزها گفتار است. گفتارها به‌مثابه دارو به ما کمک می‌کنند در مقابل حوادث و تاریکی‌های زندگی تاب بیاوریم و ادامه دهیم. دو نوع گفتار وجود دارد؛ یک نوع گفتار، کلان‌ روایت‌ها است؛ روایت‌هایی درباره قوانین حاکم بر جهان و انسان. دین و نظریه‌های علمی دو نوع کلان روایت به شمار می‌آیند که با معنابخشی به هستی، رخدادها و حوادث ما را برای مواجهه مجهز می‌سازند. نوع دیگر گفتارها، سخنان انضمامی و برگرفته از تجربه زیسته افراد است. تجربیات زیسته‌ای که به گفتار بدل می‌شوند و سخن‌گفتن از امور روزمره ما را در برابر حوادث ممکن مجهز می‌سازند و باعث التیام و تسلی می‌شوند. به افرادی که عزیزی از دست داده‌اند، به کسانی که احساس تنهایی می‌کنند و افرادی که مال و منال از دست داده‌اند، پیشنهاد می‌شود با دیگرانی که چنین تجربیاتی را از سر گذرانده‌اند، هم‌کلام شوند.

سخن‌گفتن با کسانی که درد مشترک دارند، می‌تواند تسلی‌بخش و آرام‌کننده باشد. کمک می‌کند تاب بیاوریم و ادامه دهیم. چنین گفتارهایی این امکان را فراهم می‌آورد که خود را نبازیم. پس گفتارها چه از نوع نظری و کلان روایت و چه از نوع انضمامی و روزمره و برگرفته از تجربه زیسته، انسان را در مواجهه با رخدادهای احتمالی آماده می‌کند. این گفتارها به‌مثابه دوایی هستند که باید آنها را داشته باشیم تا در برابر فرازونشیب‌های زندگی کم نیاوریم. این گفتارها به‌مثابه دوست خوبی هستند که در ناملایملات کنار ما هستند.

گفتارها همیشه به‌مثابه انتقال مفاهیم نیستند و می‌توانند به‌مثابه یک کنش و فعالیت باشند. گفتاری مانند بخشیدم، شما را زن و شوهر اعلام می‌کنم، شما را محکوم می‌کنم و... در حقیقت نوعی کنش به شمار می‌آیند. در برخی مواقع گفتارها به‌مثابه نحوه بودن و ساخت حقیقت هستند. به این معنا، زبان واقعیت و حقیقت را می‌سازد.

ما فارسی‌زبانان خوشبختیم، چون گفتارهای بزرگانی داریم که باعث می‌شوند جهان را تاب بیاوریم، ادامه دهیم و خود را نبازیم. یکی از این بزرگان، خیام است. رباعیات خیام به‌مثابه تجهیزات لازم برای مواجهه با ناملایمات است. اشعار خیام تاب‌آوری ما را در برابر حوادث ناخوش مانند مرگ، تنهایی و از دست رفتن جوانی افزون می‌کند. رباعیات این منجم، دانشمند، ریاضی‌دان و شاعر پرآوازه به‌مثابه داروخانه‌ای است که هرکس که چیزهایی از دست داده و تاب و توان ندارد، در آن دارویی می‌یابد برای قدرت‌یابی مجدد. پمادی به دست می‌آورد برای کمر خم‌نکردن. سخن کوتاه و اجازه دهیم حکیم بزرگ سخن گوید:

برخیز و مخور غم جهان گذران/ بنشین و دمی به شادمانی گذران

در طبع جهان اگر وفایی بودی/ نوبت به تو خود نیامدی از دگران

  از دی که گذشت هیچ ازو یاد مکن/ فردا که نیامده است فریاد مکن

بر نامده و گذشته بنیاد مکن/ حالی خوش باش و عمر بر باد مکن

  ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم/ وین یک دم عمر را غنیمت شمریم

فردا که از این دیر فنا درگذریم/ با هفت هزار سالگان سر به سریم

 پیری دیدم به خانه خمّاری/ گفتم نکنی ز رفتگان اخباری

گفتا می‌ خور که همچو ما بسیاری/ رفتند و خبر باز نیامد باری

  ای دل چو زمانه می‌کند غمناکت/ ناگه برود ز تن روان پاکت

بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند/ زان پیش که سبزه بردمد از خاکت

برخی پندارهای غلطی درباره خیام دارند و اینکه رویکردش انزوا‌طلبی و تنها دستورالعمل او در برابر حوادث، می‌خوارگی و مستی است. یک دم با خود بیندیشیم که چگونه ممکن است دانشمند، ریاضی‌دان و منجمی مانند او، فردی دائم‌الخمر و ناهوشیار باشد. کم نیستند گفتارهایی در زبان و ادبیات فارسی که بر زخم‌های ما مرهم می‌نهند و توان و قدرت ما را در برابر ناملایمات افزون می‌کنند. این گفتارها را بیشتر بخوانیم. یار در خانه و ما گرد جهان می‌گردیم.