|

مشکل دولت رئیسی

دیرزمانی ناکارآمدی دولت‌ها را به افسانه تخصص-تعهد نسبت می‌دادند؛ اما رقابت‌ها بر سر دوگانه تعهد-تخصص نیست، بلکه رقابت بر سر «خلوص وفاداری جناحی» است که دولت‌ها را به تصفیه و سپس ناکارآمدی رهنمون می‌کند. یک پرسش از دولت آقای رئیسی این است که چرا حتی نمی‌تواند از نیروهای

دیرزمانی ناکارآمدی دولت‌ها را به افسانه تخصص-تعهد نسبت می‌دادند؛ اما رقابت‌ها بر سر دوگانه تعهد-تخصص نیست، بلکه رقابت بر سر «خلوص وفاداری جناحی» است که دولت‌ها را به تصفیه و سپس ناکارآمدی رهنمون می‌کند. یک پرسش از دولت آقای رئیسی این است که چرا حتی نمی‌تواند از نیروهای 

با‌تجربه‌تر جناح خود استفاده کند؟ چرا رقابت‌‌های درونی معمولا به برکشیدن کم‌تجربه‌تر‌ها منجر می‌شود؟ از وزارت رفاه تا بانک مرکزی و‌... . چه عاملی سبب می‌شود که ظرفیت نیروی انسانی یک دولت گرفتار این‌گونه رقابت‌ها شود؟ در گروه‌بندی‌های سیاسی، رقابت‌های درون‌جناحی رقابت سازنده‌ای نیست و بر محور «وفاداری» شکل می‌گیرد. رویکرد «وفادارانه» به نیروهای انسانی یک کشور به «نیروهای خودی» هم تسری پیدا می‌کند و سبب می‌شود اعتماد به خودی‌ها نیز مشمول سلسله‌مراتب شده و تخصص برای احراز پست مدیریتی کم‌اهمیت‌تر شود؛ مگر آنکه یک بحران پیش آید، همچون بحران ارزی. تکیه بر وفاداری سبب می‌شود که رفته‌رفته «سادگی و خلوص» آدم‌ها یا ساده‌انگاری و ساده‌لوحی آنان، به عامل اساسی در گزینش ایشان برای مشاغل مدیریتی تبدیل شود. «همچون کبریت بی‌خطر باشید تا به مناصب مدیریت دولتی برسید». بدین‌سان، سازوکارهای سنتی اعتماد، ارتباطات شخصی-حلقه‌ای، غلبه عوام‌زدگی در یک گروه، بهره‌گیری از سلاح خلوص ایدئولوژیک به‌مثابه یک سلاح برای حذف رقیب، رویکرد جریانی، بدبینی ذاتی اعضای چنین حلقه‌هایی به یکدیگر، فقدان اعتماد‌به‌نفس و‌... مجموعه عواملی است که سبب می‌شود چنین اختلالات رفتاری در گزینش نیروی انسانی رخ دهد. در چنین بستری، دورِ رقابت معمولا به نفع ساده‌انگاران تمام می‌شود. یکی از مشکلات دولت آقای رئیسی ساده‌سازی در ساختار نیروی مدیریتی دولت و حامیان سیاسی-رسانه‌ای آن است. برنامه‌های کارشناسی جانبدارانه صدا‌و‌سیما برای دولت که توسط برخی جوانان کم‌اطلاع اداره می‌شود از حیث ارزش حرفه‌ای در پایین‌ترین و ساده‌لوحانه‌ترین وضع قرار دارد و بیشتر مبتنی بر این است که هر که با ماست خوب است و هر کس با ما نیست مجموعه‌ای از شرور و ناکارآمدی است.

اگر سایه سنگین «وفاداری» و «رقابت خودی‌ها» بر گزینش مدیریت‌ها به‌خوبی شناسایی شود، می‌توان کمک شایانی به بهبود امور کرد؛ چرا‌که این ویژگی به این دولت محدود نمی‌شود و دولت‌های دیگر نیز به درجاتی از این بیماری رنج برده‌اند. یک مدیر دولتی تازه‌کار و ساده‌انگار نمی‌داند وارد چه تار‌عنکبوتی از فرایندهای اداری می‌شود. نمی‌داند از فرایند تدوین و تصویب قانون تا ابلاغ آیین‌نامه‌های اجرائی همان قانون گاه بیش از سه، چهار سال طول می‌کشد. دیوانسالاری همچون یک تارعنکبوت در‌هم‌تنیده است و کسی که با این دیوانسالاری آشنا نباشد، تغییر را بسیار سهل و آسان می‌گیرد. از دور همه چیز ساده به نظر می‌آید و تصور این است که ما می‌توانیم به‌زودی اغلب مشکلات را حل کنیم؛ اما آنگاه که با واقعیت دیوانسالاری برخورد می‌کنیم، می‌بینیم که فقط برای اصلاح یک آیین‌نامه اجرائی حداقل شش تا 9 ماه باید کارکنان مربوطه در یک وزارتخانه و کمیسیون‌های دولت درگیر باشند. اگر انجام یک تحول مستلزم تغییر یا تصویب یک قانون باشد که دیگر عملا در عمر چهار‌ساله یک دولت تعلیق به محال می‌شود. از همین‌رو است که دولت از تحقق وعده‌های خود ناتوان است و با گذشت بیش از یک سال و نیم از عمر این دولت و فراهم‌بودن شرایط درون‌حاکمیتی از پرداخت به مشکلات اساسی عاجز است‌. این ساده‌انگاری سبب شده تا پریشانی و در‌هم‌ریختگی در مرکز دیوانسالاری به چشم بیاید. مثال‌ها از ادعاهای ساده‌انگارانه مقامات این دولت در هنگامه کارزارهای انتخاباتی فراوان است و به اندازه کافی در رسانه‌های اجتماعی یادآوری می‌شوند. این ساده‌انگاری در امور مختلفی قابل مشاهده است: در امور بین‌الملل (مثلا تحلیل‌های نادرست در‌باره چین، روسیه و بحران اوکراین)، در پیش‌بینی‌های خیال‌پردازانه (مثلا انتظار تجزیه آمریکا از سوی یکی از مقامات همین دولت یا انتظار زمستان سخت برای اروپا)، در امور اداری و برنامه‌ریزی (مثلا تأخیر در برنامه هفتم و بودجه سال آینده)، در ساده‌سازی سیاست داخلی (مثلا تقلیل‌گرایی در ریشه‌داشتن اعتراضات پاییز امسال در بازی‌های کامپیوتری)، در ساده‌سازی اقتصادی (مثلا قیمت ارز و سکه و مخالفت پیشین آنان با واردات ایرباس و اکنون شادی برای واردات خودروی کره‌ای)، در ادعاهای معاون اول دولت درباره دعوت کشورهای خارجی از واکسن ایرانی کرونا و‌... . ساده‌انگاری سیاسی-جناحی برای کشور مهلک است. این ساده‌سازی‌ها با اشتیاق به کرسی‌های بی‌ارزش قدرت و با تحلیل‌های خاص و «گزینش وفاداران» توأم می‌شود که نتیجه تلخ آن پیش‌روی ماست. درباره مسائل بین‌المللی نیز وضع چنین است. آمال و آرزوهای خود را در قالب «تحلیل»هایی خیال‌پردازانه به خورد خود و جامعه می‌دهیم و پس از چندی با دیوار محکم ارتباطات بین‌المللی برخورد می‌کنیم تا جایی که درست در زمانی که بیخ گوش ما دولت چین با اعراب حاشیه خلیج فارس قراردادهای بزرگی منعقد می‌کند، وزیر خارجه ما نمی‌تواند حاشیه فعالیت بین‌المللی خود را به بیش از سفر به صربستان و بوسنی‌هرزه‌گوین فراتر ببرد و برنامه سفرش عبارت می‌شود از «ادای احترام به یادمان شهدای بوسنی و مقام علی عزت‌بگوویچ رئیس‌جمهوری فقید این کشور و نمازگزاردن در مسجد غازی‌ خسرو‌بیک سارایوو و دیدار با ایرانیان مقیم بوسنی».

‌ یا اینکه در همان زمان سفیر ایران در صربستان دستاورد سفر وزیر خارجه به این کشور را چنین بیان می‌کند که «در تمام ملاقات‌ها (با اشاره به مداخلات بیگانگان در امور داخلی ایران‌) اعلام کردند که در مسائل داخلی هیچ کشوری دخالت نمی‌کنند و کاملا با دخالت در امور داخلی کشورها مخالف‌اند‌... و اینکه تا‌کنون ۱۵ سند آماده امضا تهیه شده است». سند آماده امضا‌...‌؟ و مگر صربستان برای بحث از دخالت بیگانگان در امور داخلی ما موضوعیتی دارد که موضع‌گیری آنان با اشتیاق به‌عنوان یک دستاورد تلقی شود؟

نقش معاون اول در اداره دولت، هدایت قوه مجریه، گزینش استراتژی‌های اساسی، انتخاب بهترین‌ها و مهم‌تر از همه شاید دادن اختیارات کافی به مدیران ارشد دولت بسیار مهم است. به همین‌سان است نقش رئیس سازمان برنامه. تکیه بر وفاداری برای انتخاب متصدی این دو پُست می‌تواند دولت را به مهلکه ببرد. ایفای درست نقش «معاون اول» می‌تواند خطر «اداره هیئتی» را از هیئت دولت برگیرد. 

رؤسای جمهور معمولا از ایفای نقشی ترکیبی از اداره و هدایت ناتوان هستند و این ضعف بزرگ را از طریق معاون اولی که بتواند چنین نقشی را ایفا کند، برطرف می‌کرده‌اند. از سوی دیگر، رئیس سازمان برنامه‌ای را بر‌می‌گزیده‌اند که بتواند با سازمان دولت و دیگر قوا ارتباط «گفتمانی حرفه‌ای» را سامان دهد. در این دولت به نظر نمی‌آید که سازمان برنامه توانسته باشد با دولت و مجلس به چنین جایگاهی رسیده باشد. سه ماه از سال باقی است و هنوز برنامه و بودجه کشور معطل است. در دولت روحانی و رئیسی متأسفانه انتخاب برخی از رؤسای بانک مرکزی و سازمان برنامه و بودجه بر همین اساس شکل گرفت. در دولت روحانی این امر به پاشنه آشیل آن دولت تبدیل و نتیجه خسارت‌باری از آن حاصل شد. در مجموع چالش نیروی مدیریتی برای این دولت مهم است و باید هم‌و‌غم رئیس دولت پایش دائمی این امر و آسیب‌شناسی «وفاداری جناحی» و رقابت‌های منفی ناشی از آن باشد؛ چرا‌که نیروی انسانی حرفه‌ای ابزار مهمی برای پیشبرد امور است. ساده‌انگاری معضل مهم دولت است.