مراوده همانندی یا ناهمانندی
برای توضیح پدیدههای اجتماعی در علوم اجتماعی مفاهیم و مقولاتی شکل گرفتهاند و اصحاب این رشته از آن استفاده میکنند. یکی از مفاهیم پرکاربرد برای تحلیل مسائلی که این روزها در عرصه عموم اتفاق میافتد، مفهوم بیاعتنایی مدنی است. به این معنا که افراد در عرصه عمومی مثلا در خیابان از روبهرو و کنار هم رد میشوند اما از نگریستن و زلزدن به یکدیگر اجتناب میکنند که البته به معنی نادیدهگرفتن دیگران نیست.
برای توضیح پدیدههای اجتماعی در علوم اجتماعی مفاهیم و مقولاتی شکل گرفتهاند و اصحاب این رشته از آن استفاده میکنند. یکی از مفاهیم پرکاربرد برای تحلیل مسائلی که این روزها در عرصه عموم اتفاق میافتد، مفهوم بیاعتنایی مدنی است. به این معنا که افراد در عرصه عمومی مثلا در خیابان از روبهرو و کنار هم رد میشوند اما از نگریستن و زلزدن به یکدیگر اجتناب میکنند که البته به معنی نادیدهگرفتن دیگران نیست. هرکس با نوع راهرفتن یا سایر حرکات بدنی و ژستهایش نشان میدهد که از حضور دیگران مطلع است اما از هر اطواری که نشان دهد تمرکز و توجه خاصی به دیگری نشان داده است، پرهیز میکند. این کار از منظر جامعهشناسی نشاندهنده مدنیت و زیست زندگی مدرن است اما واقعیت دیگری که به همین اندازه مهم است و کمتر مورد توجه قرار گرفته، مراوده است. مراوده به معنای کنارگذاشتن بیاعتنایی مدنی است مثلا در جمعهای کوچک و معاشرتهای خانوادگی و دوستی، بیاعتنایی مدنی نه تنها پسندیده نیست بلکه ناپسند شمرده میشود اما این دو مفهوم فقط متضاد نیستند، بلکه به گونهای در ارتباط با هم درک میشوند. آیا مراودات ما با افراد مانند خودمان است یا با ناهمانندها نیز مراوده و معاشرت داریم؟ آیا فکر میکنیم مراوده بر منطق این ضربالمثل استوار است که کبوتر با کبوتر باز با باز (همانندی) یا اینگونه فکر میکنیم که زمین خشک عاشق باران است (ناهمانندی). در بیشتر مواقع مراودات ما هر دو وجه همانندی و ناهمانندی را دارد اما مسئله این است که اگر مراودات و معاشرتهای ما بر پایه همانندی باشد، ممکن است از درک و فهم ناهمانندها دور شویم یا قادر نباشیم سبک و شکل زندگی آنها را درک کنیم و در حالت افراطی یعنی وقتی که مراوده با ناهمانندها بسیار اندک باشد، ناهمانندی به امری مشمئزکننده یا دردآور تبدیل میشود که موجب نفرت در جامعه میشود و تفاوتها و تمایزها درک نمیشود. دوستی میگفت همانندها مدام درباره دیگران و خصلتهای نادرست آنها صحبت میکنند ولی ناهمانندها درباره خصلتها و ویژگیهای همدیگر و یافتن راهی برای زیست بهتر بر پایه احترام به فردیت گفت و شنود دارند. اگر مراودات بر پایه ناهمانندی باشد، بردباری را در جامعه افزایش میدهد. مراوده بر پایه ناهمانندی قدرت گفتوگو و تفاهم را افزایش میدهد. افرادی که مراوده و معاشرت با همانندها را انتخاب میکنند، بیشتر نیاز به تأیید و حمایت دارند اما از اطلاعات تازه و ماجراجویی به معنای شناخت خصلتها و ویژگیهای نو کمتر بهرهمند میشوند. اصرار بر مراوده با همانندها جامعه را به شکل مجمعالجزایری در میآورد که افراد کمتر همدیگر را درک میکنند. اگر در جامعه مراودات و معاشرت بر پایه همانندی زیاد شود، همبستگی اجتماعی کمتر میشود.
در مراوده بر پایه فقط همانندی است که گاهی دیده میشود بیاعتنایی مدنی در جامعه شکسته میشود؛ چون همانندگرایان ناهمانندها را درک نمیکنند و سعی میکنند ناهمانندها را یا همانند کنند یا به دلیل ناهمانندیشان تنبیه کنند. اگر آموزش چنین باشد که همانندها محترم هستند و ناهمانندها بسان دیگری تلقی شوند که باید از آنها هرچه بیشتر دوری کرد سعه صدر و بردباری احتماعی کمتر میشود.
در جامعه ایران مانند مدارس و دانشگاهها مسئله دوستی و مراودات فقط با همانندها وجود دارد. این مسئله بهویژه در دانشگاهها که تنوع فرهنگی، قومیتی، طبقاتی وجود دارد بیشتر به چشم میخورد. در سال جدید مراودات با ناهمانندها را تجربه کنیم و برای معاشرت با آنها بیشتر وقت بگذاریم. منظور ما از ناهمانندها کسانی نیست که عدالت، آزادی و حقوق دیگران را زیر پا میگذارند.