|

پای بر گُل گذاشتن

بی‌تردید از دست دادن رئیس‌جمهوری برای هر کشوری ضایعه‌ای دردناک است؛ زیرا که رئیس‌جمهور مظهر امور اجرائی و قوام‌دهنده و تنظیم‌کننده اهم امور کشور است. از طرفی حفاظت و تأمین امنیت برای رئیس‌جمهور سمبل وجود امنیت و حفاظت از مردم است و نباید تصور کرد که درگذشت شهادت‌گونه یک رئیس‌جمهور امتیازی برای کشور محسوب می‌شود.

بی‌تردید از دست دادن رئیس‌جمهوری برای هر کشوری ضایعه‌ای دردناک است؛ زیرا که رئیس‌جمهور مظهر امور اجرائی و قوام‌دهنده و تنظیم‌کننده اهم امور کشور است. از طرفی حفاظت و تأمین امنیت برای رئیس‌جمهور سمبل وجود امنیت و حفاظت از مردم است و نباید تصور کرد که درگذشت شهادت‌گونه یک رئیس‌جمهور امتیازی برای کشور محسوب می‌شود. در همین‌جا لازم می‌دانم فقدان این هم‌وطنان گرامی و انسان‌های پرتلاشی را که در سقوط هلیکوپتر جانشان را از دست دادند، به عموم مردم ایران تسلیت و تعزیت عرض کنم. بد حادثه اینجاست که هرگز از حوادث وقایع تاریخی به‌درستی درس گرفته نمی‌شود و این حادثه نیز پس از مدت‌زمانی به فراموشی سپرده می‌شود و راه و مسیر بدون تصحیح ادامه پیدا می‌کند. صرف‌نظر از مقام و رتبه و سمت و دانش رفتگان اخیر، آنان انسان، ایرانی و افراد منشأ اثر بودند و در انسان‌بودن، ایرانی‌بودن و مخلوق خدا بودن با دیگر هم‌وطنان تفاوتی نداشتند و در بندگی و مخلوق‌بودن در برابر خداوند یکسان شمرده می‌شوند. البته حادثه خبر نمی‌کند، ولی هر حادثه‌ای معلول دلایلی است و در راستای گذر زمان هر‌چه ممکن، باید دلایل حوادث را جست‌وجو ‌ و از آن اجتناب کرد. هر‌چند در‌حال‌حاضر دلیل این حادثه مکشوف نیست ولی به هر حال گروه تحقیق دلایل مربوطه را درک و ارائه خواهند کرد و احتمالا نبود اشراف عینی به حادثه موضوع را دچار پیچیدگی می‌کند. اما ببینیم که آیا در حوادث متعددی که در گذر زمان اتفاق می‌افتد، چنین پیچیدگی‌هایی وجود دارد یا دلایل ساده و عینی حوادث به طور مستمر مورد غمض عین قرار می‌گیرد. در این حادثه هشت نفر از فرزندان میهن فدا شدند و بحق در بزرگداشت آنان مراسمی در شأن برگزار شده و می‌شود اما آیا فقدان سالانه 20 هزار نفر از هم‌وطنان در حوادث رانندگی که دلایل بسیاری از این حوادث به‌روشنی معلوم است، تأمل‌برانگیز نیست؟ 

کسانی که تنها در محدوده خانوادگی برایشان مراسم برگزار می‌شود و بازماندگان آنان از نظر جانی و مالی متأثر و متألم شده‌اند. حفظ رئیس‌جمهور‌ به منزله حفظ ایران است، همچنان که حفظ آن هشت نفر دیگر نیز به منزله حفظ ایران است. اگر چنین اندیشیده شود، حفظ یکایک آحاد مردم ایران به منزله حفظ ایران است؛ زیرا بدون مردم ایران، ایرانی وجود نخواهد داشت و همین‌طور برعکس، بدون حفظ ایران، مردمی در آن وجود نخواهند داشت. اگر این حادثه این بار ما را به حفظ مردم ایران و حفظ ایران متوجه کند، تأثیر درگذشت رئیس‌جمهور بسیار بیشتر از تأثیر زمان خدمت او خواهد بود، البته اگر ما هوشیاری داشته باشیم. از حفظ مردم گفتیم، اینک از حفظ ایران باید یاد کنیم؛ ایرانی که به دست پدیده مصرف‌گرایی فاحش و ظالمانه افتاده است.

تصور کنید که فردی لازم است از میان گلزاری عبور کند و پا بر روی برخی گل‌ها بگذارد. اگر پس از عبور به پشت سر خود نگاه کند، ردپا یا جای پای خود را می‌بیند که بخشی از گل‌ها را لگدمال کرده است. حال اگر این فرد به جای پا‌گذاشتن روی گل‌ها، در مسیر حرکت، پای خود را به زمین بکشاند، در مشاهده عمل خود نه به اندازه جای پا، بلکه به اندازه بسیار بیشتر، گل‌های لگدمال‌شده را در مسیر حرکت خود خواهد دید. حکایت پایمال‌کردن ایران و جای پای بسیار بیشتر از حد عبور ناگزیر حکایت رد‌پا یا جای پای مصرف ایرانیان است. اگر مانند آن فرد به عقب نگاه کنیم، مسیری ویران از رد‌پای خود را می‌بینیم که مخروبه و آشفته و پایمال شده است. هر کشور برای مصرف منابع خود برای زیست انسان‌ها محدودیت‌هایی دارد که در اصطلاح علمی به آن ظرفیت زیستی می‌گویند. ظرفیت زیستی کشورمان اگر 0.8 باشد، در‌حال‌حاضر ردپای مصرف ما که به آن ردپای اکولوژیک گفته می‌شود، 2.3 است؛ یعنی ما چهار برابر ظرفیت قابل پذیرش گل‌ها را لگدمال می‌کنیم و هیچ‌کس هم به آن نمی‌اندیشد. رفتاری عامدانه و نیز نادانسته، تابع حرکت زیستی و کورکورانه در روزمرگی. آیا درگذشت رئیس‌جمهور که به‌درستی برای ایشان بزرگداشت گرفته و خواهیم گرفت، به بصیرت و بینایی ما برای حفظ مردم و حفظ ایران منجر خواهد شد؟ در دهه‌های گذشته چنین بصیرت و بینایی در حاکمیت و میان مردم با وجود همه آموزه‌های مقدس شریعت‌مان وجود نداشته است و از رئیس‌ اجرائی موقت 50‌روزه نیز انتظاری نمی‌رود هرچند به حد خود می‌توانند. اما پس از آن از ریاست‌جمهور آینده و از مجلس آینده این انتظار را باید داشته باشیم که از یک سو به سیاست‌های پایمال‌نشدن گل‌ها روی آورند و از سوی دیگر این بصیرت و آگاهی را به مردم ارائه دهند تا مردم آگاه به حفظ ایران و پایمال‌نکردن گل‌ها باشند، والا در آینده نه‌چندان دور آنچه فردوسی از آن تنفر داشت که «دریغ است از ایران که ویران شود» روی خواهد داد. بصیرت مردم و سیاست‌گذاری حکمرانی اعم از دولت و مجلس می‌تواند گل‌های خندان نسل آینده ایران را به مدد گل‌های پایمال‌نشده شکوفا کند و این در حالی است که با گل‌های پایمال‌شده «این مادر پرنعمت پردرد است و پرنقمت» و اگر او بمیرد، دیگر کسان نزیند و باید اولویت اول احیای آن باشد، والا آرزوی داشتن «ایران قوی» بدون تدبیر و قوت رأی و جدیت و مجاهده، سفتن سنگ است با آب دیدگان.