|

نئوپوپولیسم

اصطلاحات نئورئالیسم، نئومارکسیسم، نئولیبرالیسم که ریشه در فرهنگ سیاسی و اجتماعی اروپا دارد، بارها مورد استفاده دانشگاهیان و رسانه‌های ما قرار گرفته و درباره آنها بحث‌ها و مجادله‌های کش‌دار یا به قول خودشان هرمنوتیکی صورت گرفته است و نیز منبعی شده تا برخی افراد برای محکوم‌کردن دیگران صفات‌شان را منسوب به این اصطلاحات کنند.

اصطلاحات نئورئالیسم، نئومارکسیسم، نئولیبرالیسم که ریشه در فرهنگ سیاسی و اجتماعی اروپا دارد، بارها مورد استفاده دانشگاهیان و رسانه‌های ما قرار گرفته و درباره آنها بحث‌ها و مجادله‌های کش‌دار یا به قول خودشان هرمنوتیکی صورت گرفته است و نیز منبعی شده تا برخی افراد برای محکوم‌کردن دیگران صفات‌شان را منسوب به این اصطلاحات کنند. اما امروزه و البته از دیروزها پدیده جدیدی در افق سیاسی ما پدیدار شده که می‌توانیم به آن «نئوپوپولیسم» بگوییم. پوپولیسم با اندکی مسامحه روشی است که فرد یا افرادی در رأس حکومت‌ها اختیار می‌کنند تا خود را عزیز دُردانه مردم کنند. آنان به مردم به چشم مخلوق خداوند، اعضای قابل عنایت جامعه و همچنین انسان‌های ذی‌شعور نمی‌نگرند بلکه مردم در نظر آنان افرادی هستند که می‌توانند مقاصد حاکم یا حکمرانی را جامه عمل بپوشانند و در حقیقت ‌‌تنها وسیله‌ای هستند برای برتر‌شدن فرد و آنچه به نام مردم به زبان می‌آورند، جلوه بی‌بدلیل از نفاق است. ظاهرا دلسوز و دایه مهربان‌تر از مادر برای مردم هستند و در سخنان خود آنان را به اعلا درجه گرامی می‌دارند و نیز هیچ تردیدی ندارند که ثروت کشور را بین آنان تقسیم کنند که البته از آن برای خود عموما کلاه‌های پرارزشی به دست می‌آورند اما نوعا انگیزه اصلی یک پوپولیست داشتن محبوبیت بین اقشار جامعه و عموم مردم است. یک فرد پوپولیست به هیچ اصولی پایبند نیست و به هرچه در راستای اهداف خود باشد، دست می‌یازد و نیز هرگز در پی اصلاح امور جامعه نیست یعنی نه اصولگراست و نه اصلاح‌طلب. برای او هر فرد یک انسان نیست، بلکه یک «رأی» است و باید سیاست‌هایی پیشه کند که بیشترین رأی را به دست آورد.‌برعکس، برخی اصولگراها برای به کرسی نشاندن اصول خود هر‌چند ممکن است به مردم تعارفی کلامی بکنند اما همه چیز را فدای اصول خود می‌کنند. می‌توان از پادشاهی میجی در ژاپن یاد کرد که برای به کرسی نشاندن اصول اقتصادی لیبرالیسم و توسعه ژاپن، میلیون‌ها انسان را قربانی کرد. استالین نمونه دیگری بود که با وفادار‌ی به اصول مارکسیسم-لننیسم -به قرائت خود- به روایتی 20 میلیون از مردم را قربانی کرد و مشابه او مائو تسه تونگ بود. نمونه‌های دیگر و شاید تعدیل‌یافته آن ژنرال فرانکو در اسپانیا و احتمالا بانک جهانی است.‌آنچه در کشور ما به نام اصولگرایی مطرح شده است، در مقایسه با آنچه ذکر شد،‌ هرگز نمی‌تواند تشابهی به دست دهد. مدعیان اصولگرایی در کشور ما خود نوعی از پوپولیسم هستند و هرگز اصول خاصی را صریحا اعلام نکرده و حتی با دید عمیق‌تر به آنچه بیان می‌کنند، وفادار نیستند و برعکس تابع و واضع روش‌هایی هستند که برای مردم جاذبه داشته باشد. همین‌طور اصلاح‌طلب‌ها که مثل اصولگراها طیف‌های متفاوتی هستند و در عمل سیاست‌هایی را اعمال می‌کنند که هرچه بیشتر مردم به آنها روی آورند. نتیجه آنکه پوپولیسم در کشور ما حسب ضرب‌المثل «خودش را بیاور، اسمش را نیاور» سرلوحه کار قرار دارد و البته این سیاست‌ها در شکل عملی آن خرج‌کردن و فدا‌کردن ایران است؛ به طور وسیع برای مردم و نیز به صورت خاص برای اقلیتی نوکیسه. تهیه یا تولید مرغ و تخم‌مرغ و روغن و لبنیات با هزینه‌کردن ثروت کشور، تهیه برق و گاز با مصرف دارایی کشور و تمتع مردم- که البته در جای خود پسندیده است – همه با خرج و فداکردن ثروت‌های رو‌ی‌زمینی و زیرزمینی ایران حاصل شده است، یعنی هر دو گروه در هر زمان که متصدی بوده‌اند، ایران را خرج محبوبیت خود کرده‌اند. به خاطر ندارم که جماعت پوپولیست ایران در سال‌های گذشته نه به زبان و نه به اندیشه، دغدغه ایران و تعالی آن را داشته‌اند بلکه کوتاه‌ترین راه برای راضی‌کردن مردم و محبوبیت خود را که همان خرج ثروت کشور است، برگزیده‌اند. ممکن است این نوع تعبیر از عملکرد خود اصولگرایان‌خوانان و خود اصلاح‌طلبان‌خوانان ایشان را خوش نیاید اما نگاهی به شرایط ایران که سرزمین ثروتمند تکیده‌ای شده است و نوع زندگی عمومی و تظاهرات شهرنشینی که تضاد طبقاتی و فرهنگ رفتاری و اندیشه مردم حاصل آن است، به‌خوبی درستی مطالب را می‌رساند و نتیجه آن افکار پوپولیسم موجود در ایران است که به صورت اصولگرا و اصلاح‌طلب جلوه کرده و هر دو هزینه‌شان را از ثروت خداداد که متعلق به نسل‌های آینده نیز هست، تأمین کرده‌اند و جالب آن است که هر دو دغدغه ایران و آینده ایران را نداشته‌اند اما چندی است که برخلاف گذشته که نام‌بردن از ایران چندان پسندیده نبود و حتی پخش سرود «ای ایران» به نوعی ممنوع بود در رسانه‌های دولتی و به‌ویژه در صدا‌و‌سیمای ایران. موضوع ایران و بزرگداشت ایران مطرح شده است اما همچنان در ‌ روی همان پاشنه قبلی می‌چرخد و ایران هزینه می‌شود و تکیده‌تر‌‌.

این نوعی از پوپولیسم است که می‌توان به آن نئوپوپولیسم اطلاق کرد، یعنی پوپولیسم در لباس اصولگرایی. اگر نیک به یاد آوریم از زمان طرح مسئله ایران در صدا‌و‌سیما و فیلم‌های کوتاهی که به حسن وجود ایران می‌پردازد، هیچ تغییری در سیاست‌ها داده نشده است. شعار برای ایران رئیس‌جمهور منتخب باید جدی گرفته شود، به‌عنوان یک اصل و در دولت ایشان نصب‌العین همه وزارتخانه‌ها و سازمان‌ها قرار گیرد و خوشبختانه همه پذیرفته‌اند که کرامت انسانی باید حفظ شود. اگر این پذیرش با حفظ اصل برای ایران توأم شود، امید اصلاح ایران و جامعه ایرانی وجود خواهد داشت؛ و‌الا سراشیبی سرزمین ایران همچنان تداوم خواهد یافت.