|

از توسعه سواد تا سواد توسعه

«توسعه» امروز یک انتخاب نیست، ‌ضرورتی قطعی برای همه کشورهاست. دستیابی به توسعه هرچند در «اصول» ثابت، ولی در «فروع» متفاوت است. داستان توسعه برای هر کشوری روایت مخصوص خود را دارد، اما نقطه شروع آن بدون شک از تبدیل‌شدن توسعه به یک دستور کار ملی میان دولت و جامعه آغاز می‌شود.

«توسعه» امروز یک انتخاب نیست، ‌ضرورتی قطعی برای همه کشورهاست. دستیابی به توسعه هرچند در «اصول» ثابت، ولی در «فروع» متفاوت است. داستان توسعه برای هر کشوری روایت مخصوص خود را دارد، اما نقطه شروع آن بدون شک از تبدیل‌شدن توسعه به یک دستور کار ملی میان دولت و جامعه آغاز می‌شود.

پرده اول: توسعه سواد

انقلاب که پیروز شد، یکی از نخستین موضوعاتی که به‌شدت در کشور مشهود بود، وضعیت وحشتناک ‌بی‌سوادی جامعه‌ای بود که شاه گمان می‌کرد به پشتوانه درآمدهای سرشار نفتی و دیکته‌کردن توسعه آمرانه خویش می‌تواند آن را در ملازمت با دولت از دروازه‌های تمدن عبور دهد. آمار سواد در جامعه بهت‌آور بود. بیش از 50 درصد جامعه آن زمان ایران نه سواد خواندن داشتند و نه سواد نوشتن! از همین رو بود که بعد از پیروزی انقلاب، به ‌فرمان امام خمینی(ره) در دی‌ماه 1358 نهضت سوادآموزی با هدف از‌بین‌بردن بی‌سوادی مطلق در کشور تشکیل شد تا اینکه امروز پس از چهار دهه نرخ باسوادی ایرانیان به 98 درصد رسیده است که نشان از این دارد کشور در این موضوع توانسته بی‌سوادی را ریشه‌کن کند. بااین‌حال، نباید فراموش کرد که خواندن و نوشتن معیار سواد یک قرن پیش بوده است.

مفهوم سواد در جهان دستخوش دگرگونی‌ها و پیشرفت‌های درخور توجهی شده است. در اواخر قرن بیستم، از نظر یونسکو دومین تعریف سواد ناظر بر این است که با‌سواد کسی است که توانایی خواندن و نوشتن و مهارت استفاده از رایانه را داشته و بتواند به یک زبان خارجی صحبت کند. در اواسط دهه دوم قرن ۲۱، مفهوم سواد باز هم تغییر کرد و داشتن سلسله‌ای از توانایی‌ها و مهارت‌ها اعم از 12 سواد عاطفی، ارتباطی، مالی، رسانه‌ای، رایانه‌ای، سلامتی، نژادی و قومی، بوم‌شناختی، تحلیلی، انرژی و علمی مصداق باسواد‌بودن قلمداد شد و دیگر صرفا داشتن مدرک تحصیلی و مدارج عالی دانشگاهی، دلیل بر باسوادی فرد محسوب نمی‌شد. به‌تازگی در اوایل دهه سوم قرن 21 نیز یونسکو آخرین تعریف از سواد را ارائه داده‌ که در‌ آن توانایی ایجاد تغییر با کمک دانش، تجارب و آموخته‌ها، ملاک با‌سوادی تعیین شده است. به نظر نمی‌رسد الزامات و اقتضائات نسل‌های دوم تا چهارم «سواد» در کشور ما مبنایی برای تحول در روال‌ها و رویه‌های نظام آموزش و پرورش، آموزش عالی و فرهنگ‌سازی دستگاه‌های فرهنگی ما داشته باشد.

پرده دوم: سواد توسعه

امسال سال آخر سند چشم‌انداز جمهوری اسلامی ایران در افق 1404 است. سندی که دوره زمانی آن از سال 1384 آغاز شد و مقرر بود با اجرای چهار برنامه توسعه پنج‌ساله چهارم تا هفتم، ایران به قدرت اول اقتصادی و فناوری منطقه تبدیل شود. زنگ پایان دوره سند در حال زده‌شدن است و ایران امروز در اغلب شاخص‌ها فاصله معناداری با هدف‌گذاری ترسیم‌شده دارد. فارغ از همه موانع شناخته‌شده‌ای که فراروی توسعه در کشور از تحریم‌ها و بهره‌وری پایین تا شیوه‌های غلط حکمرانی و ‌به‌کارنگرفتن صحیح از سرمایه‌های انسانی کشور وجود داشته و همگان به آن آگاه هستند، پر‌بیراه نیست اگر یکی از علت‌های محذوف و کمتر‌شناخته‌شده را به نداشتن «سواد توسعه» چه در بین متولیان امر و چه در بین بازیگران و کنشگران میدان توسعه یعنی مردم و بنگاه‌ها نسبت دهیم. به تعبیر دیگر، اگر‌چه ما در «توسعه سواد» در کشور (آن‌هم در قالب نسل اول آن) موفق عمل کرده‌ایم، اما به نظر می‌رسد هنوز جامعه ما در حوزه «سواد توسعه» با فقر شدید مواجه است. در کشور ما چه جامعه و چه دولت با چیستی، چرایی و چگونگی «سواد توسعه» آشنایی لازم را ندارند و درک روشن و مورد‌ اجماعی در‌خصوص مفاهیم، مضامین، بایسته‌ها، آموزه‌ها و عبرت‌های توسعه چه به‌طور تاریخی و چه‌ تطبیقی وجود ندارد. 

هنوز تصور غالب این است که ما کشوری چهارفصل‌ یا دارنده ذخایر عظیم نفت و گاز‌ یا برخوردار از سواحل طولانی و دسترسی به آب‌های آزاد و بسیاری از دارایی‌های طبیعی خدادادی دیگر هستیم. پس کشوری هستیم که در مرزهای توسعه گام برمی‌داریم و یک کشور ثروتمند محسوب می‌شویم. این در‌حالی است که امروز مهم‌ترین و اصلی‌ترین دارایی کشورها برای توسعه علم، سرمایه‌های انسانی و تکنولوژی است و ممکن است کشوری آب، زمین یا انرژی کافی نداشته باشد، اما امروز به واسطه اهرم‌کردن علم و سرمایه‌های انسانی خویش، در زمره کشورهای توسعه‌یافته به شمار رود.

هنوز دولت به معنای کارفرمای اصلی توسعه در کشور تکلیف و نسبت خویش را نه با مردم، نه با بخش خصوصی و نه با جهان نمی‌داند. هنوز جامعه دانشگاهی و نخبگانی ما ‌در فهم و صورت‌بندی مسئله و تجویز راهکارها دچار اختلاف‌ها‌ و تعارض‌های زیادی هستند. هنوز میان دولت و نخبگان هیچ توافقی بر سر الگوی توسعه مبنایی کشور انجام نشده و هنوز قطع و وصل شیر نفت (تحدید یا تشدید تحریم) و بالا و پایین رفتن قیمت آن، اصلی‌ترین بزنگاه حکمرانی و ثبات اقتصادی در کشور ‌است. هنوز نظام برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری برای ما به‌جای چارچوبی بر عقلانیت و خردورزی تصمیم‌گیری جمعی در مسیر توسعه، همچون مناسکی تکراری برای نمایش برنامه‌محوری در روی صحنه و تک‌روی و خودعالم‌پنداری تصمیم‌گیران در پشت صحنه حکمرانی است.

هنوز بخش اعظمی از مردم نیز خلسه خماری عادت به مصرف رانت منابع طبیعی و انرژی در ازای سکوت در برابر ناکارامدی‌ها را ترجیح می‌دهند و هیچ‌کس حاضر به تحمل درد برای خارج‌کردن سوزن از کف پای آسیب‌دیده جامعه کهنسال ما نیست. هنوز فکر می‌کنیم اگر ژاپن یا آلمان از خاکستر جنگ جهانی دوم برخاستند، یا اگر غول خفته چین ‌طی سه دهه اخیر بیدار شده و ویتنام مخروبه‌شده در جنگ با آمریکا امروز یک اقتصاد نوظهور و در شرف جهانی‌شدن است، یا سنگاپور، مالزی، امارات و اندونزی و به‌تازگی ترکیه و عربستان در مسیری با افق روشن برای نیل به توسعه در‌حال حرکت هستند، همه اینها خیلی ساده و سریع رخ داده و زمینه‌ها و زمانه‌های این اتفاق‌ها‌ و آمادگی‌هایی که دولت‌ها و جامعه در این مسیر کسب کرده‌اند، مورد غفلت قرار می‌گیرد.

پرده سوم

جامعه امروز ما برای عبور از چرخه معیوب توسعه‌گریزی به‌شدت به یادگیری «سواد توسعه» نیاز دارد. توسعه به‌ عنوان مذهب جدید جهانی که اصلی‌ترین هدف و آرمان همه کشورها به شمار می‌رود، نیازمند مجموعه‌ای از بینش‌ها، منش‌ها، روش‌ها و کنش‌هایی است که چه دولت و چه جامعه باید آن را به تدریج یاد بگیرند و ملاحظات و اقتضائات آن را در عمل اجرائی کنند. این ملاحظات مجموعه‌ای از بایسته‌ها، ممنوعیت‌ها، تعهدات، همدلی‌ها، همراهی‌ها و فداکاری‌هایی است که هر دو باید انجام دهند. سواد توسعه موضوعی است که یادگیری آن باید از دوران مهدکودک، مدرسه و دانشگاه شروع شده و به محیط کار و حتی عرصه نوینی همچون فضای مجازی و رسانه‌ای نیز ادامه پیدا کند.

سواد توسعه هم برای دولتمردان و تصمیم‌گیران کشور و هم برای یکایک شهروندان و آحاد جامعه امری ضروری است تا با بینش و زوایه دید درستی به موضوعات، مسائل و مصائب کشور نگاه کرده و مستمرا از ناحیه خطای شناختی و خطای تحلیلی به خطای محاسباتی و خطای تجویزی رهنمون نشوند. بنابراین یکی از تکالیف مهم برنامه هفتم توسعه در بند ب ماده 91 ناظر بر این است: «وزارت آموزش و پرورش مکلف است ظرف شش‌ ماه از لازم‌الاجرا‌شدن این قانون، اقدام قانونی لازم را برای بازنگری در اساسنامه نهضت سوادآموزی جمهوری اسلامی ایران مصوب 3/3/1363 با هدف ریشه‌کنی کامل بی‌سوادی مطلق و توسعه و تعمیق سواد در جهت ارتقای سواد عمومی جامعه مبتنی‌بر مفاهیم جدید و آموزش مستمر همگانی انجام دهد‌». موضوعی که نیاز به فهم درست مسئله نهضت سوادآموزی با تکیه بر سواد توسعه در کشور داشته تا بتواند جامعه و دولت را آماده این گذار مهم از یک کشور همواره در‌حال توسعه به کشور توسعه‌یافته کند.