تعلیق آرزوهای جمعی
دغدغههای ما بازتاب آرزوهای ماست. مولانا جلالالدین محمد غزلی دارد که کمتر فارسیزبانی است که بیتی از آن را نخوانده یا نشنیده باشد. غزل نزدیک به 30 فضیلت از والاترین و برترین فضیلتهای انسانی را برمیشمرد که آرزوهای شاعرند.
دغدغههای ما بازتاب آرزوهای ماست. مولانا جلالالدین محمد غزلی دارد که کمتر فارسیزبانی است که بیتی از آن را نخوانده یا نشنیده باشد. غزل نزدیک به 30 فضیلت از والاترین و برترین فضیلتهای انسانی را برمیشمرد که آرزوهای شاعرند.
احتمالا شاهبیت این غزل بیتی است که:
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر/
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
این غزل و فضیلتهای مندرج در آن از منظر هرم مازلو حاکی از نگاه شاعر ما به قله هرم است. جایی به نام «خودشکوفایی و خود انگیزشی». موقعیتی که در آن انسان فضیلتها و استعدادهای درونی خویش را میتواند بشکفد و بپرورد. الان نسبت جمعی ما با غزل مولانا و هرم مازلو چیست و آرزوهایمان کداماند؟ آرزوهای ما چه بودند و به کجای هرم مازلو مینگریستیم؟
قانون اساسی راوی آرزوهای جمعی هر ملت است. قانون اساسی ایران بهویژه در فصلهای اول تا چهارم ایرانی را ترسیم میکند که در آن انسانهای والا به دور از استبداد با آزادی بیان و عقیده، برخوردار از مواهب زندگی، با طبیعت و محیط زیستی سالم، در برابری و تساوی حقوق زندگی میکنند و میتواند اراده آنها بر زندگی سیاسی حاکم، زیر خیمه عدالت تنفس کند و فرشته عدالت نگاهبانشان است. زن و مرد، پیر و جوان، پیروان دینها، مذهبها و اهالی قومهای مختلف فرقی با هم ندارند و تبعیضی میان آنان نیست. به رایگان آموزش میبینند و و بهداشت و درمان کافی داشته و مالکان حق حاکمیتاند.
حقوقی که دیو و دد را بیرون میاندازد و انسان را تعالی میبخشد و بر بالای هرم مازلویی مینشاند. این بخشی از فهرست آرزوهای جمعی ماست که به زبان قانون درآمده است؛ آرزوهایی که حکومت با همه ارکانش، باید آنها را محقق کند.
به بیان حقوقی سازمان سیاسی کشور، که بهعنوان امین ملت و از طرف ملت منابع قدرت را در اختیار دارد، مکلف است به آنچه در قانون اساسی آمده است، عمل کند و آنها را رنگ واقعیت ببخشد.
علاوه بر قانون اساسی، قوانین عادی باید چنان باشند که آرزوها را برای تحقق بازتاب بدهند. قانونی که در راستای تأمین منافع گروهی باشد و آرزوهای ملی را بشکند و فروبریزد، با غرور ملی بازی میکند.
جامعهای که در آن انتظار و طلب همگانی آرزوهای بلند است و خواستههایی متعالی دارد، جامعهای است که راه به شکوفایی و تعالی میبرد.
ما چیزهایی را که دوست داریم یا کم داریم یا نداریم، آرزو میکنیم. در این سالها مهمترین دغدغه روزمره همگانی ایرانیان چیست؟
در همه جای دنیا نیازهای روزمره زندگی مانند مسکن و خوراک و پوشاک و درمان و آموزش مهمترین تقاضای عموم است و برای آنها تلاش میکنند. وقتی تأمین این نیازها بهآسانی باشد، انسان میتواند به مفاهیم متعالی و بالا نیز بیندیشد.
اما وقتی مثلا خرید خانه ناممکن میشود، تأمین اجارهبها برای یک خانه معمولی از عهده خانوار برنمیآید، گوشت و مرغ و میوه و... آرامآرام از سبد مصرف خارج میشود، هزینههای درمانی و آموزشی عصاره درآمد خانوار را میبلعد، وضع آب و برق و سوخت لنگ میزند، انسانهایی که باید زندگی را میبلعیدند، در گرداب زندگی فرومیروند و غرق میشوند. بگذریم از کسان و گروههایی که همچنان به آلام مردم و درمان آنها میاندیشند و رنجها را بر خود هموار میکنند، اما در سطح عموم، انسانی که باید دستکم به حکم قانون اساسی در پی قله هرم باشد، به جبر روزگار، در لایه زیرین، یعنی نیازهای زیستی محصور میشود. ما نوک هرم را نشانه رفتیم. اما با وجود اینکه کشوری داریم با ثروت مادی و انسانی کمنظیر، آرامآرام خانهنشین لایه شوم زیرین میشویم. فضیلتها کیمیا میشوند. برای حداقل مایحتاج زندگی، انسانی که باید کرامت میداشت، ذلیل میشود. هنر و زیبایی به کما میرود، دزدی و جرم و جنایت افزایش پیدا میکند، تقلب و حیله و خلاف مباح میشود، آدمها از هم دور میشوند، به امید یک زندگی ساده یار و دیار را وداع میگویند و رنج غربت بر خود حلال میکنند. جامعه میشود کشتی بیلنگری که مدام کژ و مژ میشود. جامعهای بیقرار میشود که در آن نظم و نظامی برقرار نیست.
هرکه زورش بیشتر، پولش بیشتر. عوامل متعددی سبب چنین افولی شدهاند. یکی از آنها بیاعتناییهای فراوان به قانون اساسی توسط صاحبان قدرت است. قانون را چنان مینویسند که سود ایشان باشد. قانونی هم که به سود مردم باشد زیر دست و پای قدرت مضمحل میشود. اگرچه آرزوهای ملی آنهایی هستند که در چهار فصل قانون اساسی آمدهاند، اما آرزوهای دولتمردان رسیدن به هوسهای خویش است . دولت موجود که سراپا مدیون امید رنجبار مردم است، شجاع باشد و همت کند که اراده مردم را طبق قانون اساسی بر زورهای غیرقانونی غالب کند. قدمی هم بر دارد، مشکور است وگرنه نامش به نکویی نخواهند برد.