|

چرا بازدارندگی هسته‌ای کافی نیست؟

تجاوز روسیه به اوکراین، بازدارندگی هسته‌ای را عمیقا زیر سؤال برده است. نتیجه این جنگ که ممکن است به تقابلی فرسایشی هم تبدیل شود، هرچه باشد، مسائلی را که باعث شده تا تردیدها درباره بازدارندگی هسته‌ای شکل بگیرد، از میان نخواهد برد

چرا بازدارندگی هسته‌ای کافی نیست؟

جوزف نای، پژوهشگر سیاسی ترجمه بهاره محبی: تجاوز روسیه به اوکراین، بازدارندگی هسته‌ای را عمیقا زیر سؤال برده است. نتیجه این جنگ که ممکن است به تقابلی فرسایشی هم تبدیل شود، هرچه باشد، مسائلی را که باعث شده تا تردیدها درباره بازدارندگی هسته‌ای شکل بگیرد، از میان نخواهد برد. اوکراین در سال 1994 تسلیحات هسته‌ای خود را که میراث اتحاد جماهیر شوروری بود، در ازای تضمین‌های امنیتی ایالات متحده، بریتانیا و روسیه تسلیم کرد؛ اما مشخص شد این تضمین‌ها بی‌فایده بوده و از آنجایی که اوکراین عضو پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) هم نبود، تحت پوشش چتر بازدارندگی هسته‌ای ایالات متحده نیز قرار نگرفت. شرایط درباره دیگر کشورهای به‌جا‌مانده از اتحاد جماهیر شوروی که به ناتو پیوسته‌اند، به چه صورت است؟ آیا چتر بازدارندگی هسته‌ای ایالات متحده برای استونی، لتونی، لیتوانی یا متحدان آسیایی واشنگتن کاربردی خواهد داشت؟ تسلیحات هسته‌ای برای اینکه بازدارندگی داشته باشند، باید قابل استفاده باشند؛ اما از سوی دیگر، اگر قابلیت مورد استفاده قرار‌گرفتن آنان زیاد از حد هم باشد، یک تصادف یا سوءبرداشت می‌تواند به‌راحتی به جنگ هسته‌ای فاجعه‌بار منجر شود. ما برای ایجاد تعادل باید ترکیب متناسبی از تسلیحات هسته‌ای و متعارف را در کنار ابزارهای دیگر در نظر داشته باشیم و هر زمان که امکانش بود بخش هسته‌ای را کوچک‌تر کنیم. برای مثال، واکنش مناسب به توسعه زرادخانه‌‌های هسته‌ای کره‌شمالی هرچه باشد، نباید شامل تاکتیک استفاده مجدد از تسلیحات هسته‌ای باشد که جورج واکر بوش، رئیس‌جمهوری وقت ایالات متحده، از شبه‌جزیره کره خارج کرد. همین‌طور در مورد ژاپن، اعتبار چتر بازدارندگی ایالات متحده برای این کشور در استقرار نیروهای نظامی آمریکایی است، نه حضور تسلیحات هسته‌ای. ایالات متحده با شریک‌شدن در آسیب‌پذیری نیروهای ژاپنی، فضایی را ایجاد می‌کند که در آن متحدان واشنگتن دیگر هراسی از رهاشدن ندارند. در‌حالی‌که برخی بدبینانه معتقدند شمار اندک نیروهای آمریکایی در برلین نمی‌توانست از این شهر در برابر اتحاد جماهیر شوروی دفاع کند، حضور فیزیکی آمریکا برای بازدارندگی و پایان صلح‌آمیز جنگ جهانی دوم ضروری بود (زمانی هم بود که ایالات متحده توپخانه‌های هسته‌ای را در اروپا مستقر کرده بود که در نهایت به دلیل خطراتش برچیده شدند). به موازات به‌روز‌شدن قوای نظامی ایالات متحده و کشورهای دیگر، بحث بر سر ناآرامی‌های احتمالی همچنان به قوت خود باقی است. بازدارندگی امری روان‌شناسانه است و برخی تحلیلگران بر این باورند که برتری نظامی تسلیحات آماده استفاده در شرایط بحرانی می‌تواند تغییرات درخور‌ توجهی ایجاد کند؛ اما گروهی دیگر از تحلیلگران از‌جمله رابرت جرویس، استاد علوم سیاسی دانشگاه کلمبیا، معتقدند معیارهای موازنه هسته‌ای چنان زمخت و ناپخته هستند که خروجی‌های مدنظر را در پی ندارند. در حقیقت، تاریخ نشان داده که حتما لازم نیست احتمال استفاده از تسلیحات هسته‌ای زیاد باشد تا بازدارندگی ایجاد شود. با وجود برتری قاطع زرادخانه‌های هسته‌‎ای ایالات متحده، جان اف کندی، رئیس‌جمهوری وقت آمریکا، در جریان بحران موشکی کوبا به‌شدت نگران خطر تشدید بحران بود؛ حتی به دلیل یک اشتباه کوچک. امروزه تسلیحات هسته‌ای دقیق و کوچک چنان قابل استفاده به نظر می‌رسند که با آنان مانند تسلیحات متعارف برخورد می‌کنیم؛ اما واقعیت این است که خطر تشدید بحران همچنان به قوت خود باقی است و قرار‌گرفتن برخی اهداف نظامی در نزدیکی شهرها به این معناست که خطر همچنان وجود دارد. در این شرایط برای اجتناب از فاجعه باید از خطر احتمال جنگ هسته‌ای بکاهیم و برای این کار می‌توانیم برخی سیاست‌ها را کنار بگذاریم. برای مثال، پروتکل «شلیک در زمان هشدار» که به فرماندهان حاضر در میدان اجازه شلیک هسته‌ای را می‌دهد، شاید بازدارندگی را تقویت کند، ولی خطر تحریک غیرضروری را نیز افزایش می‌دهد. بااین‌حال، یک مسئله نیز وجود دارد: اینکه کنار‌گذاشتن کامل تسلیحات هسته‌ای قابل استفاده می‌تواند به نشانه ضعف تعبیر شده و دشمن را وسوسه کند که دست به تحرکات بیشتری بزند. در اینجا حد وسط میان دو دیدگاه، استراتژی مبتنی بر کاهش خطر است. تجاوز روسیه به اوکراین به ما یادآوری می‌کند که هنوز در جهانی با وجود خطر تسلیحات هسته‌ای زندگی می‌کنیم و اینکه ما باید در بلندمدت این خطر را کم کنیم. همان‌طور که ریچارد گراوین، فیزیک‌دان، یک بار اشاره کرده: «اگر احتمال جنگ هسته‌ای در سال جاری یک درصد باشد و اگر هر سال ما بتوانیم با مدیریت‌کردن 80 درصد از احتمال چنین جنگی در سال گذشته کم کنیم، آن‌گاه خطر جنگ هسته‌ای در تمام دوران‌ها پنج درصد باقی می‌ماند». تأثیر روان‌شناسانه بازدارندگی هسته‌ای بر روی زندگی اخلاقی ما مسئله بلندمدت دیگری است که باید در نظر گرفت. پاول رامزی، الهی‌دان مسیحی، بازدارندگی هسته‌ای را به بستن نوزادان به سپر خودروها تشبیه کرده و گفته «استفاده از بازدارندگی هسته‌ای مانند این است که برای کاهش ترافیک و کاستن از مرگ‌و‌میرهای ناشی از تصادفات جاده‌ای، نوزادان را به سپر خودروها ببندید». گرچه هر تلاشی برای پیش‌بینی تغییرات بلندمدت تقریبا راه به جایی نخواهد برد، اما هنوز می‌توانیم طرح‌های کلی سناریوهای آینده را ترسیم کنیم. به‌عنوان مثال، امروزه تشدید حملات سایبری علیه سیستم‌های فرماندهی و کنترل تسلیحات نظامی، حملات لیزری به ماهواره‌ها انواع خطراتی هستند که باید به‌ دنبال پیش‌بینی، درک و کاستن از دامنه آنها باشیم. دنیای سیاست هم تغییر کرده است. در دوران جنگ سرد، آنتاگونیست‌های ایدئولوژیک به آرامی مجموعه‌هایی از قوانین نوشته و نانوشته را تدوین کردند، چون متوجه شدند که منافع‌شان در پرهیز از جنگ هسته‌ای است؛ اما رقابت استراتژیک امروز با روسیه و چین می‌تواند در آینده شکل‌های مختلفی به خود بگیرد. ما همان‌طور که با تغییرات و شگفتی‌ها هماهنگ می‌شویم، باید به این مسئله نیز فکر کنیم که تصمیم‌های ما چه تأثیری بر هدف بلندمدت کاهش خطر جنگ هسته‌ای خواهد داشت.