|

مصاحبه مجدد پاسداری که قصد ترور خاتمی را داشت؛

حسین شریعتمداری به من گفت فکر می‌کنی مشکل مملکت، خاتمی است؟ مشکل خیلی بالاتر است/ روایت شریعتمداری فرار رو به جلو ست/مثل چشمم از خاتمی حفاظت می‌کردم

طولابی: می‌ترسیدم، افرادی نامه‌ها و اسناد مرا برداشته و پس از ترور خاتمی، ترور را به گردن من بیندازند.

حسین شریعتمداری به من گفت فکر می‌کنی مشکل مملکت، خاتمی است؟ مشکل خیلی بالاتر است/ روایت شریعتمداری فرار رو به جلو ست/مثل چشمم از خاتمی  حفاظت می‌کردم

به گزارش شبکه شرق،  پس از انتشار گفت‌وگوی فرشاد طولابی با دامنه وسیعی از اظهارنظرها، روایت‌ها و دیدگاه‌ها در خصوص ابعاد گوناگون این ماجرا مطرح شد. یکی از موضوعات مهمی که در گفت‌وگوی قبلی، توسط طولابی به آن اشاره شد، نگرانی او از تلاش برخی جریانات برای ترور خاتمی و انتساب این ترور به فرشاد طولابی است. طولابی این ‌بار با جزییات بیشتری از این نگرانی خود صحبت می‌کند. او با تکرار خاطره گم شدن تی‌ان‌تی و اسناد و مدارک خود به این نکته اشاره می‌کند که اگر کسی می‌خواست، خاتمی را ترور کند و آن را به گردن من بیندازد، همه مدارک لازم را داشت.

 
*اخیرا درباره ارتباط شما با دفاتر مراجع در خاطرات آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی و سایر منابع موضوعاتی مطرح شده است. چه شد که سراغ مراجع رفتید؟
 
ببینید، تصمیم گرفتم یکی از مراجع را سرپل ارتباطی بگیرم. آیات عظام حسن‌زاده‌آملی، نوری‌همدانی و فاضل لنکرانی سه مرجع تقلیدی بودند که من به آنها مراجعه کردم. زن و بچه‌ام را برداشتم و با خود به قم بردم. در آن زمان روح‌الله پسرم 5 ساله، دختر کوچکم 3 ساله و دختر دومم چند ماهه بود و هنوز حسین پسر کوچکم به دنیا نیامده بود. به همسرم گفتم در جریان سفر به قم اگر ناگهان غیبم زد، فقط به فرمانده سپاه مراجعه کن و با شخص دیگری صحبت نکن و اجازه نده سین‌جیمت کنند.
 
ساعت 5 صبح به منزل آیت‌الله حسن‌زاده‌آملی رفتم. خانم‌شان گفتند، ایشان مریض هستند و فردا مراجعه کنید. فردا ساعت 8 و نیم صبح دوباره به خانه ایشان مراجعه کردم، در آیفون گفتند معذورم... سپس به بیت آقای نوری‌همدانی مراجعه کردم، خود ایشان گفتند نامه شما (نامه تهدید خاتمی به ترور) را می‌خوانم سپس به شما پاسخ می‌دهم. نامه را از ایشان هم گرفتم و به خانه آیت‌الله فاضل لنکرانی مراجعه کردم. با پسرشان آقا جواد گفت‌وگو کردم که اخیرا درباره این موضوع گفت‌وگوهایی هم داشته‌اند. پس از اظهارات ایشان هم متوجه شدم که از طریق مراجع هم نمی‌توانم به اهدافم برسم.
 
*پس از دیدار با مراجع است که شما به دیدار با حسین شریعتمداری مدیر مسوول کیهان می‌روید. درباره این دیدار توضیح می‌دهید؟
 
روایت آقای شریعتمداری درباره دیداری که با من انجام دادند در واقع نوعی فرار رو به جلو است. شاید هم ایشان نگران هستند جزییات مطالبی که من از آنها باخبر هستم و به ایشان مربوط می‌شود بازگو شوند. من پس از مراجعه به سردار باقر می‌خواستم بگویم، خداوند مثل من بنده‌ای که «خواص اهل حق و اهل دل بریدن از تعلقات دنیایی و زن و بچه» هستم را بیخ گوش سید محمد خاتمی قرار داده است. بنابراین کسی جرات نخواهد داشت در مخیله‌اش بگنجد که ماجرای سید حسن مدرس، شیخ فضل‌الله نوری و آیت‌الله کاشانی در ایران دهه 70 نظری‌سازی شود. از سوی دیگر در مصاحبه قبلی هم گفتم که اتفاقات مشکوکی در زندگی‌ام افتاده بود که باعث شده بودند احساس ناامنی کنم. در آن زمان احساس می‌کردم، ممکن است برخی افراد و جریانات محفلی به دنبال ترور سید محمد خاتمی باشند و این تصمیم را به گردن من بیندازند.
 
*این احساس را از چه زمانی همراه داشتید؟
 
من سه ماه در تور امنیتی، نیروهای حفاظتی بودم. من وقتی از سردار باقر هم ناامید شدم جدی‌تر به این موضوع فکر کردم که ممکن است برخی جریانات به دنبال این باشند که مرا به سمت ترور سوق دهند. از خودم می‌پرسیدم، یعنی دوستان امنیتی نمی‌ترسند؟ شاید من در معرض تهدید و تطمیع بزرگی قرار گرفته باشم. یعنی نمی‌گویند شاید من دیوانه باشم، ترسو باشم یا حتی موجی باشم و از ترس خودم دستپاچه شوم و اقدام به ترور خاتمی کنم؟ تعلل سه ماهه مرا به شک انداخت...
*چه شد که به فکر دیدار با حسین شریعتمداری افتادید؟ چرا برای شما مهم بود که با شریعتمداری دیدار کنید؟
 
احساس می‌کردم، ارتباطات آقای شریعتمداری و دیدگاه ایشان در خصوص خاتمی به گونه‌ای است که از ترور خاتمی حمایت می‌کنند. من زنگ زدم دفتر آقای شریعتمداری و به آقای طالقانی (رییس دفتر ایشان) گفتم از بچه‌های سپاه لرستان و محافظ خاتمی هستم، می‌خواهم آقای شریعتمداری را ببینم. گفتند، فردا تشریف بیاورید، من به ایشان می‌گویم و گرچه سرشان شلوغ است، اما صبح شنبه با شما دیدار می‌کنند.
 
همان شب حرکت کردیم و در مسافرخانه‌ای در تهران ماندیم. آقای طالقانی مسوول دفتر ایشان هماهنگ کردند و پس از یک ربع همراه با زن و بچه‌هایم به ایشان مراجعه کردیم. حدود 20 دقیقه تا نیم ساعت با ایشان صحبت کردم. آقای شریعتمداری از من پرسیدند: چه کاری از دست من برمی‌آید؟ گفتم: من از محافظان آقای خاتمی هستم، ایشان را با ارسال نامه تهدید به ترور کردم و... کل ماجرا را شرح داده و گفتم: چون شما را هم امین، هم قادر به این کار و هم محرم می‌دانم، مزاحم شما شده‌ام.
 
صحبت آقای شریعتمداری این بود: «شما فکر می‌کنید، فقط سید محمد خاتمی مشکل مملکت است؟ مشکل خیلی بالاتر از خاتمی است...» گفتم: یعنی منظور شما شخص آقای هاشمی‌رفسنجانی است و ایشان باید ترور شود؟ شریعتمداری دوباره گفت: «مشکل از آقای هاشمی‌رفسنجانی هم بالاتر است!» گفتم: از آقای هاشمی بالاتر یعنی چه؟ گفتند: تصور نکن با ترور خاتمی همه مشکلات کشور حل شود، بعد هم ادامه داد: «فکر می‌کنید، ترور فیزیکی خاتمی کار درستی است؟» گفتم: اگر به این نتیجه رسیده بودم که تا حالا انجام داده بودمش. در واقع شریعتمداری به دنبال حاشیه‌سازی و بی‌آبرو کردن خاتمی بود. اما همچنان فکر می‌کردم، جریان نامحرم دیگری به دنبال ترور خاتمی است و نگران بودم، نکند این موضوع را بخواهند گردن من بیندازند. اساسا به این دلیل بود که اقدام به اطلاع‌رسانی کرده و دیدار با مسوولان حفاظت و مراجع و... را برنامه‌ریزی کردم.
 
*این حرف که برخی دیگر از افراد و جریانات دنبال ترور سید محمد خاتمی بودند، ادعای بزرگی است، دلایل شما برای چنین اتهامی چیست؟
 
همان‌طور که قبلا هم برای شما گفتم من با ابعاد نظامی امنیتی آشنا بودم. اقلام نظامی و تسلیحاتی که من در کوه پنهان کرده بودم، همراه با اسناد و مدارک، نامه‌های ارسال شده به مراجع و... ناگهان گم شدند. ضمن اینکه احساس می‌کردم، ذیل حفاظت و نظارت قرار دارم. می‌ترسیدم، افرادی نامه‌ها و اسناد مرا برداشته و پس از ترور خاتمی، ترور را به من منتسب کنند. این نگرانی‌ها را هم در دیدار با مسوولان امنیتی مطرح کردم، اما توجهی به آن نشد.
 
نشانه‌های چنین اقدامی را به‌طور مستمر در اطراف خود احساس می‌کردم. به هر حال در آن برهه، آقای خاتمی مخالفان زیادی داشت و هیچ بعید نبود که طرح ترور ایشان در دستور کار سایر طیف‌ها و جریانات هم قرار بگیرد. من از این می‌ترسیدم. زمانی که 3 ماه به حال خود رها شدم، این ترس در من بیشتر هم شد، چراکه وقتی فردی چنین اظهاراتی را مطرح و به مسوولان حفاظتی اعلام می‌کند، آماده انجام ترور است یا باید به آن توجه شده و فرد دستگیر یا اینکه اجازه ترور داده شود و...ولی من به حال خود رها شدم.
 
*به بحث دیدار شما با آقای شریعتمداری بازگردیم. واکنش شریعتمداری به درخواست شما چه بود؟
 
آقای شریعتمداری به من گفتند من نمی‌توانم، ملاقاتی را برای شما فراهم کنم، اما سعی می‌کنم مطالب شما را به مسوولان (اسامی این مسوولان در دفتر روزنامه موجود است) منتقل کنم... داستان مراجعه به مراجع را هم به شریعتمداری گفتم. گفتند بهتر است تسویه کنی و بروی شهرستان که برای ترور خاتمی وسوسه نشوی. گفتم: «مادر ما لرها، قنداق ما را سفت می‌بندد. اینقدر دلم قرص است که تحت تاثیر وسوسه‌ای قرار نگیرم.» باز هم به ایشان تاکید کردم، من نگران این هستم برخی جریانات نامحرم داخلی به دنبال ترور خاتمی باشند و این موضوع را به من بچسبانند.
 
*حسین شریعتمداری اشاره کرده‌ که در زمان دیدار با شما درِ اتاق باز بود و مسوول دفترش و برخی دیگر از کارکنان کیهان آماده اقدام علیه شما بودند. متوجه این موضوع شدید؟
 
اینها فیلم‌هایی است که تعریف می‌کنند. از شما می‌پرسم ممکن است من با زن و یک پسر 6 ساله و یک دختر 3 ساله و یک بچه شیرخواره، علیه آقای شریعتمداری کاری بکنم؟ جالب اینجاست در شرایطی که من این موضوع را 3 ماه قبل از دیدار با شریعتمداری با سردار باقر مسوول حفاظت اطلاعات بیت رهبری در میان گذاشتم، بعد آقای شریعتمداری خود را خنثی‌کننده طرح ترور سیدمحمد خاتمی معرفی می‌کند! وقتی چندین ماه قبل از دیدارم با شریعتمداری نظام اطلاعاتی سپاه مرا زیر چتر اطلاعاتی خود قرار داده بود! حالا آقای شریعتمداری شد کاشف و خنثی‌ساز طرح ترور؟! ایشان عادت دارند از آب گل‌آلود ماهی‌های بزرگ صید کنند (می‌خندد).
 
*وقتی صحبت‌های اخیر حسین شریعتمداری درباره خودتان را شنیدید چه حس و حالی داشتید؟
 
بسیار ناراحت شدم. نمی‌دانم چرا با فاصله 23 سال از یک واقعه، مطالب را سهوا یا عمدا قلب می‌کنند. من از ایشان چهره دیگری در ذهن داشتم، اما امروز فکر می‌کنم که ایشان چندان صادق نیستند. سال 82 که از زندان آزاد شدم، دوباره آقای شریعتمداری را دیدم، گلایه کردم که من برای نظام هزینه داده‌ام، چرا با من این‌طور رفتار می‌شود و مرا به خدمت باز نمی‌گردانند. آقای شریعتمداری نامه‌ای روی درخواست من برای آقای مرتضی رضایی، فرمانده حفاظت اطلاعات سپاه گذاشت که آن را در اختیار شما قرار می‌دهم.
 
*پس از تشکیل دولت اصلاحات کیهان مطالب انتقادی دامنه‌داری علیه خاتمی، جریان اصلاحات و گروه‌های میانه‌رو منتشر می‌کرد. آیا شما مخاطب روزنامه کیهان بودید؟ اگر بودید، چقدر این مطلب تند بر دیدگاه شما علیه خاتمی موثر بود؟
 
من مثال برای شما می‌زنم تا متوجه شوید؛ مرحوم سید احمد میانه‌چی امام جمعه خرم‌آباد نقل غیرقابل انکاری داشتند و می‌گفتند، هر کس به خاتمی رای دهد باید در حلال‌زاده بودن خودش شک کند. یا یکی دیگر از چهره‌های دینی (اسم این فرد در دفتر روزنامه موجود است) سال 76 در مسجد پادگان امام‌حسن پای قلعه فلک‌الافلاک اعلام کردند: «مراقب باشید که با رای خود به حاکمیت یزید و یزیدیان کمک نکنید.»
 
این دیدگاه‌ها بسیار مهم بود و باعث شد من علیه خاتمی، مهاجرانی، عبدالله نوری و تاجزاده و... دیدگاه منفی پیدا کنم. مطالب کیهان هم علیه خاتمی همواره تند بود. لطفا از قول من این پیام را به آقای حسین شریعتمداری برسانید: «آقای شریعتمداری، اتفاقا باید از آقای طولابی تقدیر کرد که اقدامی نکرده است، والا با حکم تکفیری که شما علیه خاتمی در روزنامه‌تان منتشر کردید، طولابی نیازی به فتوا برای ترور خاتمی نداشت.»
 
کمترین خروجی چهره‌ای که کیهان از خاتمی ترسیم می‌کرد و سایر افراد خشونت را تئوریزه می‌کردند، این بود که افرادی قصد ترور این افراد را داشته باشند. همین امروز هم کیهان علیه خاتمی دامنه وسیعی از ادعاها، تهمت‌ها و...را مطرح می‌کند بدون اینکه سندی ارایه کند. من قصد ترور فیزیکی آقای خاتمی را داشتم، درست است، اما آقای شریعتمداری بارها سید محمد خاتمی را ترور شخصیتی کرد و ادعاهایی علیه ایشان مطرح کرد بدون اینکه سندی ارایه کند.
 
*پس از دیدار با آقای شریعتمداری چه اتفاقی رخ داد و چه زمانی شما دستگیر شدید؟
 
پس از دیدار با حسین شریعتمداری بچه‌های حفاظت اطلاعات سپاه انصار با اسامی مستعار با من تماس گرفتند و به من گفتند بروم پیش آقای تهرانی در سازمان حفاظت کل و بگو حسینی مرا فرستاده است... خیلی خونسرد و ریلکس به سازمان حفاظت کل سپاه مراجعه کردم از آنجا باب پرونده باز شد. اما بازداشت نشدم. 10 روز هر روز به این مرکز مراجعه می‌کردم و بعد خودشان با ماشین مرا به پاستور برمی‌گرداندند. در واقع در حال پردازش موضوع بودند.
 
*زمانی که دستگیر شدید، بازجویی‌هایی که درباره شما انجام می‌شد، حول محور چه موضوعاتی بود؟
 
فرضیات و محورهای تحقیق حفاظت اطلات راجع به من عبارت بود از: 1) با نظام اطلاعاتی بیگانه در ارتباط است. 2) آیا با جناح اصلاح‌طلب مرتبط است؟3) آیا با جناح اصولگرا مرتبط است؟ 4) باندی شبیه گروه فرقان تشکیل شده است. 5) برنامه‌ریزی جهت ترور خاتمی یک حرکت تکلیف‌گرایانه فردی است. 6) پای جنون و دیوانگی در میان است و...
 
*برخی چهره‌های سیاسی اخیرا تلاش می‌کنند، موضوع عدم تعادل روانی را در خصوص شما مطرح کنند. آیا در این زمینه آزمایشی از شما انجام شد.
 
وقتی سازمان حفاظت بنده را بعد از بررسی همه فرضیه‌های ممکن، برای بررسی فرضیه جنون به بخش روان درمان پزشکی قانونی بردند در آنجا ضمن رد این فرضیه اعلام کردند من در نهایت سلامت روانی قرار دارم. اسناد این آزمایش‌ها موجود است.
 
*اطلاع دارید که آقای خاتمی چه زمانی از ماجرای ترور آگاه شدند؟
 
پسر آقای فاضل لنکرانی پس از مصاحبه نخست من با «اعتماد» اعلام کردند که به آقای خاتمی اطلاع دادند و اعلام خطر کردند. ایشان گفتند من دیدگاه شیطانی داشتم و... اما دلیل دیدار من با پدر ایشان (آیت‌الله فاضل لنکرانی) این بود که پیام مرا برسانند. من نگران بودم که برخی به نام من خاتمی را ترور کنند.
 
*زمانی که در پاستور بودید، روز خود را چطور می‌گذراندید؟
 
به هر حال ما مکان‌های حضور آقای خاتمی را پاکسازی می‌کردیم و همراه ایشان بودیم. در سفرهای زیادی ازجمله سفر به قم همراه ایشان بودم. قم در آن زمان به خاطر حضور خاتمی شلوغ شده بود و اعتراضات زیادی صورت می‌گرفت. به عنوان یک نیروی متخصص، به‌رغم اینکه قصد ترور ایشان را داشتم، اما با تمام وجود از ایشان در برابر هر خطری حفاظت می‌کردم. یعنی سعی می‌کردم، کارم را درست انجام دهم.
 
*این یک تناقض جدی است، یعنی شما هم قصد ترور سید محمد خاتمی را داشتید و هم از ایشان حفاظت می‌کردید؟
 
بله مثل چشمم از ایشان حفاظت می‌کردم و اگر کسی قصد تعرض به ایشان را داشت تا پای جان از ایشان مراقبت می‌کردم.
 
*برخی اعلام کرده‌اند که می‌خواستید در جریان سفر به فرانسه خاتمی را ترور کنید، درست است؟
 
به هیچ‌وجه؛ وقتی آقای خاتمی قصد سفر به فرانسه را داشت به آقای هدیه‌لو گفتم، شنیده‌ام افراد حاضر در ماموریت‌های خارج از کشور حق ماموریت ارزی می‌گیرند، لطفا اگر ممکن است اسم مرا هم در لیست سفر قرار دهید. اینکه برخی اعلام می‌کنند، طولابی قصد ترور خاتمی در جریان سفر به فرانسه را داشت، دروغ محض است. برای ترور فردی نیاز نیست که سفر خارج باشد. هر جا می‌توان این کار را انجام داد. البته من به سفر فرانسه نرفتم.
 
*پس از مصاحبه با «اعتماد» آیا حاشیه خاصی برای شما اتفاق افتاد؟
 
بازخوردها که فراوان بودند. اما جالب است همراه با افراد بازنشسته در پایگاه خرم‌آباد حاضر می‌شدیم. پس از مصاحبه با «اعتماد» به دژبانی اعلام شده است که از ورود من به پایگاه جلوگیری شود.

 

منبع: اعتماد