ششمین مناظره کتبی بادامچیان و رحمانیان در راستای ترویج همزیستی فکری ادامه دارد
مجادلهای روشن؛ به پاس گفتوگو
سیر گفتوگوها و به نوعی مناظرههای کتبی دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی و مدیرمسئول روزنامه «شرق» همچنان ادامه دارد و امید داریم که با تداوم آن بهزودی شاهد متشکلشدن یک دوره تعامل دوسویه از طریق رسانه و با هدف ادای دین به فرهنگ گفتوگو باشیم
سیر گفتوگوها و به نوعی مناظرههای کتبی دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی و مدیرمسئول روزنامه «شرق» همچنان ادامه دارد و امید داریم که با تداوم آن بهزودی شاهد متشکلشدن یک دوره تعامل دوسویه از طریق رسانه و با هدف ادای دین به فرهنگ گفتوگو باشیم؛ اتفاقی که میتواند یادگاری ارزشمند برای ارتقای محتوای سیاست و سیاستورزی در ایران نیز محسوب شود. در روزگاری دبیرکل حزب مؤتلفه و مدیرمسئول روزنامه «شرق» فارغ از نوع اندیشهای که دارند، با یکدیگر گفتوگو میکنند که شاید بیش از هر زمان دیگری در تاریخ معاصر نیاز به گفتوگو در میان نحلههای مختلف فکری کشور احساس میشود. هر بار نیز که این گفتوگوها منتشر میشود، با قاطعیت از همه علاقهمندان به توسعه ایران گرامی و همه اندیشمندان تقاضا میکنیم که وقت را غنیمت بدانند و در این گفتوگوها حضور یابند. «شرق» آماده است که میز گفتوگو را به اندازه همه دلسوزان توسعه ایرانی و بالندگی هرچه بهتر برای فردای جمهوری اسلامی مهیا کند. ششمین متن مناظره کتبی اسدالله بادامچیان و مهدی رحمانیان در ادامه منتشر شده است.
-----------
بادامچیان: ایجاد 5 میلیون شغل جدید در دوران خاتمی؟! ادعای خندهآوری است
جناب آقای مهدی رحمانیان، مدیرمسئول محترم روزنامه شرق،
سلام علیکم، نوروز باستانی که نمونهای از تمدن و فرهنگ والای ایرانی است و پس از ورود اسلام به ایران با ارزشهای اسلامی زیباترین جشن آغاز سال را تقدیم کرده به شما و همکاران و همه ایرانیان و ملت بزرگ ایران تبریک میگویم. از تبریک شما هم متشکرم. امیدوارم ماه مبارک رمضان موجب خودسازی معنوی ما باشد. درباره ویژهنامه (داستان باستان) ملاحظه دارید که من از هر اقدام مثبت از طرف هر کسی باشد تقدیر و تشکر دارم. زیرا فرهنگ ما این است که خدا رحمت کند هر کسی را که قدمی به جلو بردارد. درباره نکات منفی نیز تذکر محترمانه دادهام و خواهم داد. از سیاسیبازیهای برخی سیاستمداران هم که حقیقت را میپوشانند تا چهره آنها (همهپسند) شود بیزار بوده و هستم و امید دارم که هرگز دچار سیاسیکاریها نشوم.
از ارسال هدایای اول سال شما 1-ضمیمه خاطرات 1379 مرحوم هاشمیرفسنجانی 2- سالنامه (عصر حرکت) 3- ویژهنامه پایان سال 4- کتاب تاریکخانه تاریخ نیز تشکر دارم. ضمیمه خاطرات 1379 مرحوم هاشمیرفسنجانی اقدام شایستهای بود از آن تشکر دارم. اما سالنامه عصر حرکت، سراسر اشکال و حاوی نکات منفی است و کتاب تاریکخانه تاریخ هم منفیتر از آن است. شما میخواهید باور کنید یا نکنید اما شما نمیتوانید خائنانی مثل قوامالسلطنه پیشخدمت شاه قاجار در نوجوانی و در ادامه همکار با حاکمان قاجاریه و پهلویها و قتلعامکننده مردم در سی تیر و قاتل کلنل محمدتقی خان پسیان را تطهیر کنید. قوامالسلطنه فراماسونر متمایل به انگلستان است و اقدام او در فریب استالین در جهت سیاست انگلستان و غرب برای بیرونرفتن نیروهای اشغالگر شوروی از ایران در راستای منافع غرب رقم خورد. که البته به نفع ایران هم بود. اما سابقه خدمت وی به استعمار انگلیس، اقدامات او در دوران نخستوزیری و وزارت بهویژه در 25 مرداد 1331 برای درهمشکستن نهضت ملیشدن نفت و دستور کشتار مردم بیگناه در روز سیام تیر 1331 قطعا خیانت و جنایت است و شما در سالنامه عصر حرکت، خواستهاید او را خادم نشان دهید و حتی عزل او را توسط شاه در سی تیر پس از مقاومت شجاعانه مردم و حکم مرحوم آیتالله کاشانی و عصبانیت وی از این برکناری را تحریف کردهاید و نوشتهاید (بعد از سی تیر 1331 که به خانه بازگشت تا مصدق دوباره کابینه را در اختیار بگیرد!) قوام با توافق در اصل 4 ترومن پای آمریکاییها را به ایران باز کرد که لابد شما این را هم خدمت او میدانید! یا عناصر مفسدی مثل خانم البرایت، ابوالحسن ابتهاج، که زندگانی آلوده به فساد او در خاطرات فردوست خواندنی است و اینکه او عاملی از عوامل آمریکا در ایران بود. یا سعید نفیسی چهره آلوده دوران پهلویها یا صادق هدایت یا کیانوری دبیرکل حزب توده و ایرج اسکندری حزب تودهای و یحیی عدل رئیس حزب مردم در دوران شاه و تقیزاده فراماسونر، و قاتل آیتالله سیدعبدالله بهبهانی و عامل قرارداد نفت سال 1333 انگلستان، احمد کسروی ضد اسلام، ابراهیم پورداود و... که شما ای کاش واقعیت آنها را مینوشتید. اما تحریف در تاریخ گناه کمی نیست درواقع فریب مردم است که پوشاندن آلودگیها و ترسیم چهرهای خادم از آلودهها خطایی بزرگ است. شما عبرت بیاموزید از تاریخ، دانشمند بزرگ ابن خلدون که او را پدر جامعهشناسی تاریخی میدانند، در تاریخ خود از هارونالرشید خلیفه عیاش و جنایتکار که داستان کاخ افسانهای او و هزار و یکشب بغداد شهره است دفاع میکند که وی اگر شراب مینوشیده اولا آن شراب نبوده و نبیذ است که شراب خرماست، والا پسرعموی پیامبر را نمیشود گفت که شرابخوار است!
چند قرن از این نقل ابن خلدون میگذرد و کسی درباره هارونالرشید نظر ابن خلدون را قبول نکرده است و این نقیصه برای آن دانشمند باقی مانده است.
شما هر چه میخواهید این روش غلط خود را که آزادانه اشاعه دادهاید و اگر باز هم ادامه بدهید واقعیت تاریخ را نمیتوانید تغییر بدهید مثل آنها که این سالها کوشیدند رضاخان دیکتاتور و مزدور انگلیس و جانی و جلاد و خائن را به چهرهای جدید و موجه تبدیل کنند و ارائه دهند و به جایی نرسیدند بلکه باعث شدند چهره پلید او و همدستانش از جمله قوامالسلطنهها و شبکه فراماسونری اطراف او بیشتر آشکار شود. در بحث روشنفکری نیز شما به جایی نمیرسید، روشنفکری در مفهوم واقعی فارسی معنای فکر روشن را دارد که مطلوب است اما جریان روشنفکری انتلکتوئل که توسط فراماسونری مزدور انگلیس از زمان فتحعلیشاه شروع شده جریانی ننگین و فریبکار و خائن و مزدور دشمنان ایران بوده و هست. نامش را منورالفکر یا روشنفکری بگذارند فرقی نمیکند ماهیت این جریان زشت و پلید و آلوده و تاریکترین است و ملکمخانها و آدمیتها و امثال آنها کثیفترین چهرهها در تاریخ ایران هستند. اما یک جریان روشنفکری است که خود را ملی میداند و مزدور بیگانه نیست لکن غربزده است و از اسلام به دور است. این جریان هم در مقاطعی در ایران اقداماتی داشته است اما به علت روحیه غربزدگی عناصر آن، در زمین غرب استعمارگر بازی کردهاند و حمایت از آنها شرمندگی میآورد.
با بیداری گسترده نسل جوان ما جریان روشنفکری با مفهوم جریان روشنفکری غربزده در ایران به پایان راه رسیده ختم بدانید و با این مقالات کتاب عصر حرکت و آن ویژهنامههای شرق و تبلیغ همه عناصر روشنفکری برای این جریان در طول دو قرن و زمان حال به جایی نخواهند رسید و با روشناندیشی شرقی و مردمی و مستقل و توحیدی توسط فرهیختگان مستقل، بازسازی آن جریان و تطهیر جریانهای آن نتیجهای جز شکست نخواهند داشت همانطور که تاکنون نیز به جایی نرسیده است.
اثرات منفی فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی این جریان روشنفکری نیاز به یک بحث دیگری دارد که درصدد بیان آن نیستم. جالب است که جریان اصلاحطلبی و اصلاحات دوم خردادی و بعد اصلاحات اعتدالی، همه دنبال همین جریان انتلکتوئل وارداتی از بیگانه میباشند و عملکرد دولتهای خاتمی و مهندس موسوی و دولت روحانی و مجلسهای سوم و ششم، کارنامه سیاه این جریان هستند. حالا شما میخواهید به این دولت افتخار کنید، اشکالی ندارد ولی متأسفانه در یک تحلیل صحیح و مستند از دولت خاتمی شما آبروی کلامتان و نظرات خود را از دست خواهید داد. نوشتهاید دولت خاتمی موفقترین و کارآمدترین دولت پس از انقلاب بوده است انصافا خیلی خندهدار است. شما امسال خاطرات 1379 مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی را چاپ کردهاید. آقای هاشمی را که نمیشود گفت در جریان مخالف اصلاحطلبان و مقابل آنها بوده است اصلاحطلبان هم با همه خطاها و جفاهایی که به آن مرحوم روا داشتهاند، مدعی هستند که او حامی اصلاحات و خاتمی و اصلاحطلبان بوده است و اصولگرایانی هم که به آقای هاشمی اعتراض دارند، به همین رفتار او در رابطه با اصلاحطلبان معترضند. آقای هاشمی در این خاطرات اظهارنظرهای افراد چپ و راست و حتی مسئولان دولت خاتمی را در دیدارهایی که با آنان داشته، ثبت کرده است. من این نظرات را جداگانه از خاطرات 79 استخراج کردهام و ضمیمه این نامه برای شما میفرستم. در تمام این گفتهها کسی از خاتمی و دولتش حمایت نکرده است. پس از پایان دوره ریاستجمهوری او باز کسی حتی خود خاتمی نتوانسته عملکرد موفقی از خود یا دولت اصلاحات ارائه دهد. خود آقای خاتمی در دوره دوم انتخابات ریاستجمهوری بارها اظهار داشته، اگر موفق نبوده به علت این است که نگذاشتند او موفق باشد و مشهور شد که وی در دوره اول با خنده رأی گرفت و دوره دوم با گریه باز هم موفق نشد. مهمترین امتحان هر دولت در انتخاباتهاست و آقای هاشمی در این خاطرات انتخابات افتضاح دوره ششم را شرح داده است که تخلفات دولتیها در دولت آقای خاتمی در انتخابات به گونهای است که همه مسئولان انتخابات، انتخابات را باطل دانستهاند و بالاخره شورای نگهبان با هشت رأی از دوازده رأی انتخابات را باطل اعلام میکند ولی با مصلحت ولایت، و با نظر امام خامنهای، این انتخابات با نادیدهگرفتن تخلفات توسط شورای نگهبان تأیید میشود. عملکرد منفی و سراسر مشکلدار مجلس ششم را هم مشاهده کردهاید لابد به آن هم افتخار!! میکنید.
جناب آقای رحمانیان آیا با خودتان شوخی دارید؟ از 5 میلیون شغل جدید در دولت خاتمی! یاد کردهاید که ادعای بسیار خندهآوری است، اسناد همین یک ادعا را و مستندات خود را بفرمایید. از اقتصاددانان و کارشناسان اقتصادی و هرکسی بپرسید به شما با خنده خواهند گفت؛ شوخی نکنید.
نتیجه این اقدامات دولت خاتمی رأی مردم در ریاستجمهوری بعدی است که ملت به کسی رأی دادهاند که کاملا مخالف اصلاحات و مخالف دولت خاتمی بوده است و حتی به مرحوم آقای هاشمی که او را مداراگر و همراه با دولت اصلاحات میدانستند رأی ندادهاند.
دستاوردهای دولت اصلاحات را لطفا فهرست کنید، من و اکثر کارشناسان غیر از اقدامات عادی هر دولت، در دولت خاتمی دستاورد موفقی نمیبینم. بلکه بالعکس آن را مییابم.
شما ارتباطات غرب با دولت خاتمی را بالاترین سطح همزیستی با همسایگان نامیدهاید آیا خودتان را گول میزنید؟ غربیها توهم کردند که خاتمی گورباچف ایران است و پس از آن یلتسین سر کار میآید که نظام جمهوری اسلامی را به پایان میرساند، لذا او را تحویل گرفتند اما رهاوردی برایش به ارمغان نیاورد. تحریمهای آن دوره را لغو نکردند و باقی ماند و دشمنیها شدت گرفت و هنگامی که مقام معظم رهبری در دیدار مسئولان فرمودند میگویند این آقای خاتمی گورباچف است؟!
او رئیسجمهور من است وی اگر یلتسین پیدا شود او را دور خواهم انداخت آنگاه به نوشته همین خاطرات آقای هاشمی غربیها از او ناامید شدند و در داخل عناصر غربزده حتی چپ غربزده علیه خاتمی موضعگیری کردند آیا شما به راستی اینقدر از امور سیاسی و واقعیتهای سیاسی بیاطلاع هستید؟ آیا خودتان را به بیاطلاعی میزنید؟ اعتبار این آمار شاخص فساد و... کجاست، اگر سازمانهای غربی میگویند که هر متفکر سیاسی میداند این آمار براساس جنگ روانی و امور تبلیغی اعلام میشود لذا آمریکا عربستان را با همه حاکمیت استبداد و محدودیتهای به نام مذهب، قبول دارد و انتخابات آزاد در ایران را همواره مورد تهاجم به اصطلاح حقوق بشر!! قرار داده و میدهد. اگر شما نمیخواهید واقعیتها را در رأی مردم پس از پایان دورهها و در واقعیتها ببینید مشکلی نیست ادامه دهید اما بدانید روز به روز منزویتر و از مردم دورتر میشوید، همانطوری که اصلاحطلبان و امثال آقای خاتمی و آقای تاجزاده و اکبر گنجی و سروش و بقیه شدند. اما درباره دولت محبوب من، دولت شهید رجایی و شهید باهنر و مرحوم آیتالله مهدویکنی است که محبوب و مطلوب همه مردم هستند.
من با دولت بازرگان و میرحسین موسوی و دولتهای اصلاحات هرگز همراه نبودهام اما هنگامی که بر سر کار بودهاند و با بنده و با مؤتلفه اسلامی چالش و گاه دشمنی کردهاند آنها را تخریب و تضعیف نکردهام معتقدم همه این دولتها با خطیمشی مثبت یا منفی درصدی نکات مثبت دارند و درصدی نکات منفی و البته برخی هم هستند (حبطت اعمالهم) یعنی خدمات کردهاند اما خدمات خود را هدر دادهاند. در مورد جناب آقای احمدینژاد شما میدانید که او نامزد مؤتلفه اسلامی نبود ما در دوره اول از مرحوم هاشمیرفسنجانی حمایت کردیم و در دوره دوم انتخابات که او و آقای هاشمی نامزد بودهاند مؤتلفه اختیار را به مردم واگذار کرد. این نوع ادبیات شما که دولت محبوب شما فلانی است که مطابق با واقعیت هم نیست در این مکاتبه به زیان شماست. شما و همه میدانند که مؤتلفه اسلامی مشی ارزشی داشته و دارد. پاکی و سلامت مالی و اخلاقی و سیاسی دارد. با حفظ اصول عقیدتی و ارزشها تعامل و احترام و رعایت انصاف با مخالفان خود و دارندگان افکار متفاوت داشته و انشاءالله خواهد داشت. هدف از این نامهها نیز رسیدن به حق و برگشت از اشتباهات و احیانا خطای در برداشتها و تفکر و اقدامات و نوشتههای سیاسی است، خود را نیز بینیاز از تذکرات و نظرات دیگران نمیدانم بلکه براساس (رحمالله من اهدی الی عیوبی) تا آن عیوب را از نگاه دیگران دریابد و اصلاح کند نه اینکه بر آنها اصرار بیمنطق داشته باشد. هر دولتی هر جناحی هر شخصیتی، کار مثبتی داشته باشد از آن به خوبی یاد میکند و هر دولت یا جریان یا چهره کار منفی پیشه کرده باشد تذکر دوستانه میدهد. آخرین نکته درباره گمان شما در صفحه اول نامه پاسخ شماست.
نوشتهاید اولین وظیفه قطعی و حتمی هر دولتی تلاش برای بهبود زندگی انسانهاست، این گمان نیست یک امر حقیقی و عقلانی و علمی و مدیریت مطلوب است اما بقیه مطالب شما با تفکر لائیک همراه است. اسلام در حکومت خود بیاعتنا به زندگی اخروی انسانها ولو تحت حکومت اسلام هم نباشند، نیست. از نگاه اسلام انسان آفریده خداست که او را از نیستی به هستی آورده در آغاز خلقت او به وی عقل و فهم و اختیار و عزم و اراده و آزادی عنایت فرموده و (اسما) را به وی آموخته (و علم آدم الاسما کلها) و او را آفریده تا در پرتو عقل و اختیار و انتخاب آزادانه و آگاهانه صراط مستقیم الهی را بپیماید و از پیروی و تعبد شیطان دوری گزیند تا در زندگانی دنیوی و در زندگانی اخروی که امتداد هستی انسانی است، سعادتمند و متنعم وارد بهشت جاویدان الهی شود. و اگر نخواست و به آخرت بیاعتنا بود اختیار با خودش باشد و خدا در دنیا چیزی از او کم نمیکند ولی در آخرت بینصیب خواهد ماند و اگر گناه کند به علت اعمالش و اهدافش جهنمی شده و در عذاب به سر خواهد برد. حکومت و مسئولان اسلامی و انبیا و رسل و بیدارگران اقالیم کعبه، خود را در برابر سعادتمندی دنیا و آخرت بشر و جامعه بشری و اجتماع انسانی مسئول میدانند، و اینهمه تحمل مشقات و شکنجهها و فداکردن جان و بذل مال آنها برای سعادتمندی دنیا و آخرت انسانهاست.
اما اینکه انسانها داوری کنند که چه کسی یا کسانی بهشتی یا دوزخی هستند منعی برای اعلام نظر آنها نیست. ولی خداوند متعال کاملا روشن کرده چه کسانی بهشتی و از عبادالله و خدایی هستند و چه کسانی دوزخی و اهل عذاب جهنم میباشند. به آیات قرآن توجه کنید خواهید دانست که مؤمنان و مجاهدان و متقین و حافظان حدودالله، اهل بهشتند و بیاعتناها و مرتدین و گناهکاران و بیخدایان اهل عذاب خواهند بود. حکومت اسلامی وظیفهمند است در مسیر سعادت و آخرت انسانها سیاستگذاری، طراحی، برنامهریزی و اجرا داشته باشد و این مربوط به داوری و قضاوت نیست.
بار دیگر برای شما و همه انسانها و خودم از خداوند متعال غفران الهی، هدایت، و عنایات و الطاف واسعه خداوندی را مسئلت دارم.
با دعای خیر
اسدالله بادامچیان، دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی
----------
رحمانیان: عجیب است که اسناد مرکز آمار سبب خنده یک مدافع نظام میشود
جناب آقای بادامچیان
دبیرکل محترم حزب مؤتلفه اسلامی
با سلام و سپاس از پاسخ جنابعالی، بسیار خرسندم که فرصت مجددی دست داد تا بتوانم گفتوگو با حضرتعالی را ادامه دهم. البته انتظار داشتم بهجای سخنان حاشیهای که ارتباط چندانی با موضوع بحث ما نداشت، به متن پرداخته میشد. برای مثال، از پنج صفحه نامه جنابعالی، دو صفحه ابتدایی آن به طرح اتهاماتی علیه افرادی پرداختهاید که روزنامه «شرق» نه مدافع و نه وکیل آنان است. مهمتر اینکه درباره مباحثی که مطرح کردهاید، بین مورخان و صاحبنظران اتفاق نظر وجود ندارد و موضوع اتهامات مطروحه ارتباط وثیقی به نامهنگاری اینجانب با شما ندارد. از سوی دیگر، انواع اتهاماتی که به روشنفکران و جریان روشنفکری ایران وارد کردهاید، بدون پایه منطقی و غیرمستند است و طرفه آنکه بر اساس همین اتهامات، از جایگاه یک قاضی، حکم قطعی نیز صادر کردهاید؛ درحالیکه چندان عیان نیست این جایگاه قاضی و مدعیالعموم را چه کسی به جنابعالی داده است. اینجانب با نادیدهانگاشتن این جایگاه فرضی مایلم به گفتوگو ادامه دهم. از اینرو با انتقاد از عبارت «دولت اصلاحات اعتدالی» گفتوگو را آغاز میکنم. این عبارت جنابعالی به کدام دولت اشاره دارد؟ تا آنجا که در حافظه تاریخی جامعه سیاسی ما هنوز زنده است و قابل تحریف نیست، دولت اصلاحات به دو دوره ریاستجمهوری سیدمحمد خاتمی اطلاق میشود؛ چنانچه خود ایشان نیز به اصلاحطلبی باور داشت. اما من به یاد ندارم که در این 44 سال، هیچکدام از زمامداران کشور و جریانهای سیاسی شناختهشده مدعی اصلاحات اعتدالی شده باشند. البته اگر قصد دارید به دیگران برچسب دلبخواهی بزنید، مختار هستید، اما باید معلوم کنید منظورتان از «اصلاحات اعتدالی» کدام جریان سیاسی در کشور است؛ چون تا جایی که من اطلاع دارم، در سپهر سیاسی ایران چنین جریانی وجود ندارد و به گمانم بهتر است افراد و جریانهای مختلف سیاسی را به همان نامی خطاب کنید که در اذهان مردم و سیاسیون شهرت دارند و از چسباندن برچسبهای ناچسب پرهیز کنید و اگر هم معتقدید جریانی سیاسی را باید به نام ابداعی دیگر خواند، میتوانید آن را در بحثی جداگانه و البته مستدل و به دور از هرگونه پیشداوری مطرح کنید. حاشیهسازیهای اینگونه هدفی جز غبارآلودکردن فضای سیاسی کشور و مخدوشکردن حقیقت ندارد و برای همین به نظرم بهتر است از حاشیههای غیرضروری پرهیز کرده و به اصل موضوع بپردازیم.
1. جناب دبیرکل، در انتهای صفحه دوم نامه خود، با سیاه نامیدن کارنامه 24ساله از عمر 44ساله جمهوری اسلامی ایران -که احتمالا سهوی بوده و گمان ندارم اتهامی عجیب زده و حکمی عجیبتر صادر کرده و واقعا چنین قصدی داشته باشید- با افتخار دولت خاتمی را مایه تأسف میدانید و هشدار میدهید که مستنداتی درباره دولت اصلاحات وجود دارد که با ارائه آنها، حامیان دولت اصلاحات ازجمله اینجانب آبرویمان را از دست خواهیم داد. من نمیدانم «مستندات» شما چیست، اما گمان میکنم که شما بهعنوان یکی از شناختهشدهترین مدافعان جمهوری اسلامی ایران، حتما گزارشهای مرکز آمار ایران را با دقت مطالعه کردهاید و لابد این آمار از آنجا که از طرف معتبرترین منبع آماری کشور منتشر شده و در سایت آن سازمان موجود و در دسترس همگان است، مورد وثوق شما نیز باشد. برای همین بههیچوجه فکر نمیکنم که وقتی بر اساس آمار و گزارشهای مرکز آمار به موضوعی اشاره کنم، شما آن را «آبروریزی» تلقی کنید. از اینرو بسیار حیرت کردم وقتی در نامه قبلی با استناد به گزارش مرکز آمار کشور، دولت خاتمی را موفقترین دولت پس از انقلاب معرفی کردم، این استناد سبب خنده شما شده و آن را به سخره گرفتهاید.
2. جناب بادامچیان گرامی، برای من و دیگر افراد، بهخصوص آنان که کار دقیق پژوهشی میکنند، گزارشهای مرکز آمار مورد وثوق بوده و به آن استناد میکنیم، اما به نظر میرسد آماری که این سازمان با دقت فراوان تهیه کرده است، مورد قبول شما نیست. کاش در نامهتان میفرمودید که اگر شما گزارش مرکز آمار کشورمان را قبول ندارید، گزارش کدام منبع را درباره آنچه در ایران میگذرد معتبر میدانید تا ما و خوانندگان نامه شما هم به آن رجوع کنیم و بدانیم سخنان شما متکی بر آمار و اطلاعات کدام مرجع است؛ چون در حقیقت برای من و دیگرانی که در ایران زندگی میکنند، گزارش و مستندات مرکز آمار ایران نهتنها قابل استهزا نیست، بلکه این گزارشها را کارشناسی میدانیم و به کسانی که قصد اظهارنظر دارند پیشنهاد میکنیم بهجای سخنانی که امکان راستیآزمایی ندارد، این گزارشها را مطالعه کنند تا سخنی غیرمستدل نگویند؛ زیرا در غیر این صورت است که سخنشان مضحک خواهد بود. البته از آنجا که برای من دقتنظر و وسواس شما در اظهارنظر، امری بدیهی است و در این نامه هم از همان ابتدا، هم در مقام دادستان و هم قاضی، انواع اتهامات و احکام را نسبت به افراد و جریانات مختلف صادر کردهاید، مطمئنم که وقتی آمار و اطلاعات مرکز آمار مایه استهزای شما میشود، قطعا دلایل قابل قبولی برای رد گزارشهای مرکز آمار دارید و حیف است این مستندات را در اختیار عموم قرار ندهید تا همگان آگاه شوند که نباید به گزارشهای مرکز آمار ایران اهمیت بدهند و بهجای آن، به گزارشها و آمار منبعی که شما درست میدانید رجوع کنند.
3. شما با ارائه اتهامها، بحث را ادامه میدهید و همچنان ردای دادستان و قاضی را همزمان بر دوش دارید. از آنجا که این اتهامهای ریز و درشت، نه مستندی دارد و نه ربطی به موضوع بحث ما، ترجیح میدهم از آن گذر کنم. اگر روزی مستندات اتهامهای انتسابی خود را به شخص من یا روزنامه «شرق» منتشر کردید، به آنان پاسخی درخور خواهم داد و چنانچه مدارک مستدلی درباره اتهاماتی که به دیگران نسبت دادهاید ارائه کنید، با کمال میل آن مستندات را -با اینکه وظیفه اینجانب نیست- به دست آنها خواهم رساند و اگر در پاسخ به مستندات شما جوابی از سوی آنان داده شد، در روزنامه «شرق» منتشر خواهم کرد. حق پاسخگویی همچنان برای شما وجود خواهد داشت، اما اجازه بدهید تا آن روز از این بخش غیرمرتبط با گفتوگویمان گذر کنیم و همچنان به موضوع اصلی بپردازیم.
4. جناب دبیرکل، همانطور که در جوابیه پیشین و در این جوابیه نیز اشاره کردم، حقیقتا فرض را بر این میگذارم که شما گزارشهای سازمان آمار کشور را قبول دارید و برای همین با استناد به این گزارشها، گفتم که دولت خاتمی در هشت سال زمامداری، پنج میلیون شغل جدید در کشور ایجاد کرد. باور بفرمایید من حتی به اندازه سر سوزنی تصور نمیکردم که شما گزارشهای مرکز آمار ایران را قبول ندارید و ارائه نظر بر اساس این گزارشها را شوخی میدانید که نوشتهاید «آیا با خودتان شوخی دارید؟ از پنج میلیون شغل جدید در دولت خاتمی یاد کردهاید که ادعای بسیار خندهآوری است!». جناب بادامچیان عزیز، من اعتراف میکنم اشتباه کردم که بر اساس گزارشها و مستندات سازمان آمار کشور جواب شما را دادم؛ اگر میدانستم که استناد به آمار سازمان آمار باعث خنده شما میشود، اصلا به آن استناد نمیکردم. بااینحال، حق بدهید وقتی اطلاع ندارم که درباره عملکرد دولتهای پس از انقلاب شما آمار کدام منبع را قبول دارید، ناگزیرم به گزارشهای سازمان آمار که مورد وثوق اینجانب و صاحبنظران است، استناد کنم. شما بفرمایید برای دستیابی به آمار و اطلاعات دقیق باید به کدام منبع رجوع کنیم که باعث خنده شما نشود؟ البته با نادیدهانگاشتن گزارش سازمان آمار درباره ایجاد پنج میلیون شغل جدید در دولت اصلاحات، باز اتهامات زیادی که بعضا تکراری هم هستند، به برخی افراد در نامه وجود دارد که چون به بنده و روزنامه «شرق» ارتباط ندارد، از آن میگذرم. خاصه آنکه بدون هیچ زمینهسازی یا ارائه دلیل و مستنداتی در یک خط نوشتهاید که دولت محبوب شما، دولتهای شهیدان رجایی و باهنر و دولت مرحوم مهدویکنی است و اعلام کردهاید که این دولتها محبوب و مطلوب همه مردم هستند.
5. جناب دبیرکل عزیز، احتمالا شما در این نامه آنقدر ذهنتان درگیر حاشیه بوده که یادتان رفته بحث بر سر دولت مطلوب است و نه فرد مطلوب؛ چون قطعا میدانید که اینها با هم تفاوت دارند. برای من و آحاد مردم جای هیچ تردیدی نیست که شهید رجایی، شهید باهنر و مرحوم مهدویکنی، انسانهای شریفی بودند، اما صحبت بر سر شرافت بسیار و مطلوبیت و محبوبیت این عزیزان نیست، بلکه بحث بر سر «دولت مطلوب» است. برای روشنشدن اذهان و آنهایی که یا جوانتر هستند یا به هر دلیلی بعضی از موارد را فراموش کردهاند، اشاره میکنم که دولت شهید رجایی به مدت یک سال، از مرداد 1359 تا مرداد 1360، در مصدر کار قرار داشت. دولت شهید باهنر نیز 28 روز اداره کشور را بر عهده داشت که با عملیات شرورانه دشمنان کشور، در روز هشتم شهریور مدت زمان این دولت مستعجل به پایان رسید. مرحوم مهدویکنی هم از تاریخ 11 شهریور تا هفتم آبان بر سر کار بود. کل زمانی که این سه دولت اداره کشور را بر عهده داشتند، روی هم یک سال و 78 روز است. حال بررسی عملکرد این سه دولت را با دولت شهید باهنر شروع میکنیم که کمترین زمان را در اختیار داشته است.
6. جناب بادامچیان عزیز، مطلوببودن یا نامطلوببودن یک دولت را بر اساس کارنامه و عملکردش میسنجند. همانطور که پیشتر گفتم، هیچکس شکی در مطلوببودن و محبوببودن شخص شهید باهنر ندارد، اما محبوببودن ایشان چه ربطی به 28 روز دولت ایشان دارد! آیا اصلا دولت شهید باهنر فرصت انجام کاری را در این 28 روز داشته که بگوییم مطلوب بوده است یا خیر؟ آخر شما چگونه و بر اساس کدام مستندات میگویید دولت باهنر مطلوب بوده است! آیا چون شخص شهید باهنر محبوب و مطلوب بوده، بدون آنکه دولتش فرصت انجام هیچ کاری را داشته باشد، به معنای مطلوببودن دولت او نیز هست؟ خواستم بگویم به سایت سازمان آمار رجوع کنیم تا ببینیم اصلا درباره دولت 28روزه شهید باهنر مستنداتی وجود دارد که بتوان آن را داوری کرد. البته ناگفته پیداست شما مستندات سازمان آمار ایران را قبول ندارید، برای همین از خیر این پیشنهاد میگذرم. دولت بعدی دولت 57روزه مرحوم مهدویکنی است. البته صرفا این را برای مخاطبان میگویم که در سایت سازمان آمار ایران، درباره کارنامه دولت آن مرحوم هم هیچ اطلاعاتی موجود نیست. در مورد کارنامه دولت یکساله شهید رجایی هم -با پوزش از اینکه به سایت مرکز آمار ایران مراجعه کردهام- لازم است بگویم آماری در این سایت نیست. بنابراین من نمیتوانم هیچ قضاوتی درباره عملکرد یک سال و 78 روزه این سه دولت داشته باشم و البته باز اشاره میکنم که موضوع بحث، دولت مطلوب از منظر من و شماست. «دولت مطلوب» من یک کارنامه هشتساله روشن در اداره کشور دارد که اگر موجب استهزای جنابعالی نمیشود، هر وقت که خواستید، میتوانید مستندات آن را در سایت مرکز آمار جستوجو کنید. اما درباره سه دولت مطلوب شما هیچ کارنامهای از عملکرد اداره کشور توسط آنان موجود نیست تا بتوان قضاوت مستندی به عمل آورد. البته حتما باید اشاره کرد که دولت شهید رجایی، حدود یک ماه بعد از به قدرت رسیدن با جنگ تحمیلی روبهرو شد که همین به تنهایی برای زمینگیرکردن هر دولتی کافی است. دولت شهید باهنر نیز که فرصتی برای انجام کاری نداشت و دولت مرحوم مهدویکنی هم که نام «دولت موقت» را یدک میکشید و یک دولت انتقالی بود. پس هیچکس انتظار انجام کار خاصی از این دولتها نداشت. اما جالبترین وجه اعلام نظر شما، این دو نکته است: اول آنکه گویا «دولت مطلوب» از دید شما دولتی است که به هر دلیلی، هیچ کارنامه قابل بررسیای نداشته باشد یا به عبارت دیگر املایی ننوشته است که بتوان در آن غلطی پیدا کرد. نکته دوم که به گمان من بسیار غمانگیز است، این است که شما در این 44 سال حاکمیت جمهوری اسلامی، فقط اداره یک سال و 78 روز آن را که اتفاقا مستند روشنی برای آن وجود ندارد، مطلوب دانستهاید و همین است که من را متأسف میکند که یکی از شناختهشدهترین مدافعان جمهوری اسلامی، به 44 سال حاکمیت پس از انقلاب چنین نگاهی دارد.
در هر صورت، در پایان این پاسخ اشاره میکنم حالا که گزارشها و مستندات مرکز آمار ایران را قبول ندارید، اظهار محبت کرده و منبع مورد وثوق خود را برای بررسی کارنامه دولتهای این 44 سال معرفی بفرمایید.
مهدی رحمانیان، مدیرمسئول روزنامه شرق