اکونومیست:
بن سلمان از جانِ بایدن چه میخواهد؟
عربستان سعودی و اسرائیل به مدت یک دهه روابط خود را مخفیانه ادامه داده اند. جو بایدن از آنها میخواهد که این رابطه را رسمی کنند. از نظر سعودی ها، الان وقت مناسبی نیست. اکنون یک دولت راست افراطی در اسرائیل بر سر کار است و اتحادیه عرب در این ماه، اسرائیل را به دلیل حمله ارتش به جنین به «جنایت جنگی» متهم کرده است. با این حال، دولت بایدن میخواهد تا پایان سال به توافقی دست یابد که به موجب آن ریاض و اورشلیم روابط رسمی برقرار کنند.
اکونومیست نوشت: «چرا ازدواج نمیکنید؟». کمتر پرسشی در خاورمیانه وجود دارد که مانند سوال قبل ترسناک باشد. هر کسی می تواند در این زمینه نقش بازجو را بازی کند: والدین، راننده تاکسی یا حتی یک رئیس جمهور امریکا!
در ادامه این مطلب آمده است: عربستان سعودی و اسرائیل به مدت یک دهه روابط خود را مخفیانه ادامه داده اند. جو بایدن از آنها می خواهد که این رابطه را رسمی کنند. از نظر سعودی ها، الان وقت مناسبی نیست. اکنون یک دولت راست افراطی در اسرائیل بر سر کار است و اتحادیه عرب در این ماه، اسرائیل را به دلیل حمله ارتش به جنین به «جنایت جنگی» متهم کرده است.
با این حال، دولت بایدن میخواهد تا پایان سال به توافقی دست یابد که به موجب آن ریاض و اورشلیم روابط رسمی برقرار کنند. در هفته های اخیر، دستیاران رئیسجمهور امریکا به عربستان سفر کردهاند تا از محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی بپرسند که برای نهایی کردن توافق چه خواسته ای دارد.
شاهزاده پاسخی آماده داشت. او جهیزیه بزرگی از امریکایی ها می خواهد: سلاح، یک پیمان امنیتی، و کمک به برنامه هسته ای نوپای سعودی (اورانیوم، فلز عشق است؛ نه طلا). به عبارت دیگر، این بیشتر از اینکه یک پیمان سعودی-اسرائیلی باشد، یک پیمان سعودی-امریکایی است.
حامیان این تواف می گویند که ارزش آن را دارد که دوران جدیدی را برای خاورمیانه آغاز کنیم. با این حال، خواسته های سعودی ها، این استدلال ها را تضعیف می کند. آنها دیدگاه صادقانه ای نسبت به عادی سازی روابطشان با اسرائیل دارند دارند. از نر ریاض، این یک پیمان امنیتی متابل خواهد نه یک پیمان تحولی.
اسرائیل از زمان تاسیس تا 72 سال بعد، تنها با دو کشور عربی روابط رسمی برقرار کرد: مصر و اردن. طی چهار ماه در سال 2020، چهار کشور دیگر یعنی بحرین، مراکش، سودان و امارات متحده عربی، از طریق توافق موسوم به ابراهیم، به این لیست اضافه شدند. دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق امریکا، گسترش روابط اسرائیل در منطقه را در اولویت قرار داد و جانشین او نیز همین مسیر را طی می کند.
پس از توافق ابراهیم، یک بازی دیپلماتیک این بود که حدس بزنیم کدام کشورهای عربی ممکن است بعد از این 4 چهار کشور، به این توافق اضافه شوند. عربستان سعودی همیشه مهم ترین کشور در میان گزینه های فرضی، محسوب می شد. این کشور بزرگترین اقتصاد منطقه را داراست، وزنه دیپلماتیک سنگینی است و منشاء و زادگاه دین اسلام است.
با این حال، از دسامبر، زمانی که بنیامین نتانیاهو مجددا به قدرت بازگشت، چنین صحبت هایی سرد شده است. اگرچه توافق ابراهیم نقض نشده، اما شور عمومی دوستان عرب جدید اسرائیل، کاهش یافته است. مقامات سعودی هنوز در ملاء عام نسبت به عادی سازی روابط با اسرائیل تظاهر به حیا و شرم می کنند. اما در ماههای اخیر بسیاری از کارشناسان متقاعد شده اند که امکان رسیدن به یک توافق وجود دارد.
نکات ظریف دیگری نیز وجود دارد. عربستان مدت ها اصرار داشته که تنها در صورتی می تواند اسرائیل را به رسمیت بشناسد که اورشلیم طرح صلح عربی را بپذیرد، طرحی که اتحادیه عرب در سال 2002 آن را تایید کرد و بر اساس آن کشورهای عربی اضرند با اسرائیل روابط رسمی برقرار کنند مشروط به اینکه کشور مستقل فلسطین به رسمیت شناخته شود.
با این حال فیصل بن فرحان، وزیر خارجه عربستان، ماه گذشته در یک کنفرانس مطبوعاتی در ریاض در کنار همتای امریکایی خود، هیچ اشاره ای به این موضوع نکرد. او در عوض از نیاز به «راهی به سوی صلح» برای فلسطینیان صحبت کرد. وزیر خارجه سعودی گفت: بدون آن، «هرگونه عادی سازی مزایای محدودی خواهد داشت». مخاطبین این حرف ها در واشنگتن، متوجه این تغییر لحن شدند.
سعودی ها به جای اینکه چیزی از اسرائیل مطالبه کنند، اکنون خواسته هایشان را از امریکا مطالبه می کنند. آنها خواهان یک پیمان دفاعی قوی تر هستند، چیزی که امریکا را ملزم به حفاظت از عربستان کند. آنها همچنین خواهان دسترسی آسان تر به سلاح های امریکایی هستند و علاوه بر این، از واشنگتن می خواهند به آن ها برای راه اندازی یک برنامه هسته ای غیر نظامی که شامل تأسیسات غنی سازی اورانیوم در داخل خاک عربستان باشد، کمک کند.
این درخواست ها بی سابقه نیست. امریکا همیشه به تحکیم معاهدات اعراب و اسرائیل کمک کرده است. از زمان صلح مصر با اسرائیل در سال 1979، واشنگتن بیش از 50 میلیارد دلار کمک نظامی به قاهره ارسال کرده است. ترامپ برای ترغیب امارات متحده عربی به امضای توافق ابراهیم، وعده فروش جت های جنگنده اف-35 را به این کشور داد. (اگرچه امریکا هنوز این جنگنده ها را به ابوظبی تحویل نداده است).
با این حال، خواسته های سعودی بسیار فراتر از پول یا تسلیحات است و بعید است که که با آن موافقت شود. یک معاهده رسمی دفاعی باید توسط سنا تصویب شود که این روزها به ندرت چیزی را تصویب می کند. معاملات تسلیحاتی نیز اغلب نیاز به تایید کنگره دارد و قانونگذاران هر دو حزب نسبت به ارسال سلاح به عربستان سعودی محتاط هستند.
برنامه هسته ای از این هم بحث برانگیزتر خواهد بود. سعودی ها می توانند مسیر امارات را دنبال کنند که تعهد داد اقدام به غنی سازی اورانیوم نکند و در عوض به فناوری امریکایی دسترسی داشته باشد. اصرار بر غنی سازی اورانیوم در خاک عربستان، آن هم در زمانی که ایران اورانیوم را تا نزدیک به درجه تسلیحاتی، غنی سازی کرده است، میتواند ترس از شروع یک مسابقه تسلیحاتی منطقه ای را افزایش دهد. حتی در واشنگتن که دو حزب به شدت در حال منازعه با هم هستند، هم دموکرات ها و هم جمهوری خواهان با این گزاره که «اشاعه هسته ای بد است»، موافق هستند.
حامیان امریکایی توافق چندین استدلال به نفع خود دارند. یکی از این استدلال ها این است که می تواند اتحادی را علیه ایران، دشمن مشترک اسرائیل و عربستان سعودی، تقویت کند. با این حال، معلوم نیست ارتش سعودی تا چه میزان توانمندی دارد و اسرائیل نمی خواهد در یک درگیری به چنین ارتشی تکیه کند. علاوه بر این سعودی ها در ماه مارس یک توافق صلح با ایران را امضا کردند و احتمالاً ترجیح می دهند در درگیری احتمالی اسرائیل و ایران نقشی نداشته باشند.
استدلال دوم مبنی بر اینکه این توافق، سعودی ها را وادار می کند از چین و روسیه فاصله بگیرند، به همان اندازه غیر واقعی است. عربستان، مانند سایر کشورهای خلیج فارس، می خواهد در رقابت قدرت های بزرگ، از جانبداری از یک طرف، اجتناب کند. ریاض قرار نیست امریکا را رها کند، اما روابط سودآور با چین یا شراکت نفتی خود با روسیه را نیز از دست نخواهد داد.
یک استدلال حداقل در ظاهر قابل قبول تر این است که به رسمیت شناختن اسرائیل از سوی عربستان می تواند سایر کشورهای عربی را متقاعد به انجام این کار کند. اما افکار عمومی احتمالا در کشورهایی مانند الجزایر، لبنان و تونس چنین چیزی را رد می کند. امیران کویت و قطر نیز از همسایه خود پیروی نمی کنند.
برای چندین دهه، بسیاری از دیپلماتهای غربی مناقشه اسرائیل و فلسطین را مشکل اصلی منطقه میدانستند. بهار عربی نشان داد که چنین تفکری ساده انگارانه است. دهه ها حکمرانی هولناک و اقتدارگرایانه خاورمیانه را در یک تحول خشونتآمیز فرو برده است و اسرئیل نقش چندانی در آن ندارد.
فشار برای دستیابی به توافق سعودی-اسرائیل خطر تکرار آن تفکر معیوب را در پی دارد، فقط به صورت معکوس. حامیان توافق می گویند که این امر متحول کننده خواهد بود، اما بسیاری از مزایای ادعایی آن دور از ذهن به نظر می رسد. البته این مسائل، توافق را به یک هدف بی ارزش تبدیل نمی کند، اما امریکا باید تصمیم بگیرد که آیا ارزش این قیمت را دارد یا خیر.