|

رحمان قهرمانپور، تحلیلگر مسائل بین‌الملل:

مسأله اصلی در قفقاز ناتوانی روسیه در تصمیم‌گیری قطعی است/ ایران در سال 2020 غافلگیر شد

رحمان قهرمانپور، تحلیلگر مسائل بین‌الملل درگفت‌وگویی تأکید دارد که بحران قفقاز راه‌حل نظامی ندارد و تهران باید از راه‌های دیپلماتیک در صدد تأمین منافع خود برآید.

مسأله اصلی در قفقاز ناتوانی روسیه در تصمیم‌گیری قطعی است/ ایران در سال 2020 غافلگیر شد

به گزارش شبکه شرق، قهرمانپور معتقد است تضعیف توان روسیه و ناتوانی این کشور در تصمیم‌گیری اصلی‌ترین چالش در مناقشه قفقاز است. این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

در هفته‌های اخیر شاهد افزایش تنش‌ها میان باکو و ایروان بوده‌ایم. چه تحولاتی باعث شده که بار دیگر تنش‌ها میان جمهوری آذربایجان و جمهوری ارمنستان افزایش پیدا کند؟

ریشه تنش‌ها به چند عامل مختلف بازمی‌گردد. یک مسأله این است که روسیه پس از جنگ اوکراین ضعیف شده و سیطره و سلطه این کشور بر تحولات منطقه تضعیف شده است. طبیعتا بازیگران منطقه‌ای از جمله آذربایجان و ارمنستان احساس می‌کنند که روسیه آن روسیه قدرتمند سابق نیست. همین عامل موجب می‌شود که از یک سو آقای پاشینیان، نخست‌وزیر ارمنستان بگوید ما در تکیه بر روسیه اشتباه استراتژیک کردیم و از سوی دیگر آذربایجان اعلام کند که روسیه دست به تحریک جدایی‌طلبان قره‌باغ می‌زند. پس دلیل اول را می‌توان وضعیتی که روسیه به آن دچار شده دانست.

دلیل دوم، اجرایی نشدن توافق آتش‌بس 2020 است. پس از جنگ 44 روزه سال 2020، آذربایجان و ارمنستان با وساطت روسیه توافقی را امضا کردند که هنوز این توافق اجرایی نشده است. آذربایجان در قامت یک مدعی می‌گوید توافق باید اجرایی شود، اما ارمنستان که به دلیل اختلافات داخلی قادر به اجرای توافق نیست.

مسأله سوم را می‌توان بازگشت غرب به منطقه قفقاز دانست. فرانسه احساس می‌کند که پس از تضعیف روسیه و تحولاتی که در اوکراین اتفاق افتاد می‌تواند، بار دیگر در منطقه قفقاز جنوبی نقش‌آفرینی کند. از همین رو است که هیأت نظارت اروپایی وارد ارمنستان می‌شود و آقای امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه بر اساس گزارش‌ها به ارمنستان فشار می‌آورد که در مقابل آذربایجان مقاومت کند.

من این سه عامل را اصلی‌ترین عوامل بروز وضعیت فعلی در قفقاز می‌دانم.

 

جایگاه ایران در این مناقشه چیست و چرا تهران با اجرای بخش‌هایی از توافق سال 2020 مخالفت دارد؟

مسأله این است که ایران با توافق صلح مشکلی نداشت. سیاست ایران این است که وضعیت مرزها تغییر نکند. شکل‌گیری این وضعیت هم علت دارد. توافق صلح 2020 در مورد «لاچین» واژه «کریدور» به کار برده شده، اما در خصوص مسأله اتصال آذربایجان به نخجوان از واژه کریدور استفاده نشده است. «بازکردن راه‌های مواصلاتی و ارتباطاتی» عبارتی است که در خصوص اتصال آذربایجان به نخجوان به کار برده شد. آذربایجان می‌گوید منظور از باز کردن راه‌های مواصلاتی این است که به من کریدور بدهید و اگر ندهید من هم اجازه نمی‌دهم رفت و آمد در کریدور لاچین تحت اختیار ارمنستان باشد.

در مقابل، طرف ارمنی تأکید دارد که از نگاه ایروان منظور از «بازکردن راه‌های مواصلاتی و ارتباطاتی» در توافق 2020، الزاما کریدور نیست. در این میان، روسیه موضعی مبهم اتخاذ کرده و ما هنوز نمی‌دانیم مسکو چه سیاستی و چه اهدافی را دقیقا دنبال می‌کند. بخشی از مشکل ایران در مسأله قفقاز هم به همین موضوع بازمی‌گردد. مسکو در وضعیتی قرار دارد که می‌خواهد همه بازیگران مناقشه قفقاز شامل آذربایجان، ترکیه، ارمنستان، ایران و ترکیه را راضی نگه دارد. این مسأله از قدرت مانور ایران کاسته است.

نباید فراموش کرد که ارمنستان همچنان یکی از اصلی‌ترین متحدان روسیه در میان جمهوری‌های استقلال یافته از اتحاد جماهیر شوروی است. تنها جمهوری استقلال‌یافته‌ای که امنیت آن، شامل امنیت فرودگاه ایروان و امنیت مرز‌ها از سوی روسیه تأمین می‌شود، جمهوری ارمنستان است. این به آن معنی است که امنیت مرز ایران و ارمنستان نیز در اختیار روسیه است و کسانی که اطلاعات دقیقی از وضعیت ندارند و از اقدام نظامی سخن می‌گویند نمی‌دانند که ورود به ارمنستان به معنای قرار گرفتن ایران در مقابل روسیه است.

به باور من مسأله اصلی در قفقاز ناتوانی روسیه در تصمیم‌گیری قطعی است. روسیه به کریدور زنگه‌زور احتیاج دارد و برای دور زدن تحریم‌ها به این مسیر زمینی محتاج است. از سوی دیگر، اگر آشکارا اعلام کند که به کریدور زنگه‌زور نیاز دارد، حمایت ارمنی‌ها قره‌باغ و افراد با نفوذی نظیر کوچاریان که جناح سیاسی مهمی در ارمنستان را شکل می‌دهند از دست می‌دهد. روسیه که می‌خواهد همزمان هم ارمنی‌ها راضی باشند، هم ترکیه ناراحت نشود و هم ایران احساس خطر نکند درگیر نوعی بلاتکلیفی است.

این بلاتکلیفی روسیه تأثیر زیادی روی سیاست‌های ایران داشت. تهران سیاست خود در منطقه قفقاز جنوبی را در هماهنگی با رویکردهای کلان روسیه تنظیم کرده بود و تصور می‌کرد اگر تحولی قرار باشد در منطقه روی دهد با نگاه و بازیگری روسیه رخ خواهد داد. سیاست روسیه هم تا سال 2020 این بود که بحران فریز شود.

با این حال، اتفاقاتی که بعد از سال 2008 در روابط ترکیه و آذربایجان و ترکیه و روسیه رخ داد، به تدریج باعث شد که در مناقشه میان باکو و ایروان شرایط به سمت تغییر موازنه قدرت به نفع آذربایجان پیش برود. همزمان در خود ارمنستان چنددستگی و اختلافات به شدت زیاد شد؛ از یک طرف نیکول پاشینیان با طیف کوچاریان مخالف است، از طرف دیگر ارتش با هر دو این‌ها مشکل دارد و قوه قضاییه هم منتقد پاشینیان است. یعنی افزایش قدرت نظامی آذربایجان و افزایش حضور نظامی ترکیه در منطقه همزمان بود با تضعیف قدرت سیاسی در ارمنستان. این ضعف به ویژه پس از روی کار آمدن آقای پاشینیان تشدید شد و از جمله عواملی بود که باعث شد روسیه نتواند در فریز نگه داشتن وضعیت قفقاز موفق عمل کند. ایران هم که برای این شرایط جدید آماده نبود غافلگیر شد و زمانی که پیشنهاد شد چارچوب همکاری 3+3 اجرا شود، ایران رد کرد. الان ایران واقع‌بینانه به این نتیجه رسیده است که در این چارچوب عمل کند.

وضعیت امروز پیچیدگی‌های زیادی دارد.هم روسیه به کریدور زنگه‌زور نیاز دارد و هم چین تلاش می‌کند که کریدور میانی را از مسیر قزاقستان، دریای خزر، قفقاز و دریای سیاه به اروپا متصل کند. چالش مهم، شکل این کریدور زنگه‌زور است که آیا کریدور زنگه‌زور باید کریدوری تحت نظارت بین‌المللی باشد؟ آیا باید تحت نظارت ارمنستان باشد؟ یا باید در اختیار آذربایجان قرار گیرد؟

ملاحظه ایران این است که این کریدور رابطه زمینی ایران و ارمنستان را قطع نکند و مرز را قطع نکند. اگر این اتفاق رخ ندهد، ایران با باز شدن جاده‌های مواصلاتی مشکلی ندارد و حتی از جهاتی استقبال می‌کند اما در هر صورت مرز تاریخی نباید تغییر کند.

 

شما استفاده از گزینه نظامی را رد کردید. چه ابزارهایی برای تأمین خواسته‌ها و منافع در اختیار ایران قرار دارد؟

بحران قفقاز واقعا مسأله‌ای نیست که راه‌حل نظامی داشته باشد. بحران قفقاز از زمان اتحاد جماهیر شوروی وجود داشت و به واسطه وجود شوروی فریز شده بود. بعد از جنگ سرد ادامه پیدا کرد و حتی اگر موقتا صلحی شکل بگیرد بحران ادامه خواهد داشت؛ چرا که ارمنی‌های قره‌باغ در آنجا حضور دارند و آن‌ها باید بپذیرند که تحت حاکمیت آذربایجان باشند یا نباشند. وقتی از راه‌حل نظامی سخن می‌گوییم باید توجه داشته باشیم که آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی حیاط خلوت روسیه محسوب می‌شود و اقدام نظامی نوعی تقابل نظامی با روسیه است. از نظر سیاسی هم روسیه این منطقه را حوزه نفوذ خود می‌داند؛ حتی زمانی که در سال 2008 روسیه به گرجستان حمله کرد، غرب هم واکنشی نشان نداد.

تصور این که ارمنستان متحد ایران است هم اشتباه است. اینکه تصور کنیم ارمنستان خواهان اقدام نظامی ایران خواهد شد صحیح نیست. ارمنستان هم به باز شدن راه‌های مواصلاتی خود به ترکیه نیاز دارد. حضور نظامی در آنجا مسأله‌ای را حل نمی‌کند. شاید حضور مقطعی و کوتاه‌مدت مانع اتفاقی مانند تغییر مرزها شود، اما عملیات نظامی و پیاده کردن نیرو کار یکی دو روز نیست. عملیات نظامی باید از نظر حقوق بین‌الملل قابل دفاع باشد و کشور توان حمایت از اقدام نظامی بلندمدت را داشته باشید. اگر حضور نظامی آسان بود که ترکیه در سال 2020 کار را تمام می‌کرد. هزینه گزینه نظامی بیش از فایده است.

 

مسأله این است که با کنار گذاشتن گزینه نظامی چه گزینه‌های دیگری وجود دارد؟

ایران هم باید با آذربایجان و هم با ارمنستان ارتباط خوب داشته باشد. اینکه در یک طرف جبهه قرار بگیریم کار صحیحی نیست. باید سیاستی اصولی داشته باشیم و بر مبنای آن با هر دو طرف مذاکره کنیم. خواسته ما هم باید در این مذاکرات شفاف و عملیاتی باشد؛ یعنی دست کم یکی از طرف‌ها بپذیرد و اینگونه نباشد که همه طرف‌ها رد کنند. مسأله روسیه هم مهم‌ترین فاکتور در قفقاز است و ما اگر توان چانه‌زنی با مسکو داریم، در این بحران باید به کار بگیریم. ما باید با سایر بازیگران به ویژه کشورهای دیگر 3+3 گفت‌وگو داشته باشیم. این چارچوب محدودیت‌هایی دارد، اما بهترین گزینه است. ایران نسبت به بازیگران دیگر دست بسته‌تری هم دارد و نمی‌تواند با آمریکا و اروپا گفت‌وگو داشته باشد. ولی واقعیت هم این است که این بازیگران غربی خودشان هم مایل نیستند در حیاط خلوت روسیه درگیری داشته باشند. ما نباید صحنه را ترک کنیم و باید با گفت‌وگو با کشورهای منطقه و طرح ابتکار و لابی کردن کار خود را پیش ببریم. تا زمانی که راه دیپلماسی باز است باید از روش‌های دیپلماتیک استفاده کنیم.

 

روابط ایران و اروپا روزهای خوبی را سپری نمی‌کند و روابط با آمریکا هم در وضعیت بدی است. این وضعیت بر توان بازیگری ایران در منطقه چه تأثیری می‌گذارد؟

واقعیت این است که اثرگذاری در دنیا یک سری ابزار و لوازم احتیاج دارد. لوازم دیپلماسی هم ارتباطات دیپلماتیک، داشتن کادر دیپلماتیک قوی، قدرت اقتصادی و قدرت نظامی است. این‌ها همه باهم یک امکان می‌سازند که کشوری بتواند اعمال قدرت کند یا نکند. این طور نیست که عناصر قدرت جدای از هم باشند. کشوری که اعتبار بین‌المللی ندارد نمی‌تواند از گزینه نظامی استفاده کند. جامعه بین‌المللی در برابر این کشور موضع خواهد گرفت. برعکس، کشوری که خوشنام است، اما قدرت نظامی ندارد هم نمی‌تواند بازیگری موثری داشته باشد. این یک واقعیت است که روابط ما با غرب و تحریم‌ها روی روابط ما اثر می‌گذارد. کشورها قرار نیست برخوردی اخلاقی با ما داشته باشند و بگویند چون به ما ظلم شده، منافع ایران را باید در نظر گرفت.

 

منبع: جماران