بازخوانی 6 دوره متفاوت از زندگی عزتالله ضرغامی
چهره هفته | رها شده در باد؟!
«اگر رونالدو به ایران بیاید باید سکوی «بله» و «ایتا» را نصب کرده و با خانواده و دوستان خود تماس بگیرد.» احتمالا اگر به جای نگارنده این سطور بودید، بدون هیچ اغماضی راوی حرفهای بالا را با در نظر گرفتن برخی شرایط به عنوان «چهره هفته» انتخاب میکردید! این شرایط اما خیلی هم ساده نیست؛ چنین حرفهایی باید پس از جلسه هیئت دولت، توسط یکی از وزرای کابینه و بیربطترین آنها به برگزاری یک مسابقه فوتبال باشد تا گوینده آن به عنوان چهره هفته انتخاب شود. هر چند که عزتالله ضرغامی پیش از این هم نشان داده بود که به طور عجیبی علاقهمند به کارهای غریب است و در این راه از هیچ ابزاری هم نمیگذرد.
«برخی میگویند رونالدو به ایران بیایند تکلیف سیمکارتش چه میشود؟ فکر میکنند ما در جیب خود سیمکارت آزاد داریم به رفقای خود میدهیم. چنین امکانی نداریم فعلا! فقط به خبرنگاران چنین سیمکارتی دادهایم. اگر رونالدو به ایران بیاید باید سکوی «بله» و «ایتا» را نصب کرده و با خانواده و دوستان خود تماس بگیرد و به آنها بگوید این سکوها را نصب کنند و از آنها استفاده کند. خیلی هم دلش بخواهد این کار را بکند.»
احتمالا اگر به جای نگارنده این سطور بودید، بدون هیچ اغماضی راوی حرفهای بالا را با در نظر گرفتن برخی شرایط به عنوان «چهره هفته» انتخاب میکردید. این شرایط اما خیلی هم ساده نیست؛ چنین حرفهایی باید پس از جلسه هیئت دولت، توسط یکی از وزرای کابینه و غیر مرتبط ترین آنها به برگزاری یک مسابقه فوتبال باشد تا گوینده آن به عنوان چهره هفته انتخاب شود. هر چند که عزتالله ضرغامی پیش از این هم نشان داده که به طور عجیبی علاقهمند به کارهای غریب است و در این راه از هیچ ابزاری هم نمیگذرد. او که در طول ماههای اخیر به دلیل ارائه ایده اینترنت طبقاتی برای گردشگرانی که میخواهند به ایران بیایند بارها و بارها مورد انتقاد قرار گرفته، حالا با این حرفهای به زعم خود جالب که گویا رگههایی از شوخی هم قرار است داشته باشد، سعی میکند هم نقبی به آن ماجرا بزند و هم اشاره کند که او به عنوان یکی از اعضای شورای عالی فضای مجازی توان چندانی در تغییر شرایط حتی برای حضور کریستیانو رونالدو در ایران ندارد.
با همه این تفاسیر اما عزتالله ضرغامی، وزیر متفاوت کابینه ابراهیم رئیسی، که روزگاری سودای ریاستجمهوری در سر داشت و پس از انتخابات 1400، ردای وزارت میراث فرهنگی و گردشگری را به تن کرد، استعدادها . نقشآفرینیهای دیگری هم از ابتدای پیروزی انقلاب داشته و همواره یکی از مدیران رده بالای نظام بوده است. وقتی درباره عزتالله ضرغامی حرف میزنیم، باید به یاد داشته باشیم تنها با صاحب صفحات مجازی در اینستاگرام، توییتر و کانال تلگرامی «خمیازه» سر وکار نداریم بلکه او از نخستین سیاستمدارانی است که در عرصه شبکههای مجازی ورودی جدی داشته است. ضرغامی شاید در نگاه کسانی که تازه به دنیای سیاست وارد شدهاند همان کسی باشد که چهرههای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی را به صبحانه کاری دعوت میکرد اما سابقه او در فرایند پس از انقلاب 57، سابقهای طولانی است. یک ماجرای بلند که نگاهی دیگرگون از وزیر امروز دولت رئیسی میسازد.
تلویزیون نداشتیم!
«متولد 1338 در تهران هستم. نمیدانم چرا در سایتها و مطبوعات مینویسند متولد دزفول!» ضرغامی درباره دوران کودکیاش میگوید: «ما خانوادهای 11 نفرهای بودیم و من بچه هشتم. به یاد دارم تا سال 58 پدرم تلویزیون نخریده بود و ما با رادیو زندگی میکردیم در واقع میتوانم بگویم با نمایشهای رادیو دلخوش بودیم. هر شب قصههای متنوعی را از هنرمندان ارزشمند و در ژانرهای متنوع میشنیدیم حتی وقتی ژانر قصه وحشت بود سرمان را زیر لحاف میکردیم تا از ترس به جایی پناه برده باشیم.» ضرغامی داستان نخریدن تلویزیون در خانه پدری میگوید: «ما وقتی که بچهتر بودیم در خانه پدری برای ما تلویزیون نمیخریدند. حتی تا چند ماه بعد از انقلاب کماکان پدرم تلویزیون نخرید. خدا رحمت کند او را وقتی در تلویزیون فساد آن وقت را میدید اجازه نمیدادند. ما خانواده پرجمعیتی بودیم. در یک خانه کلنگی کوچک در جنوب شهر در حوالی میدان راهآهن. در دو، سه تا اتاق زندگی میکردیم...» او فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی خود را از سالهای قبل از انقلاب با تشکیل جلسات آموزشی و تحلیلی برای جوانان جنوب شهر آغاز کرد و در پی پیروزی انقلاب به عنوان دبیر آموزش و پرورش، به تشکیل کلاسهای آموزشی و تحلیلی برای مربیان امور تربیتی و دانشآموزان در منطقه نازیآباد پرداخت.
پشیمان نیستم!
مهمترین وجهی که میتوان از دوران دانشجویی عزتالله ضرغامی به یاد آورد، حضور او در تسخیر سفارت امریکا در آبانماه 1358 است. ضرغامی این اتفاق را «افتخارآمیزترین واقعه زندگی سیاسی»اش میداند؛ او که در آن زمان در رشته عمران دانشگاه امیرکبیر درس میخواند، به همراه خواهرش، جزو گروه اصلی و اولین دانشجویان در جریان تسخیر سفارت امریکا بودند. البته در برخی از روایتها گفته شده که ضرغامی در کنار کسانی چون محمود احمدینژاد در زمره دانشجویانی بوده که ابتدا پیشنهاد اشغال سفارت شوروی را دادند. ضرغامی درباره زمینههای تسخیر سفارت میگوید: «عمل ما متناسب با شرایط خاص و موقعیت زمانی انقلاب کاملاً بهجا و درست بود. منطق انقلاب اقتضا میکرد که در دوره تثبیت پایههای انقلاب، هر حرکتی که مخالف جریان انقلاب بود برچیده شود. ... حمله و تسخیر لانه دقیقا و از هر جهت به نفع انقلاب مردم و امام تمام شد.» ضرغامی برخلاف بسیاری از دانشجویان آن روز که حرکتشان را تأیید نمیکنند، معتقد است: «هرگز، نه تنها پشیمان نیستم بلکه همیشه آن را جزو افتخارات بزرگ زندگی سیاسی خودم میدانم.»
مردی با لباس سبز
اگر بخواهیم یک تصویر به یاد ماندنی از عزتالله ضرغامی انتخاب کنیم، قطعا باید چهره او را در لباس سبز رنگ سپاه پاسداران در کنار سید عباس موسوی، بنیانگذار حرب الله لبنان، به یاد بیاوریم. عکسی که یادآور حضور ضرغامی در دهه شصت در سپاه است. او در خاطرات خود درباره روزهای حضورش در سپاه میگوید: «یک بخش مهم از سابقه من در سپاه؛ حضور در صنایع نظامی و تولید انواع راکتهای جنگی مورد نیاز جبههها بود.» مردی که برخلاف بسیاری از همرزمانش نه تنها اختلافات رزمندگان با فرماندهان سپاه را به خاطر میآورد بلکه آن را روایت هم میکند: «مختصر سوءتفاهمهایی در یک مقطع کوتاه در سپاه تهران بهوجود آمد که در آن دو جریان وجود داشت. یک جریان که منتقد نحوه اداره جنگ و انجام عملیاتهای کلاسیک بودند و پیشنهاد عملیاتهای پارتیزانی و کوچک و بیوقفه را داشتند و یک جریان دیگر که سیاسی بود و متأثر از جریان فاسد مهدی هاشمی و بیت آقای منتظری امثال اکبر گنجی بودند که با هم مخلوط شده بودند. ... اینها نباید با هم مخلوط شود. آنهایی که در واقع نیروهای عملیاتی بودند امثال شهید بهمنی، شهید رستگار مقدم و... انسانهایی پاک و مطیع امام بودند، اگر جایی احساس میکردند به خاطر آن روحیهای که داشتند باید انتقاد کنند این کار را میکردند. به همین دلیل بلافاصله بعد از آگاهی از نظرات امام به جبهه رفتند، جنگیدند و به شهادت رسیدند. شهید داود کریمی از همین بچهها بود. ... امام در آن مقطع با دوستان سپاهی برخورد روشنی کردند و دستور صریحی دادند. آن دستور در پادگان ولیعصر (عج) خوانده شد. امام به بچههای سپاه تاکید کردند که حرمت و جایگاه فرماندهی سپاه باید حفظ شود و اگر هم اشکال و انتقادی هم باشد باید در مسیر خودش باشد نباید این شاکله و شالوده از بین برود. آن تشری که امام زدند و توبیخی که کردند مثل دوایی بر این درد شفابخش بود و تا امروز ادامه دارد.»
ضرغامی در زمان حضور در سپاه نقش مهمی در کارهای فرهنگی این نهاد نیز داشته است. او در شبکه تلویزیونی سپاه که تا سالها میشد تولیدات آن را در شبکههای تلویزیون نظاره کرد، فعالیت داشت. ضرغامی درباره تولید برنامهها در سپاه و نوع آن میگوید: «خود من، مینوشتم، مصاحبه میکردم، برنامه ضبط میکردم و جبهه هم میرفتم و با بچههایی که در خط مقدم بودند، مصاحبهها را میگرفتم.»
اما عزت الله ضرغامی پس از پایان جنگ سپاه را ترک میکند: «سپاه برای ما پاسداران قدیمی که با عشق و علاقه وارد آن شدیم یک معبد بود و معبد هست. در واقع یک مکان مقدس است. من وقتی به دلیل فعالیتهای متنوعی که در حوزه فرهنگی و سیاسی داشتم، مجبور شدم از سپاه بیرون بیایم، هنگامی که آخرین امضای برگه تسویه حساب را گرفتم که برگه مفصلی است و همه جا باید بروی و با هزار تشریفات امضا بگیری، بیرون که آمدم و سوار ماشین شدم نتوانستم تحمل کنم. یک گوشهای کنار زدم و شاید حدود یک ساعت گریه میکردم و زار میزدم، فکر میکردم یتیم شدم. یک لحظه احساس کردم وقتی در سپاه نیستم، هویت ندارم یعنی هیچی نیستم. همه چیزم سپاه بود.»
روزهای وزارت ارشاد
عزت الله ضرغامی پس از خروج از سپاه، با استعفای محمد خاتمی از وزارت ارشاد دولت اول هاشمی رفسنجانی، به همراه علی لاریجانی وزیر تازه ارشاد به این وزارت خانه نقل مکان میکند. او تا سال 1374 به عنوان معاونت امور مجلس و استانهای صداوسیما به کار مشغول میشود اما در زمان مصطفی میرسلیم وزیر ارشاد دولت دوم هاشمی رفسنجانی به سمت معاونت سینمایی منصوب میشود. انتخاب ضرغامی برای بسیاری از اهل هنر هفتم انتخابی عجیب بود اما ضرغامی درباره نسبت خود و سینما میگوید: «من خودم همیشه به کار فرهنگی و به خصوص کار سینمایی علاقهمند بودم. من به فیلم علاقه داشتم. فیلم زیاد میدیدم. بنابراین با سینما کاملاً آشنایی داشتم. لذا وقتی وارد سینما شدم، همه فیلمهایی برجسته ایرانی و خارجی را میشناختم و تحلیل میکردم. بنابراین وقتی که من آمدم به سینما واقعاً با سینما آشنا بودم.»
ضرغامی میگوید: «برجستهترین فیلمهای سینمایی ایران و به ویژه فیلمهای دفاع مقدس و کارهای ماندگار و اقدامات فراوانی که صورت گرفته مربوط به آن دوره است.» اما شاید مهمترین کار او در این دوره «تدوین ضوابط مربوط به حجاب در فیلمهای سینمایی» باشد! ضرغامی در این باره میگوید: «ما مواجه بودیم با این که در سینما حجاب رعایت نمیشود. یعنی در بخشی از فیلمها قسمتی از موی سر زنها بیرون است؛ حالا ما کاری به چیزهای دیگر نداریم. همین ظاهر اسلامی، اولین جلسه را من در خانه سینما داشتم. خانم فریماه فرجامی ... گفت فلانی ما هنوز قواعد و ضوابط ظاهرمان را نمیدانیم. نمیدانیم که چگونه باید لباس بپوشیم و چهگونه عمل کنیم، همانجا بود که ضوابط مربوط به حجاب تدوین شد. شما کل فیلمهای سال 74 و 75 را نگاه کنید ـ به عنوان یک کار تحقیقاتی ـ در آن دوران در سینما یک ذره هم شما صحنهای که موی یک بازیگر بیرون باشد را نمیبینید. یعنی آن ظاهر اسلامی را همه رعایت کردند. نه این که زور باشد.» اما گویی سونامی دوم خرداد که از راه میرسد آرزوهای ضرغامی در سینما نیز پر پر میشود. خود او با حسرتی نهفته از این اتفاق صحبت میکند: «البته سال بعد که دوم خرداد شد و مدیرهای دیگر آمدند بیتوجهی کردند.»
روزهای صداوسیما
اما روزی که در سال 1383 ضرغامی جانشین علی لاریجانی به عنوان رئیس صداوسیما شد میشد دوباره با مردی گفتوگو کرد که در همه آن سالها تلاش میکرد تصویر متفاوتی از خود ارائه دهد. احتمالا جملات عبدالله ناصری، مدیرعامل ایرنا در دولت اصلاحات، درباره ریاست ضرغامی بر صداوسیما گویای آن سالها باشد: «سال 86 در آستانه انتخابات مجلس هشتم، انتقاد به نوع عملکرد صداوسیما زیاد شده بود. نقدها به گوش ضرغامی رسیده بود و پیرو آن ما را به جلسهای دعوت کرد. من به عنوان سخنگوی ستاد اصلاحطلبان، آقای بیطرف رئیس برنامهریزی ستاد و آقای مرعشی رئیس ستاد تهران، سه شخصیت حقوقیای بودیم که در این جلسه شرکت کردیم. جلسه سه ـ چهار ساعت طول کشید. ناهار هم خدمت آقای ضرغامی بودیم. ما از این گلایه کردیم که چرا صداوسیما نهتنها به جریان اصلاحطلب فضا نمیدهد، بلکه حرکتهای تخریبی خود را شدت داده است. او هم بر این باور بود که از سوی هر دو جناح تحت فشار است، در حالیکه جهتگیری اصولگرایی او کاملاً محرز بود. حرف ما این بود که اصلاً حوزه خبر و سیاسی صداوسیما دست شما نیست و از بیرون اداره میشود که به او برخورد. خاطرم هست این جلسه دقیقا روزی بود که ۲۴ ساعت قبلش، لاریجانی از سوی احمدینژاد از دبیری شورای عالی امنیت ملی عزل و جلیلی به جایش منصوب شده بود. ضرغامی به ما میگفت دولت به من فشار آورده که خبر برکناری لاریجانی را اعلام کنیم، من ۲۴ ساعت است مماشات میکنم و میخواهم در شرایط عادی خبر را در قالب یک بیان شبهاستعفا اعلام کنم. ما به ضرغامی اعلام کردیم این خبر را ۱۰ صبح رادیو به صورت زنده از قول الهام، سخنگوی دولت پخش کرد. ضرغامی ناگهان نیمخیز از جایش بلند شد؛ باور نمیکرد. اتاق را ترک کرد و بعد از یک ربع با چهرهای گرفته بازگشت. این یک نمونه از عدم تسلط او بر حوزه خبر و سیاسی بود.»
او که این روزها داستان گفتوگو و مدارا را بسیار روایت میکند در 10 آذر 88 و در آغاز دور دوم ریاست خود بر صداوسیما گفت: «مسائلی که با شرع و انقلاب فاصله دارد نباید به هیچ وجه از آنتن پخش شود ... در صداوسیما هم موسیقی باید کم شود و هم سخنرانی ... مجریان زن و مرد با هم شوخی زننده نکنند ... مسئله حفظ حریم زن و مرد بسیار مهم است ... آرایش کردن خانمها شرعا و قانونا ممنوع است کسی نباید آرایش کند چون خلاف شرع است و یک مورد هم نباید اتفاق بیفتد ... ترجیحا اگر مهمان زن داریم مجری هم زن باشد، همچنین گویندگان خبر هم مستثنی از این قاعده نیستند ...»
در این دوران بود که ماجرای برکناری علیاصغر پورمحمدی یکی از مهمترین مدیران وقت سیما، صدای انتقادها را از مدیریت ضرغامی دوباره بلند کرد. واکنش پورمحمدی در 27 مهر 91 درباره ضرغامی و شیوه مدیریتیاش اما شنیدنی بود: «گلهای که از ایشان داشتم این بود که آقای ضرغامی شما دو سال است که تلویزیون را رها کردهاید. به شما گفتهاند که شما کاری به کار تلویزیون نداشته باشید و ما خیلی خوب اداره میکنیم، اما این طور نیست ... آقای ضرغامی شما نباید اجازه میدادید مثلا فردی که در تلویزیون ما مدیر بوده، دو نفر از او راضی نبودند او را بر ما مسلط کنید. فردی که قبلا مثلا رئیس حراست یک فروشگاهی در شهرری بوده است....»
دوست خوب احمدینژاد
عزت ضرغامی را با فکتهای بسیار زیادی میتوان دوست خوب محمود احمدینژاد نامید. او در تمام سالهای حضور احمدینژاد در شهرداری تهران و نهاد ریاستجمهوری از هیچ تلاشی برای کمک به رئیس دولت نهم و دهم ایران کوتاهی نکرد. کار به جایی رسید که برخی از تحلیلگران احمدینژاد را الگوی ضرغامی خواندند و تحلیل کردند همه راههایی که ضرغامی میرود، پا گذاشتن بر جای پای احمدینژاد است.
فارغ از اینکه در دوران رباست بر صداوسیما ضرغامی به هر شکل ممکن هوای احمدینژاد را داشت در حوادث یکی دو سال پایانی احمدینژاد هم ضرغامی تلاش بیوقفهای به کار بست. او پس از ماجرای 11 روز خانهنشینی احمدینژاد یکی از کسانی که برای دیدار با رئیس دولت دهم پیشقدم شد. ضرغامی بود که در 11 اردیبهشت 1390 خبر از شرکت احمدینژاد در جلسه بعدازظهر هیئت دولت بعد از 11 روز قهر داد و هم او بود که علاقه وافر خود به دولت دهم و رئیس آن را در روز 16 تیر 1392 به اوج رساند.
کار به جایی رسید که کمتر از یک ماه تا خداحافظی مردم ایران با رئیس دولت دهم، صداوسیما مراسم تقدیر از احمدینژاد را برگزار کرد. مراسمی با جملاتی احساسی و پر شور از رئیس وقت این سازمان درباره احمدینژاد: «احمدینژاد و اعضای دولت انسانهایی شایسته، متدین و انقلابی هستند ... در بررسیها در گفتوگوهای اخیر معاونان صدا و سیما حداقل 15 نقطه برجسته درباره شخصیت احمدینژاد استخراج شد؛ عدالتمحوری وی کاملاً برجسته است ... در شخصیت احمدی نژاد ...» شاید همین جملات کافی بود تا احمدینژاد چند روز بعد کلید اراضی نمایشگاه بینالمللی را به صداوسیمای ضرغامی بسپارد. همانگونه که احمد توکلی همان زمان درباره این رویداد نوشت: «درباره واگذاری مرکز نمایشگاههای بینالمللی، آقای ضرغامی نمیتواند بر خلاف اراده مردم و با دهن کجی به مردم جلسه تقدیر بگذارد و تمجیدهای مداحگونه از رئیسجمهور انجام دهد و رئیسجمهور نیز دو روز بعد یک مرکز بزرگ تجاری را که برای بازرگانی ایران بسیار اهمیت دارد، واگذار کند.»
***
اکبر هاشمی رفسنجانی در خاطره روز یکشنبه 27 اردیبهشت 1377 مینویسد: «آقایان محمدرضا رحیمی، استاندار سابق کردستان، و عزتالله ضرغامی، معاون سینمایی وزیر ارشاد آمدند. ضمن تاکید بر وفاداری، نسبت به افکار و سیاستهای دولت سازندگی گفتند، جمع زیادی از مدیران چنیناند.» داستان عزت ضرغامی، ماجرایی پر از حادثه در تاریخ بعد از انقلاب است. مدیری که هر چند امروز به نظر میآید تغییر کرده، اما در یک نگاه کلی مسیری را میپیماید که بررسی آن به خوبی حکایت از باورهای او دارد. ضرغامی به دنبال جا انداختن چهرهای از خود است که با سایر جریان اصولگرا و اعضای دولت متفاوت است. چهرهای که خط فکری آن را از پشت دیوارهای سفارت آمریکا در تهران تا همین حیاط دولت ابراهیم رئیسی و داستان سیمکارت بدون فیلتر برای گردشگران و سر و کار رونالدو و دوستان با سکوی «ایتا» و «بله» میتوان سراغ گرفت.