احمدینژاد روی گلیم میخوابید/ هاشمی میخواست مردم خیلی خوب زندگی کنند
دولت هاشمی رفسنجانی علاوه بر همه محاسنی که داشت، یک ویژگی داشت که میخواست همه مسائل با هم فراهم باشد؛ مردم خیلی خوب زندگی کنند، ایران آباد باشد و همه اینها را با هم میخواست.
به گزارش شبکه شرق، مصطفی هاشمیطبا میگوید: دولت خاتمی توانست کشور را آرام کند و فعالیتهایاش را منظم کند، ولی باز هم همان ایدههای قبلی ادامه داشت. ما نفت داریم اما منابع مملکت را صرف ایدههایمان کردیم.
مصطفی هاشمیطبا، فعال سیاسی اصلاحطلب به مقایسه دولتهای پس از انقلاب پرداخته است.
* شما در دولتهای مختلفی حضور داشته و کار اجرایی کردید. اگر بخواهید تفاوتهای دولتهای آقای هاشمی، خاتمی، احمدی نژاد و... را با هم قیاس کنید، چه ویژگیهای برای هر کدام میگویید؟
دولت آقای موسوی در زمان دفاع مقدس، دولت منظمی بود. نمیخواهم بگویم که بدون عیب بود اما منظم بود و ترتیباتی متناسب با جبهه و جنگ در مدیریت کشور اعمال میشد. به همین دلیل توانستیم از آن گردنه بگذریم و مردم دچار اخلال، مشکلات معیشتی و زندگی نبودند. دولت هاشمی رفسنجانی علاوه بر همه محاسنی که داشت، یک ویژگی داشت که میخواست همه مسائل با هم فراهم باشد؛ مردم خیلی خوب زندگی کنند، ایران آباد باشد و همه اینها را با هم میخواست.
ایشان سعی میکرد بر اساس سیستم انبساطی در همه زمینهها عمل کند، که اینها عملی و امکانپذیر نیستند؛ چرا که امکانات و سایر شرایط را میطلبد. ما در همان زمان تحریمهایی داشتیم و آثار جنگ در کشورمان بود. ایشان از صمیم قلب میخواست که مردم خوب زندگی کنند نه متظاهرانه اما نمیتواند همه چیز را با هم داشت، باید «الاهم فالاهم» کرد، امکانات را سنجید و دید چه کارهایی باید انجام شود و چه کارهایی ضرورت انجام دارد.
آقای احمدی نژاد نیز پرکار بوده و دائم به استانها میرفت؛ کارهای زیادی میکرد و تظاهراتی هم مانند خوابیدن روی گلیم داشت. اما این کارها هیچ کدام حسن نیست و هر چیزی جای خود را دارد.
* این حسن بود یا ایراد؟
این ایراد است، نمیشود همه چیز را با هم خواست.
دولت خاتمی توانست کشور را آرام کند
* یعنی فکر میکنید که ضربه میزند؟
بله، ایشان قدمهای بسیار خوبی در خیلی از موارد برداشت اما نباید بسیاری از اقدامات را انجام میداد. مثلا وقتی شما به زندگی شهری و مظاهر شهری در حین تحریم توجه میکنید، در حقیقت به مردم لطمه میزند و امکانات مملکت را از بین میبرد.
دولت آقای خاتمی توانست کشور را آرام کند و فعالیتهایش را منظم کند، ولی باز هم همان ایدههای قبلی ادامه داشت و ما همه اینها را از منابع مملکت صرف کردیم. ما نفت داریم ولی ترکیه نفت ندارد، ما منابع مملکت را صرف ایدههایمان کردیم.
* یعنی فکر میکنید بیش از امکانات کشور ایدهآلگرا بودند؟
بله، تصوراتی که میکنند از طریق سیستم انجام نمیشود بلکه از طریق خرج کردن امکانات کشور انجام میشود و ثروت مملکت از بین میرود. فرض کنید که ما اصل را برای روی تولید بیشتر خودروی سواری و اتوبوس گذاشتهایم، تولید بیشتر باعث مصرف و آلودگی بیشتر میشود. هر چند که ظاهر این قضیه به دلیل داشتن ماشین توسط مردم زیبا است اما در باطن، در حال از بین بردن امکانات کشور هستیم.
آیت الله هاشمی به مترو توجه میکرد و اگر نبودند مترو هم درست نمیشد؛ یعنی ایشان میخواست امکانات عمومی و خصوصی در کنار هم در اختیار مردم قرار بگیرد و افزایش پیدا کند. اما آن امکاناتی که در اختیار ما است، نمیتوانند همه نیازها را فراهم کند. هوای تهران، ترافیک تهران، مصرف بنزین، ذرات و گرد غبار ناشی از آلودگی هوا و... تبعات آن سیاستی است که میخواست همه مردم اتومبیل داشته باشند. دولت آقای خاتمی، دولتی آرام و منظم بود که از تخریب و بدتر شدن وضعیت تا حدودی جلوگیری کرد اما ابتکار خاصی در مدیریت کشور ایجاد نشد.
دولت آقای احمدینژاد، دولتی تخریبگر بود؛ زیرا اولا همه نهادهای تصمیمگیر و مدیریتی کشور را لغو کرد؛ حساب و کتاب کشور را از بین برد؛ سازمان برنامه و بودجه که بهعنوان قلب برنامهریزی و کنترل کشور را از بین برد و یک هرج و مرجی هم از نظر سیاسی در جهان و هم از نظر اقتصادی در داخل کشور هرج و مرح ایجاد شد.
دولت آقای روحانی که با ایده از بین بردن تحریمها روی کار آمد اما به نظرم دولت غیرفعالی بود. در دولت جدید هم عناصر به کار گرفته شده در دولت آقای رئیسی، عناصر کاردان و توانمندی نیستند؛ ضمن اینکه مسائل و مشکلات بسیار بزرگتر شده و به سمت غیرقابل حل شدن رفته است.
آنچه که در رسانهها مشاهده میکنیم این است که آقای رئیسی دائم در رفت و آمد بوده و میخواهد کارهایی را انجام دهد اما متاسفانه از پشتوانه اولویت دادن به مسائل و «الاهم فالاهم» کردن آنان عاجز است.
* اگر بخواهید بالاترین نمره عملکردی را با مجموع شرایطی که گفتید به یک دولت بدهید، کدام را انتخاب میکنید؟
من بالاترین نمره را به دولت آقای مهندس موسوی میدهم زیرا در زمان جنگ شرایط کشور بسیار سنگین و درآمد بسیار کم بود. من اصلا مخالف حرکات برون مرزی و انقلابی نیستم؛ این سیاستها محاسن و معایبی دارد اما میگویم اگر قرار است در جهان، کشوری انقلابی باشیم در داخل کشور سیاستهای ولنگوباز و رهاشده را نباید ادامه بدهیم. سیاست داخلی کشور باید متناسب با سیاست خارجی باشند اما در اصل اینگونه نیست.
ما میخواهیم سیاستهای خارجی بسیار کانسرواتیو [محافظهکارانه]، فعال و تهاجمی داشته باشیم و در داخل کشور برای رانت خواری و سوءاستفاده صحنه را باز گذاشتهایم. عناصر مخرب در کشور ما فراوان هستند و سیاست اقتصادی کشور باز بوده است و سیاستهای تجمیع ثروت همچنان در تهران ادامه پیدا میکند. در دولت آقای مهندس موسوی و دولت دفاع مقدس سیستمهایی پیاده شد که توانست تا حدی مردم را از گزند بلای اقتصادی حفظ کند و مردم توانستند تا حدی زندگی کنند تا آنکه جنگ تمام شد.
متاسفانه سیاستهای خارجی کشور ما به هیچوجه با سیاستهای داخلی متناسب نیستند؛ سیاستهای داخلی، سیاست ول کردن، رها کردن، بیخیال بودن و هر کسی هر کاری خواست بکند، است.