|

عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی در گفت‌و‌گو با «شبکه شرق» از وفاق ملی و موانع پیش روی تحقق آن گفت؛

هدف نهایی تامین مطالبات مردم از طریق حفظ وفاق درون ساختاری است

عباس عبدی: برداشت‌هایی است که من هم با کلیات آن کاملا موافقم و تا کنون نیز چندین بار تذکر داده یا نوشته‌ام. ولی نکاتی وجود دارد که قدری ماجرا را پیچیده می‌کند. از جمله این که آقای پزشکیان شعار مهم‌تری دارد که آن هم وفاق است. به ویژه وفاق درون ساختاری اهمیت دارد.

هدف نهایی تامین مطالبات مردم از طریق حفظ وفاق درون ساختاری است
مرجان زهرانی روزنامه‌نگار

از گشت ارشاد تا فیلترینگ، از بازگشت اساتید و دانشجویان تا تغییرات مدیران تندرو تنها بخشی از مطالبات مردم از مسعود پزشکیان و دولتش است؛ مطالباتی که مردم انتظار دارند دست کم برخی از آنها در چند ماه آغاز به کار دولت چهاردهم برآورده شود. ناظران معتقدند عمل به همین وعده‌ها است که می‌تواند هدف غایی مسعود پزشکیان و حامیان سیاسی‌اش یعنی وفاق ملی را محقق کند. اما به نظر می‌رسد کار دولت چهاردهم به اندازه سخنرانی‌های  پیشا انتخاباتی ساده نیست و مسیر رسیدن به آنچه پزشکیان «وفاق ملی» می‌خواند سنگلاخ است. عباس عبدی، روزنامه‌نگار و تحلیلگر سیاسی معتقد است مقصود از وفاق ملی تنها وفاق با مردم نیست بلکه در شرایط کنونی لازم است وفاق درون‌ساختاری نیز شکل گیرد. 

عباس عبدی در تشریح این دو وجه وفاق ملی و نسبت آن با عمل به وعده‌ها در دولت چهاردهم به «شبکه شرق» گفت: «اگر دقت کنیم آقای پزشکیان سعی کرد از دادن وعده‌های معین پرهیز کند. او بیشتر بر رویکردهای کلی خود تاکید نمود. البته این بدان معنا نیست که مردم از این رویکردها استنتاج‌های به حقی نکنند که هر سه مورد مذکور {انتقادها به ادامه فیلترینگ، گشت ارشاد و انتصابات جدید} در پرسش شما نیز مصادیق درست از این برداشت‌ها و انتظارات مردم است. برداشت‌هایی است که من هم با کلیات آن کاملا موافقم و تا کنون نیز چندین بار تذکر داده یا نوشته‌ام. ولی نکاتی وجود دارد که قدری ماجرا را پیچیده می‌کند. از جمله این که آقای پزشکیان شعار مهم‌تری دارد که آن هم وفاق است. به ویژه وفاق درون ساختاری اهمیت دارد.»

او با توضیح روندی که فضای سیاسی و اجتماعی امروز را رقم زده، افزود: «اگر خوب دقت کنیم از حدود سال ۱۳۷۱ یعنی از اواخر دوره اول ریاست جمهوری آقای هاشمی دو فرآیند در ایران رخ داد. اول نوعی از تنش و تشنج در جامعه و از متن مردم در تقابل با قدرت و دولت بود. نمونه‌های آن در مشهد، شیراز، اسلام‌شهر، قزوین و موارد دیگر دیده شد. آثار آن در انتخابات ریاست‌جمهوری دور دوم آقای هاشمی نمودار شد. که کمترین درصد مشارکت را داشت و آرای آقای هاشمی نیز کاهش چشمگیری داشت. این تنش به سرعت به ساختار سیاسی منتقل شد و نوعی دو‌گانگی و تقابل درون قدرت پیش آمد و به دلیل مخالفت‌های درون ساختاری، عملا سیاست‌های تعدیل آقای هاشمی روی زمین ماند و می‌شود گفت بی‌سیاستی یا سیاست اقتضایی سکه رایج شد. جناح غالب گمان می‌کردند که با آمدن فرد جدید و‌ مورد نظر آنان در ریاست‌جمهوری، وحدت درون ساختاری محقق می‌شود و می‌توانند با تغییر سیاست‌های تعدیل اقتصادی، شکاف با مردم را هم جبران و‌ کم کنند. ولی پیش‌بینی آنان محقق نشد و خاتمی و اصلاح‌طلبان آمدند. اینها مسیر معکوس را رفتند و در درجه اول سعی کردند فاصله با مردم را کم کنند و موفق هم بودند ولی از ابتدا و به دلیل عملکرد طرف مقابل، وفاق و هماهنگی درون ساختاری دچار اختلال شد و قتل‌های زنجیره‌ای سرآغاز ماجرا بود. در ادامه با بستن مطبوعات و حوادث کوی دانشگاه و ورود دستگاه قضایی و اطلاعاتی به این تقابل و با شکل‌گیری مجلس ششم تنش درون ساختاری به اوج رسید و با آمدن مجلس هفتم برنامه اصلاحات زمین‌گیر شد و با انتخابات ۸۴ صورت مسئله به کلی متفاوت گردید.»

عبدی ادامه داد: «از این پس تنش‌ها ابتدا با جامعه و سپس درون ساختار اوج گرفت. سال ۸۸ ضربه شدیدی به ظرفیت وفاق با مردم زد. سال  ۹۲ خواستند حداقل درون ساختار را یکدست کنند لذا هاشمی را هم رد صلاحیت کردند ولی نشد و نتیجه انتخابات به علت حضور پرشور مردم بر خلاف پیش‌بینی‌های رسمی و انتظارات حکومت شد و روحانی آمد. دولت اول روحانی نیز دستخوش مخالفت درون ساختاری گردید ولی در هر حال موفق شد. لذا دور دوم هم با مشارکت بالا رای آورد ولی علایم تنش درون حکومتی به وضوح در انتخابات سال ۹۶ دیده می‌شد و شاید در دور دوم روحانی شاهد بدترین دوره غیبت وفاق هم درون ساختار و هم با مردم شدیم. این دو مورد یکدیگر را تشدید کردند.»

این تحلیل‌گر سیاسی در ادامه به موازنه حساس وفاق با مردم، عمل به وعده‌ها و وفاق درون ساختاری اشاره کرد و گفت: «عزم ساختار برای یکدستی کامل از ۱۳۹۸ جزم شد ابتدا مجلس و سپس ریاست‌جمهوری یکدست گردید. ولی به علت ناکارآمدی مفرط و رویکردهای نادرست نه تنها وفاق با جامعه محقق نشد بلکه وفاق درون ساختاری نیز تضعیف گردید. مجموعه این شرایط و تجربیات موجب شده است که شعار دو وجهی وفاق سرلوحه همه شعارهای پزشکیان قرار گیرد. در واقع هدف اصلی و نهایی ایجاد کارآمدی و تامین مطالبات مردم و تحقق وفاق با مردم، ولی از طریق حفظ وفاق درون ساختاری است. ترکیب این دو هدف سخت است و موجب کژفهمی می‌شود. موازنه آن بسیار حساس است. پزشکیان باید این اهداف را محقق کند ولی دنبال ستیز با درون ساختار نیست چون در این صورت نیروهایش را چنان مستهلک خواهند کرد که به هیچ کاری نخواهد رسید و مردم هم از او ناامید می‌شوند. از میان بردن وفاق درون ساختاری هدف اول تندروهای داخلی است ما نباید در این دام بیفتیم. بنابراین تنظیم این رابطه سخت و زمان بر است. باید به او اعتماد کنیم هم در انتخاب افراد(با همه ایرادهایی که قطعا وجود داشته و خواهد داشت) هم در نحوه جلب موافقت مخالفان درون ساختاری. این وضعیت تناقض‌آمیز و چالش برانگیز است. با این حال اگر موفق نشود کل این فرایند شکست خواهد خورد و این در درجه اول به زیان حکومت است و به گمان من این را می‌دانند. در باره انتصابات تا حالا بد نبوده حتی در مواردی بسیار جالب بوده است. در مورد زنان هم متوقف کردن قانون مزبور گامی رو به جلوست ولی کافی نیست. درباره فیلترینگ هم انتظار دارم حل آن طولانی نشود تازه موارد دیگری هم هست.»

در مدت اخیر برخی به تلاش دولت‌های مختلف برای رسیدن به انسجام و وحدت درونی و وفاق ملی اشاره کرده و برخی کنشگران و تحلیلگران معتقدند، این تلاش عمدتا به نتایج عینی و عملی نرسیده است. از همین روی احتمال شکست دولت پزشکیان در رسیدن به وفاق ملی را محتمل می‌دانند. با این حال عباس عبدی معتقد است «تا آنجا که به یاد دارم این شعار با کیفیت کنونی و شعاری راهبردی تا کنون یا مطرح نبوده و یا تعبیر آن وفاق با من بوده است.»

او یکی از دست‌اندازهای رسیدن به وفاق ملی را تندروهای داخلی توصیف کرد و گفت: «بخشی از موانع خرابکاری تندروهای داخلی و نیز جوسازی تندروهای خارج ساختار است. هر دو نه دنبال حل مسأله بلکه دنبال منتفی شدن وفاق و شکست پزشکیان هستند. در این میان عجله ما هم می‌تواند زیان‌بار باشد. این همه عجله ما را نه تنها به اهداف پایدار نرسانده بلکه دور هم کرده است. البته ممکن است دولت و پزشکیان هم اشتباه کنند و مطابق روال سیاستمداران قبلی عمل نمایند و خارج از گفت‌وگو و با تکیه بر زور افکار عمومی بخواهند مسائل را حل کنند یا کلا منفعل شوند و از خیر ماجرا بگذرند. شاید برخی موارد را بتوان از این طریق حل کرد ولی ناپایدار خواهد بود و جاهای دیگری ضربه می‌خورند. به نظر من تایید صلاحیت آگاهانه آقای پزشکیان اولین گام ساختار سیاسی در مسیر وفاق بود. ادامه آن با مشارکت انتخاباتی بخشی از مردم که کم هم نبودند برداشته شد.در گام سوم باید به مرور افرادی که در این فرایند مشارکت نکردند را اضافه کرد. ولی همه باید متوجه کارشکنی‌های تندروهای دو سوی ماجرا باشند و احتیاط کنند. این فرصتی تاریخی است. ما در حال عبور از روی لبه تیغ یا طناب در ارتفاعات هستیم. حفظ تعادل ما به همان سختی این عبور است.»