|

انتقاد تند عباس عبدی از محمدمهدی میرباقری

عباس عبدی سخنان آیت‌الله میرباقری در مصاحبه اخیر را مصداق ایده‌های آخرالزمانی دانسته و نوشته: تصور اینکه این تفکر در انتخابات پیروز می‌شد هم وحشتناک است.

انتقاد تند عباس عبدی از محمدمهدی میرباقری
عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: در سال ۱۹۹۳ یک نظرسنجی از مردم امریکا شد که نتیجه آن اعتقاد ۲۰ درصدی امریکاییان به این ایده آخرالزمانی است که عیسی مسیح در حوالی سال ۲۰۰۰ ظهور خواهد کرد. اعضای یکی از این فرقه‌ها اعتقاد داشتند که زمین در آستانه تغییرات عمده‌ای است و تنها کسانی که به آنان می‌پیوندند، می‌توانند نجات یافته و به یک سفینه فضایی در حال عبور بپیوندند.  صد‌ها فرقه طرفدار این رویکرد آخرالزمانی هستند و آن را تبلیغ می‌کنند، و برخلاف ظاهرشان، اغلب ظرفیت خشونت علیه دیگران یا خود را دارند، و در مواردی دست به خودکشی دسته‌جمعی زده‌اند.
 
ریشه‌های این نگاه آخرالزمانی در یهودیت، مسیحیت، امروز هم مسیحیان اوانجلیست، و بهاییت هم هست. حتی هیتلر و جنبش فاشیستی او نیز بازتابی از جنبش هزاره‌ای و واجد مضامینی از رویکرد آخرالزمانی بود که نتیجه آن را همه دیدند. مارکسیسم هم با نظریه پایان تاریخ و جامعه بی‌طبقه کمونیستی نوعی رویکرد آخرالزمانی بود.
 
البته اینها با نگاه رسمی شیعه نسبت به ظهور متفاوت است که تعیین زمان و مصداق نمی‌کند، ولی در هر حال از ادعا‌های افراد در ذیل این رویکرد در امان و مصون نیست و تاکنون هم نبوده است. همین الان هم ده‌ها نفر از پیروان یک فرقه مذهبی طرفدار احمد الحسن البصری در دادگاه ویژه روحانیت محکوم شده و زندانی هستند. البته این نوع محکومیت‌ها شامل نیرو‌های غیر رسمی می‌شود و کسانی که در ساختار رسمی رویکرد‌های آخرالزمانی را بازتولید می‌کنند مواجه با این مسائل نمی‌شوند. در خاطرات آقای هاشمی آمده است که: «به دیدار ‎رهبری رفتم، دیدم می‌خندند، سبب خنده را پرسیدم، گفت قبل از شما آقای ‎احمدی‌نژاد اینجا بود و اصرار داشت از فرودگاه امام خمینی به جمکران جاده‌ای ساخته شود، گفتم اتوبان قم که هست، گفت نه اگر امام زمان ظهور کنند و بخواهند به جمکران بروند در ترافیک و شلوغی اتوبان قم گیر نکنند!»
 
این رویکرد محصول همان گفتاری بود که رأی دادن به او یا انتخاب او را ناشی از خواست و حمایت مستقیم امام زمان معرفی می‌کرد، اکنون هم در ماجرای جنگ علیه غزه و لبنان این رویکرد دو‌باره جان گرفته است و حتی رسانه رسمی کشور با طرفداران آن نیز گفتگو‌های مفصل می‌کند. وجود اینگونه عقاید در جامعه گریزناپذیر است، ولی هنگامی که بخواهد محور حمایت یا حتی مبنای سیاست رسمی قرار گیرد، خطرناک است. زیرا با سرنوشت جامعه بازی کردن است. این رویکرد بار‌ها و بار‌ها تجربه شده، و رویکردی است که اگر بخواهد پا را فراتر از آرزو قرار دهد، به ناچار باید با عقلانیت سیاسی برخورد کند. سخنان یکی از مبلغان این رویکرد در تلویزیون نشان می‌دهد که هیچ مبنایی را برای فهم متقابل که لازمه سیاست است باقی نمی‌گذارد.
 
این رویکرد بر پایه چند گزاره کلی استوار است. نوید بلا‌دلیل و فریبکارانه به تغییرات گسترده و بزرگ، نشانه‌شناسی‌های من‌درآوردی از رویداد‌های جاری، تقسیم‌بندی قاطع جهان و همه نیرو‌های آن به خیر و شر مطلق، امید دادن به اینکه پس از این تغییرات شاهد دگرگونی‌های معنوی و خوشایندی هستیم، اینکه تعداد تلفات یا حتی شکست مهم نیست، باید به یک ایده کلی که معلوم نیست از کجا به دست آمده باور داشت. ایده‌هایی که معمولا با شکست فاحش مواجه و موجب سرشکستگی پیروان یا حتی خودکشی آنان می‌شود. ایده‌هایی که براساس تفاسیر کشدار از کتب مقدس و نشانه‌های بی‌سر و ته نوسترآداموسی صورت می‌گیرد که می‌توان به هر شکل دیگری نیز آنها را تفسیر کرد. ایده‌هایی که هیچ‌وقت محقق نشده‌اند و نمی‌شوند، و اگر شده بودند، امروز جهان آرمانی داشتیم؛ ولی هیچگاه هم شکست‌های فاجعه‌بار خود را نمی‌پذیرند.
 
این ایده‌ها بیشتر در شرایط اجتماعی خاصی ظهور و طرفدار پیدا می‌کنند. ایده‌هایی که در بحران‌های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی یا قحطی رواج می‌یابند، ایده‌هایی که در غیاب یک ایده توضیح‌دهنده نابسامانی‌های موجود، می‌کوشد که مخاطب را نسبت به آینده و ادامه راه وضع کنونی امیدوار کند و نشان دهد که بن‌بستی وجود ندارد. اگر فرد احساس کند که مهار و کنترل خود را بر زندگی و آینده و سرنوشت از دست داده است، به ناچار باید به اوهام و تخیلات غیرمنطقی و آخرالزمانی پناه ببرد. این ایده‌ها دنبال معنا بخشیدن به آشفتگی‌های زندگی و جامعه هستند و، چون نمی‌توانند فاجعه را پیش‌روی جامعه رد کنند، می‌خواهند به زندگی پس از فاجعه امید واهی دهند. این نگاه دنبال پیدا کردن جایگزینی برای بی‌اعتمادی به سیاست‌مداران است.
 
برای فهم این پدیده کافی است که بخشی از اظهارات یک روحانی طرفدار این رویکرد را با تلویزیون ایران که هفته گذشته پخش شد مرور کنیم.  آقای میرباقری در بخش‌هایی از گفت‌وگوی خویش اظهار داشته است که: «طرح خدای متعال برای سرپرستی انسان‌ها طرح بسیاربزرگی است که تا قیامت و بعد قیامت هم وجود دارد که در این طرح بزرگ اجازه یک درگیری داده شده است.» طرف امروز و فردا را نمی‌تواند پیش‌بینی کند از ازل تا ابد و پس از قیامت را یکجا تحلیل و مجوز یک درگیری هم داده در حالی که تاریخ بشر سراسر جنگ و درگیری بوده است.
 
«یک خطای محاسباتی که ممکن است دچارش شویم این است که... مردم دچار این خطا و اشتباه شده‌اند که فکر می‌کنند وادی ایمان وادی حرف و گفتگو و... است؛ اینگونه نیست وادی فتنه است و از دل امتحانات سخت باید عبور کنیم.» «خدا چنین صحنه‌هایی را پیش می‎آورد و احیانا دست دشمن را باز می‌گذارد و آنها هم ضرباتی به جبهه حق می‌زنند... پس این خطای در محاسبه نباشد که، چون مومنیم، باید پیروزی ظاهری باشد و در آن سو هم، چون پیروزی ظاهری حاصل شود مفهومش این نیست که طرح شیطان پیروز شده است گاهی خدا چنان دستگاه شیطان را همراهی می‌کند که خیال می‌کنند طرح خدا شکست خورد. خداوند می‌فرماید گاهی کار را برای امت‌های قبلی چنان دشوار می‌کردیم که همه متزلزل می‌شدند و انبیا و جمع اندکی می‌ماندند انبیا هم صدای‌شان درمی‌آمد.»
 
همه اینها یعنی اینکه عقل و فهم خدادادی را کنار باید گذاشت و اصلا در بند آن نبود، همه‌چیز دست خداست. خودش اینطوری اراده کرده است. «اصلا بیشتر از اینها هم کشته شود؛ نصف عالم کشته شوند.» بعد می‌گویند ما نظریه‌پرداز جنگ نیستیم.  «اقتصاددانان ما حرف‌های علمی خوبی می‌زنند، اما این عبور از وضعیت اقتصادی محاصره جز با کریدور‌های جدید و جز با شکل‌گیری جغرافیای جدید و اتحاد منطقه جدید ممکن نیست.»
 
این همه کلی‌گویی برای رد علم لازم نیست خیلی صریح آنها را رد کنید استناد به توجیهات بعدی مثل کریدور‌ها و جغرافیای جدید بی‌فایده است.  «مسیر مسیر خداست. این مسیر حرکت از دل درگیری می‌گذرد وعده پیروزی قطعی است و نشانه‌های راه فراوان است و این مسیر ابتلا است، چون رسیدن به خدا جز از دل ابتلا ممکن نیست.» فکر نمی‌کنم پیامبران هم این اندازه با اطمینان از جانب خداوند وعده دهند. وی در واکنش به این سخنان و سخنانی که از ادامه جنگ و ضرورت جنگ سخن گفته است؛ مجری چنین سوالی می‎پرسد: «جامعه آمادگی این طرح و ابتلا را دارد؟» پاسخ می‌دهد که: «آمادگی پیدا خواهد شد.» یعنی فعلا نداریم؟!
 
 «ما دو طرح بیشتر برای ایران نداریم؛ ۱- الگوی توسعه بر مدار اقتصاد جهانی و نظم کنونی. ۲- الگوی پیشرفت اسلامی بر مدارنظم آینده و مداخله در نظم آینده. طرح پیروز دومی است و اولی قطعا شکست خورده است... در آن آینده اگر بخواهیم حرکت کنیم ایران متحد هیچ جایی ندارد.» این قطعیت فقط از سوی کسانی ابراز می‌شود که هیچ‌گونه آشنایی با علم به ویژه سیاست و جامعه‌شناسی ندارند. «اول خودمان باید هوشیار شویم و خودمان متذکر به ایام‌الله شویم و خودمان با طرح خدا راه بیفتیم و بعد آنها که می‌خواهند در این طرح بایستند باید متذکر بقیه شوند. آنکه مومن به موسی نیست که در ایام‌الله او قرار نمی‌گیرد و دنبال فتوحات فرعون‌ها است.»
 
«هر چه به دوره فتح اصلی نزدیک می‌شویم سطح درگیری تشدید پیدا می‌کند؛ ما بخواهیم یا نخواهیم.» این دیگر. پایان نگاه آخرالزمانی است. حتی. هنگامی که همه نابود شوند باز هم توجیهاتی برای خود دارند، چون هر توجیهی مستدل‌تر از این اظهارات خواهد بود. وی در واکنش به اینکه این سخنان مردم را می‎ترساند، می‌گوید: «بحث ترساندن نیست بحث واقعیت‌های عالم است.» واقعیت این است؟ پس توهم چیست؟ تمام مطالب داخل گیومه سخنان آقای میرباقری در تلویزیون است. لحظه‌ای فکر کنید که صاحبان این تصورات در انتخابات پیروز شده بودند. تصورش هم وحشتناک است.

 

 
 

 

منبع: اقتصادآنلاین