|

اعتراض عباس عبدی به اعلام جرم علیه هنرمندان

عباس عبدی نوشت: یک خانم و آقا که هر دو به نسبت پیر هم هستند روی سکوی سینما با رضایت یکدیگر دست داده‌اند. دادستان علیه آنان ادعا کرده است. این اقدامی است که روزانه در سطح جامعه مکرر رخ می‌دهد و هیچ کس هم معترض مرتکبان نمی‌شود.

اعتراض عباس عبدی به اعلام جرم علیه هنرمندان

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق ؛ عباس عبدی در یادداشتی با عنوان «حس عدالت» در روزنامه اعتماد نوشت: دادگاه‌های کیفری یکی از بهترین موقعیت‌ها برای نمایش (به معنای مثبت) و جا انداختن و آموزش و ترویج رفتارهای درست و پرهیز از رفتارهای نادرست است. البته مجازات محکومین نیز مهم است ولی اصل ماجرا در آگاهی مردم از مفاد اتهامات، دفاعیات متهمان و وکلای آنان و ادعاهای شکات یا دادستان است. هنگامی که همه افراد ذی‌نفع حرف‌های خود را زدند، افکار عمومی نیز داوری خود را می‌کند و به‌طور طبیعی دادگاه باید مطابق قانون و نه هیچ چیز دیگری حکم بر محکومیت یا تبرئه بدهد. البته قانونی که باید با وجدان عمومی همسو باشد، تا مردم نیز همراه با قانون مجرم را محکوم کنند.

این روزها یک دادگاه در اسپانیا برگزار شده است و چند مورد احکام جزایی یا رسیدگی‌های اولیه نیز در ایران است. دادگاه اسپانیا درباره نحوه بوسیدن کاپیتان تیم فوتبال زنان اسپانیا پس از قهرمانی از سوی رییس فدراسیون فوتبال این کشور است. آنان نه اصل چنین اقدامی را بلکه انجام بدون رضایت طرف مقابل را مجرمانه دانسته‌اند و البته مهم‌تر از این اتهام، کوشش متهم به علاوه سه نفر دیگر از تیم و فدراسیون به اعمال فشار بر خانم کاپیتان تیم است که از او خواسته‌اند یا مجبورش کرده‌اند که ماجرا را کم‌اهمیت جلوه بدهد. در واقع میزان محکومیت این اتهام سنگین‌تر از اصل اتهام رییس فدراسیون است. پس از آن واقعه رسانه‌ها درباره آن حرف زدند، پس از مدتی متهمان از سمت‌های خود استعفا دادند و در نهایت کار به محاکمه کشیده شده است و همه اطراف ماجرا و وکلای‌شان در رد یا دفاع از اتهامات سخن خواهند گفت. این مساله آن اندازه اهمیت دارد که به عنوان یک خبر جهانی نیز مورد توجه قرار گرفته است. 

هر کس آن را پیگیر باشد، ضمن آشنایی با حقوق خود و رفتار قانونی متوجه می‌شود که تخلف از هنجار قانونی، مجازات دارد و پس از پایان دادگاه نیز مطابق حکم صادره نسبت به متهم داوری خواهند کرد. این ماجرا تاثیر تعیین‌کننده‌ای در رفتارهای بعدی مخاطبان آن خواهد گذاشت .

حالا بیاییم در داخل کشور ببینیم، چه اتفاقی افتاده است. یک خانم و آقا که هر دو به نسبت پیر هم هستند روی سکوی سینما با رضایت یکدیگر دست داده‌اند. دادستان علیه آنان ادعا کرده است. این اقدامی است که روزانه در سطح جامعه مکرر رخ می‌دهد و هیچ کس هم معترض مرتکبان نمی‌شود. علت نیز روشن است. درک عاملان رفتار متفاوت از فلسفه جزایی موجود است. اگر چنین تباینی میان فلسفه جزایی با انتظارات مردم وجود داشته باشد، آنچه در نهایت مستهلک و ضعیف می‌شود، فلسفه حاکم بر قوانین جزایی است. اگر کسی در دادگاه محکوم شود ولی مردم او را یا فعل او را محکوم نکنند و جایگاه محکوم نزد افکار عمومی فرق نکند یا حتی افزایش یابد، در این صورت این نه تنها به زیان نظام کیفری است، بلکه موجب شکاف میان مردم با کلیت نظام کیفری می‌شود.

نمونه دیگر احضار دست‌اندرکاران فیلم کیک محبوب من به دادگاه است. این نیز کمابیش مشابه همان مورد قبلی است. من این فیلم را دیده‌ام. اتفاقا یک ایده جالب و عاطفی مهمی دارد، ایده‌ای که در تجربه زیسته بسیاری از زنان و مردانی که تنها زندگی می‌کنند، ممکن است به همین صورت رخ بدهد و وظیفه سینما است که آن را به شکل موثری بازتاب دهد. تقریبا چارچوب‌های عرفی در جامعه را نیز رعایت کرده است. فیلمی که در کشور نمایش داده نشده است، اکنون مواجه با دادگاهی است که مردم نمی‌دانند چه مشکلی وجود داشته که خارج از عرف موجود جامعه است؟ در هر حال فراموش نکنیم که فیلم است و نه واقعیت. بدون تردید، پرونده‌هایی که افراد شناخته شده در آن درگیر هستند از نظر مردم نیز مورد توجه است و دوست دارند که درباره آن داوری کنند و از ادعاهای طرفین پرونده درس می‌گیرند. مهم‌ترین معیار در حقوق جزایی، میزان همراهی و تأیید مردم با حکم صادره است. این همان حس عدالت است. مردمی که حس کنند قانون عادلانه است و دادگاه‌ها به عدالت رسیدگی و حکم می‌دهند، هیچگاه از آن حکومت رویگردان نخواهند شد.

سومین مورد که بسیار تأسف‌آور بود صدور حکم محرومیت یک ساله از مدیر مسوولی برای دکتر بهروز بهزادی، مدیر مسوول روزنامه اعتماد بود. شاید مسوولان قضایی بگویند که مراحل قانونی آن طی شده است. من نمی‌خواهم درباره اتهامات وارده در این پرونده حرفی بزنم. آقای بهزادی خودشان می‌توانند اتهامات و دفاعیات را منتشر کرده تا مردم داوری کنند. ولی فرض می‌گیریم که اتهامات وارد باشد. فعلا این فقط یک فرض است. تردیدی نیست که سوءنیت در آن نبوده است، این را جزییات پرونده نشان می‌دهد و اصولا یک مدیرمسوول با بیش از نیم قرن فعالیت رسانه‌ای هیچگاه اعتبار خود را به یک خبر کم‌اهمیت گره نمی‌زند. در این صورت آیا تصوری از مجازات مزبور و بازتاب آن در ذهن صادرکنندگان وجود دارد؟ ممنوعیت از شغل مجازات سنگینی است.

لطفا یک نگاهی به مجازات‌های مربوط به قضات بیندازید تا ببینیم تا چه اندازه در آنجا تساهل و مدارا می‌شود ولی نوبت دیگران که می‌شود احکام سخت صادر می‌شود.

یک سال محروم کردن از مدیرمسوولی برای انتشار خبری که اصلا اهمیتی نداشته است و اگر به فضای شلخته رسانه‌ای کشور نگاه کنید، هر روز از این نوع اخبار علیه این و آن منتشر می‌شود. این رفتارها حس عدالت را ایجاد نمی‌کند. ریشه در نوعی تقابل و دوگانگی دارد. به ویژه در شرایطی که رسانه‌های همسو با جریان رسمی مصون از هر نوع رسیدگی جدی هستند. همچنان امیدواریم که رسیدگی‌های قضایی شفاف و علنی باشد تا جامعه تشنه عدالت از حس عدالت سرریز و سیراب شود. دیروز اعلام شد که دو جوانی که مرتکب جنایت قتل علیه دانشجوی کوی دانشگاه تهران بودند دستگیر شده‌اند. بیایید دادگاه آنان را تبدیل به صحن علنی محاکمه خشونت و ریشه‌هایی آن کنیم. متهمان اصلی وضعیتی که علاوه بر مقتول، قاتلان هم قربانی آن هستند به دادگاه بیایند و مردم برای دیدن و شنیدن اتهامات و دفاعیات این دادگاه پای تلویزیون میخکوب شوند.

منبع: اعتماد