به روایت محسن هاشمی؛
پیشنهاد الحاق جمهوری آذربایجان به ایران و پاسخ آیتالله
مراجعه به خاطرات روزنوشت آیتالله هاشمیرفسنجانی نشان میدهد که گفتوگوی ایشان با آقای حیدرعلیاف، رئیسجمهور آذربایجان، مربوط به آبان سال 1372 یا 1993 و نخستین سفر ایشان به آسیای میانه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوری است.
به گزارش روزنامه شرق، بهتازگی در فضای مجازی مباحثی مبنی بر پیشنهاد الحاق جمهوری آذربایجان به ایران، در زمان ریاستجمهوری حیدر علیاف، پدر رئیسجمهور فعلی آذربایجان، به آیتالله هاشمیرفسنجانی، رئیسجمهور وقت ایران منتشر شده است. مراجعه به خاطرات روزنوشت آیتالله هاشمیرفسنجانی نشان میدهد که گفتوگوی ایشان با آقای حیدرعلیاف، رئیسجمهور آذربایجان، مربوط به آبان سال 1372 یا 1993 و نخستین سفر ایشان به آسیای میانه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوری است.
در این سفر که مصادف با درگیری مرزی آذربایجان وارمنستان بر سر قرهباغ است، حیدر علیاف، رئیسجمهور وقت آذربایجان، در دیدارهای مکرر خود با آیتالله هاشمیرفسنجانی، از ایشان تقاضای ورود ایران به جنگ به نفع آذربایجان را دارد و پیشنهاد میکند که ایران اداره جمهوری آذربایجان را بپذیرد. آیتالله هاشمیرفسنجانی که به زیرکی علیاف در مقایسه با سایر رؤسای جمهور آسیای میانه پی برده بود، ضمن تلاش برای صلح و برقراری آتشبس میان آذربایجان و ارمنستان که در همین سفر نیز به موفقیت نسبی میرسد، پس از مشورت با مسئولان همراه ورود ایران به جنگ را نمیپذیرد، ضمنا در صداقت آقای علیاف در سخنان و پیشنهاد خود تردید میکند.با توجه به دقت و تفصیل آیتالله هاشمیرفسنجانی در نگارش خاطرات خود، طبیعتا این بخش میتواند سند روشن و گویایی از جزئیات موضوع باشد و البته برای شرح بیشتر نیز توضیحات مسئولان همراه ایشان که مورد مشورت قرار گرفتهاند، میتواند مفید باشد. در این بخش به ذکر بخشهای مرتبط با موضوع از خاطرات آبانماه سال 1372 آیتالله هاشمیرفسنجانی میپردازم.
4 آبان 1372
بعد از شام خصوصى گفت که در ارسال سلاحهاى خریدهشده از تهران تعجیل شود و نیز اسلحههایى که فراریان از جنگ به ایران بردهاند، به آذربایجان ارجاع شود؛ گفتم فورا اقدام کنند.
5 آبان
براى مذاکرات خصوصى به مقر ریاستجمهورى رفتیم. ساختمان مجللى است. دکتر ولایتى و آقای حسناف هم بودند و سفیرمان مترجم بود. به محض نشستن، تلفن زنگ زد و صحبت کرد و معلوم شد که مربوط به جنگ است؛ آقای علیاف گفت خبر مىدهند ارس طرف منطقه زنگلان، زیر آتش انبوه ارامنه است و مردم براى فرار به ایران از رود ارس عبور مىکنند و تلفات مىدهند. عاجزانه استمداد کرد. احتمال مىدادیم که مقدارى هم جوسازى و مقدمهچینى براى مطلب اصلى مذاکرات خصوصى است، ولى خالى از حقیقت هم نیست. نقشه آوردند و توضیح دادند. معلوم شد که اگر زنگلان سقوط کند، از مرز ارمنستان تا نزدیک پارسآباد، ارامنه به مرز ما در شمال ارس مىچسبند. پیشنهاد مشخص با اصرار این است که ما در جنگ به نفع آنها شرکت کنیم. صریحا مىگویند ما همه آذربایجان را در اختیار شما مىگذاریم و آمادهایم جمهورى اسلامى در آذربایجان تشکیل شود و بدون کمک ایران، نمىتوانیم دفاع کنیم و امکان پیشرفت ارامنه تا باکو هم وجود دارد. نقشه ارمنستان بزرگ را که گویا ارامنه در سال 1980 منتشر کردهاند، نشان دادند که در آنجا از دریاى سیاه تا دریاى خزر و از جنوب تا ارومیه و از غرب، خاک ترکیه تا سوریه را شامل شده است.
گفتم این تصمیم بسیار بزرگى است که آثار فراوان منطقهاى و جهانى دارد و باید عواقب آن در هر جهت بررسى شود و باید در تهران بررسى کنیم و جواب بدهیم، ولى کار فورى این است که تلاش کنیم فعلا آتشبس برقرار شود و شما باید مقاومت کنید که زنگلان از دست نرود... براى این منظور، دکتر ولایتى در همان جلسه با معاون وزیر امور خارجه ارمنستان تماس گرفت و پیام مرا براى رئیسجمهور ارمنستان منتقل کرد که گفتم در تلفن قبلىمان قرار شد ارامنه از حدود فعلى دیگر پیشرفت نکنند و عملیات چند روز اخیر، نقض آن قرار است و با لحنى آرام، نوعى تهدید نمودیم. اجازه خواست که رئیسجمهور ارمنستان با شخص من تلفنى صحبت کند؛ موافقت کردم. ...آقایان روحانى، ولایتى و واعظى آمدند. در رابطه با موضعمان درخصوص جنگ قرهباغ مذاکره کردیم. بازهم جلسه خصوصى با علیاف درباره حمایت از آنها در جنگ با ارامنه داشتیم و نهایتا جمعبندى به این صورت شد که براى تحقق آتشبس و حفظ زنگلان و عقبنشینى، تلاش سیاسى کنیم و راههایمان را براى کمک به محاصرهشدگان زنگلان باز بگذاریم و مانورى در مرز داشته باشیم، تا نظامیان ما درباره کیفیت دفاع، مذاکره کنند و پیشنهاد اتحاد دفاعى را در تهران بررسى کنیم و سپس جواب دهیم. خبر دادند که از شدت گلولهباران کاسته شده است. با این خبر به جلسه ضیافت شام رفتیم. سالن بسیار وسیعى دارند و صدها مهمان دعوت کرده بودند. چند قطعه موسیقى اجرا کردند. بعد از شام مسئله آتشبس را پیگیرى کردیم؛ معلوم شد اجرا شده است.
7 آبان: تقریبا همهجا در حرکتها و بازدیدها، رئیسجمهور همراه من بود و فرصت زیادى داشتیم که در مسیرها، در اتومبیل صحبت کنیم و سفیرمان هم مترجم خوب و مطمئنی بود و همیشه همراهمان. از نکات جالب همین است که اعتمادشان به سفیر ما در این حد بالا بود که آن مسائل محرمانه را مطرح کردیم.یکى از حرفهاى مهم و تکراریاش این بود که ایران از این فرصت جنگ با ارامنه استفاده کند و حضور خودش را در آذربایجان بالا ببرد و گاهى تعبیر مىکرد که اینجا از آن ایران بوده و حالا هم بیایید دفاع کنید و اداره کنید. در نخجوان هم که بود، شبیه این حرفها را مىزد و تحلیل مىکرد که اگر شما آذربایجان را تحت قدرت خود بگیرید، حاکمیت روسیه در کل قفقاز متزلزل مىشود. گاهى مىگفت ایران و آذربایجان، با هم مىتوانیم روسیه را تا روى سنگ مرز اصلیاش عقب برانیم؛ چون داغستان و تاتارستان و چچن اینگوش و اوستیا، همه از حاکمیت روسها ناراضىاند؛ البته چون بهخاطر استیصال در جنگ و حمایت روسیه از ارامنه به این مواضع افتادهاند، نمىتوانیم اطمینان کنیم، بهخصوص که براساس اظهارات آقاى نیازُف، اینها در مشترکالمنافع و بحث [رژیم حقوقی] دریاى خزر با خواستههاى روسها هماهنگ هستند.
8 آبان: بعد از نماز مغرب، شوراى عالى امنیت ملى جلسه داشت. درباره درخواست کمک نظامى از سوى جمهوری آذربایجان مذاکره شد. درمورد کمکهاى آموزشى، تسلیحاتى و سیاسى موافقت شد، اما درمورد همکارى عملى در دفاع مخالفت شد.
9 آبان 1372: .... شب با آیتالله خامنهاى جلسه داشتیم. بیشتر درباره سفر من به آسیاى میانه و آذربایجان و تربیت بدنى و... مذاکره داشتیم. بررسی این خاطرات نشان میدهد که: اولا پیشنهاد آقای حیدر علیاف، رئیسجمهور آذربایجان، مبنی بر اداره این کشور توسط ایران، اقدامی سیاسی و در جهت درگیرکردن ایران در جنگ با ارمنستان بوده است که با رویکرد جمهوری اسلامی در سیاست خارجی مبنی بر احترام به مرزهای بینالمللی و مخالفت با کشورگشایی مغایرت داشته است. ثانیا در صداقت آقای علیاف در این پیشنهاد تردید جدی وجود داشته است، بهویژه آنکه آذربایجان در سایر موضوعات نظیر تقسیم دریای خزر هماهنگ با روسیه و علیه ایران عمل میکرده است.ثالثا، حتی در صورت جدیبودن پیشنهاد نیز با توجه به شرایط بینالمللی و نفوذ قدرتهایی نظیر روسیه، ترکیه و آمریکا، حضور مستقیم جمهوری اسلامی در جمهوری آذربایجان بسیار مشکل و پرهزینه برآورد میشد. بر این اساس آیتالله هاشمیرفسنجانی ضمن مشورت با مسئولان همراه، سیاست اصولی پرهیز از دخالت در جنگ را به آذربایجان اعلام میکند و ضمن برقراری آتشبس، پس از بازگشت به تهران، مباحث در شورای امنیت ملی طرح و تصمیم بر عدم دخالت عملی ایران در جنگ تأیید میشود و یک روز بعد نیز در مذاکره آیتالله هاشمیرفسنجانی با رهبر انقلاب، موضوع به استحضار ایشان رسانده میشود.
در مجموع نظریه آیتالله هاشمیرفسنجانی در اداره کشور را میتوان دکترین صلح و توسعه نامید و هرچه زمان میگذرد، صحت و کارآمدی این نظریه در جهت تأمین منافع ملی و رفاه مردم بیشتر آشکار میشود.