نشانهشناسی بیمورد یک پیام سیاسی
بیلبوردهای منسوب به شهرداری تهران با عنوان کلی «حال خوب زندگی» سراسر شهر را پوشانده است. یکی از این بیلبوردها به ماجراهای اعتراضات سال 1401 برمیگردد؛ آنجا که برخی افرادی که بر اثر اصابت گلولههای ساچمهای چشم خود را از دست دادهاند، با عنوان «دروغگو» معرفی میشوند.
بیلبوردهای منسوب به شهرداری تهران با عنوان کلی «حال خوب زندگی» سراسر شهر را پوشانده است. یکی از این بیلبوردها به ماجراهای اعتراضات سال 1401 برمیگردد؛ آنجا که برخی افرادی که بر اثر اصابت گلولههای ساچمهای چشم خود را از دست دادهاند، با عنوان «دروغگو» معرفی میشوند. نشانهشناسی این تصویر اساسا موضوعیت ندارد زیرا پیام به قدری واضح و اصطلاحا «گلدرشت» ارائه شده که نیازی به تحلیل سطوح زیرین پیام حس نمیشود. استفاده از عنصر پینوکیو و همچنین نوشتار منسوب به حضرت امیر (ع) با جمله «در دروغگویان خیری نهفته نیست» به حد کافی آشکار هست. این بیسلیقگی طراحان این پیام را میرساند که بدون ظرافتهای همیشگی در ارائه پیامهای سیاسی، اینچنین آشکار و بیملاحظه عمل میکنند.
مورد بعدی به عنوان کلی این سلسله پیامهای ذیل عنوان «حال خوب زندگی» مربوط میشود. اغلب پیامهایی از این دست به مسائل تغذیهای (استفاده از روغنهای خوراکی و نمک) و بعضاً عادات (سیگار) و برخی هنجارهای اجتماعی میپردازد. در این میان مشخص نیست که این پیام زمخت آشکار با چه منطقی در مجموعه «حال خوب زندگی» راه پیدا کرده است؟
اینکه عدهای چشم خود را از دست دادهاند، آیا بهمثابه حال خوب زندگی برای بقیه است؟ به یاد بیاوریم که در قضیه مهسا مقام معظم رهبری صراحتا از عنوان «دل ما هم سوخت» برای یادآوری واقعه کشتهشدن مهسا یاد کردند. چگونه ممکن است کوری برخی از هموطنان موجبات «حال خوب» برخی دیگر را فراهم کرده باشد؟ در باورهای قدیمی، چشم اصطلاحا سلطان بدن محسوب میشد. کسی که یک چشم خود را از دست میدهد، به تدریج امکان فعالیت کامل خود در حوزههای عمومی، اقتصادی، اجتماعی و حتی امورات شخصی خود را از دست میدهد. شاید به همین خاطر است که در فقه اسلامی نیز دیه از دست رفتن دو چشم معادل دیه یک انسان کامل است. کسی که بینایی او به 50 درصد حد یک انسان کامل رسیده است، باید بیش از بقیه مورد استمالت و دلجویی قرار گیرد، نه اینکه چنین بیپروا در معرض اتهام دروغگویی در محضر میلیونها انسان دیگر قرار گیرد. در حالی که وقایع پارسال هزینههای زیاد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی برای طیفی از مردم کشورمان را به همراه داشته است، طبعا هر اقدام دستگاههای دولتی باید معطوف به تخفیف آلام و آرامسازی و حتیالامکان جبران برخی خسارات برای مردم و جامعه باشد. اکنون شهرداری تهران با چه مجوزی به بهانه ساخت یک مستند در یکی از شبکههای ماهوارهای اینچنین بیپروا طیفی از آسیبدیدگان را در معرض اتهام قرار داده و آنها را دروغگو میخواند. در شرایطی که تلاشهای حاکمیتی کشور معطوف به این است که خود و جامعه و مردم را از آن واقعه عبور دهند، آیا این اعلام موضع به معنای پیش چشم آوردن آن مقطع و زندهکردن داغ دل و خاطرههای شهروندان عادی از یادآوری آن دوران نیست؟
چه کسی از اینکه داغ آن دوران تازه شود، قرار است منفعت ببرد؟ آیا باید همواره دلیل یا بهانهای برای این پیدا شود که مردم از جریان زندگی عادی و روزمره خود دور شوند و به آن دوران بازگردند؟ به طور کلی پیامهایی از این دست معمولا در قالبهای مناسبتی صادر میشد اما گویی قصد و غرضی در کار است که تصاویر و طرحهای شهرداری در حال حاضر شکل اعلام نظر و جنگ و نبرد به خود بگیرد. انتظار میرود شهرداری محترم تهران هرچه زودتر این تصویر را پایین بکشد.