|

اعتراف در دفترخانه

هر «اعترافی» یک داستان است؛ داستانی که گاهی یقه تو را می‌گیرد و از تو می‌خواهد به آن فکر کنی. فرقی هم نمی‌کند آن اعتراف از روی اجبار باشد یا از روی اختیار، راست باشد یا دروغ. یکی از این اعتراف‌های تاریخی که جهان را تکان داد، مربوط به کشتار جنگل کاتین است؛

مرتضی قراباغی . سردفتر اسناد رسمی

هر «اعترافی» یک داستان است؛ داستانی که گاهی یقه تو را می‌گیرد و از تو می‌خواهد به آن فکر کنی. فرقی هم نمی‌کند آن اعتراف از روی اجبار باشد یا از روی اختیار، راست باشد یا دروغ. یکی از این اعتراف‌های تاریخی که جهان را تکان داد، مربوط به کشتار جنگل کاتین است؛ اتحاد جماهیر شوروی سابق بعد از 50 سال اعتراف کرد 22 هزار زندانی لهستانی را در جنگ جهانی دوم به قتل رسانده است؛ جنایتی که ماشین تبلیغاتی حکومت کمونیستی ده‌ها سال تلاش کرد آن را پنهان کند. یا وقتی دولت‌های آمریکا و انگلیس بعد از سال‌ها اعتراف کردند حق تعیین سرنوشت مردم ایران را زیر پا گذاشته‌اند و در برکناری دکتر مصدق نقش داشته‌اند. گاهی هم متفکری داستان زندگی یا جهان‌بینی‌اش را در قالب اعتراف روایت می‌کند. اعتراف در این معنا فقط حدیث نفس نیست، نوعی فلسفه‌ورزی است؛ همان‌طور که آگوستین قدیس، ژان ژاک روسو و لئو تولستوی با این عنوان کتاب نوشتند و اندیشه‌های فلسفی‌شان را تبیین کردند. در این روش نویسنده می‌خواهد به مخاطب تلنگر بزند که انسان با تمام ضعف‌ها و مشکلاتی که دارد، می‌تواند به سمت روشنایی و حقیقت برود. الکساندر سولژنیتسین، نویسنده کتاب مجمع‌الجزایر گولاک، معتقد بود پرهیز از اعتراف دروغ، ساده‌ترین راه برای رسیدن به آزادی است. او از هم‌وطنانش می‌خواست چیزی را که دروغ می‌دانند، برنتابند. اما مسئله اعتراف چه ارتباطی به دفاتر اسناد رسمی دارد؟ برخی دفاتر اسناد رسمی در اسنادی مانند اقرارنامه اصرار دارند دو واژه اقرار و اعتراف را همچون دوقلوهای به‌هم‌چسبیده در کنار هم بیاورند؛ بدون آنکه کسی از خودش بپرسد نیاز به گرفتن اعتراف در اسناد رسمی از کجا می‌آید؟ در علم منطق، رابطه دو مفهوم کلی از حیث صدق و انطباق از چهار حالت خارج نیست که این چهار حالت با نظر به مصادیق آن دو مفهوم کلی، عبارت‌اند از تساوی، تباین، عموم خصوص مطلق و عموم خصوص من‌وجه. اگر نسبت دو مفهوم «اقرار» و «اعتراف» را تساوی در نظر بگیریم، یقینا آوردن دو کلمه مترادف در یک جمله، حشو یا تطویل است و ادبا آن را نمی‌پسندند و اگر نسبت این دو را تباین بدانیم که اساسا در این حالت جمله فاقد معنا خواهد بود؛ چرا‌که منطقی به نظر نمی‌رسد ما گزاره واحدی را هم‌زمان تصدیق و تکذیب کنیم. اگر رابطه این دو کلمه را «عموم خصوص من‌وجه» یا «عموم خصوص مطلق» بدانیم، آن‌‌وقت باید دلیل بیاوریم که وقوع اقرار همراه اعتراف صحیح است و بدون آن باطل. در‌صورتی‌که در قوانین ما الفاظ اقرار، طریقیت دارند نه موضوعیت؛ مثلا در ماده 1259 قانون مدنی و ماده 164 و ماده 166 قانون مجازات اسلامی و همچنین در مواد 202 و 204 قانون آیین دادرسی مدنی و ماده 319 قانون آیین دادرسی کیفری، وقوع اقرار با هر لفظ یا عملی که دلالت بر آن کند، صحیح است و نیاز به بیان لفظ یا الفاظ خاصی نیست. واقعیت این است که قوانین فعلی کشورمان با الهام از فقه امامیه، حجیت و اعتبار اقرار را منوط به کاشفیت آن از واقع می‌دانند، نه بیان صیغه یا لفظ معینی. شهید اول مشهور به افقه‌الفقها در کتاب لمعه می‌نویسد اقرار با هر کلمه و با هر زبانی ممکن است و حتی با صراحت می‌گوید: «لو اقر تلفظ مبهم صحح و الزم بتفسیره‌»؛ یعنی اگر اقرار با الفاظ مبهم نیز بیان شود، صحیح است، فقط مقر ملزم می‌شود که آن را تفسیر و ابهام آن را رفع کند. ماده 1261 قانون مدنی یک قدم فراتر رفته و وقوع اقرار به اشاره را نیز به صراحت پذیرفته است. ماده مزبور اشعار می‌دارد اشاره شخص لال که صریحا حاکی از اقرار باشد، صحیح است. بر این اساس باید گفت پافشاری برخی از دفاتر اسناد رسمی برای به‌کار‌بردن واژه « اعتراف» در اسناد رسمی، به‌ویژه در سند اقرارنامه قابل توجیه نیست. اینکه برخی مدعی هستند این واژه معرفت و آگاهی نسبت به آنچه را به آن اقرار می‌شود نشان می‌دهد، چندان منطقی به نظر نمی‌رسد؛ زیرا اولا وفق ماده 1260 قانون مدنی، اقرار با هر لفظی که دلالت بر آن کند واقع می‌شود و ثانیا آگاهی امری درونی است و صرفا با بیان یک کلمه خاص نمی‌توان وجود آگاهی را در شخص مقر محرز دانست. برای مثال، اگر قاضی وفق ماده 1277 قانون مدنی به این نتیجه برسد که مفاد اقرار، کاشف از واقع نیست، نباید آن را معتبر بداند؛ صرف‌نظر از اینکه با چه زبان و لفظی آن اقرار واقع شده باشد. شاید نتوان وجه تمایز دقیق و متقنی برای دو واژه اقرار و اعتراف در قوانین جاری و رویه قضائی پیدا کرد، ولی عرف و عادت در این زمینه منبع مهمی به شمار می‌روند؛ به‌ویژه وقتی بی‌طرفانه بررسی شوند. اینکه اکثریت مردم یک واژه را در چه موقعیت و اوضاع و احوالی به کار می‌برند و با آن واژه چه پیامی را می‌خواهند به دیگری برسانند، کلید حل مسئله است. از این منظر، اگر به دو واژه مذکور بنگریم درمی‌یابیم وجه تمایزهایی وجود دارد؛ مثلا اعتراف نزد مقام‌های امنیتی صورت می‌گیرد و اقرار در دادگاه.

مردم در صحبت‌های روزمره گاهی اختلاف‌نظر پیدا می‌کنند که اعتراف‌های فلان شخص از روی اجبار بود یا اختیار، ولی درباره اقرار چنین اختلاف‌نظری معمولا پیش نمی‌آید. اقرار اغلب در رابطه با دیگری معنا پیدا می‌کند، ولی اعتراف می‌تواند درباره عقاید و جهان‌بینی خود معترف باشد. اقرار باید به زیان مقر و به سود دیگری باشد، ولی در اعتراف چنین الزامی وجود ندارد. شاید وقت آن رسیده است که واژه اعتراف را به شاعران بسپاریم؛ چرا‌که آنها توانسته‌اند با اعتراف‌های صادقانه و بی‌پروا، به زخم‌های درونی انسان اندکی التیام بخشند، زیرا بیان صریح و دقیق عواطف و زخم‌های درونی انسان، اولین قدم برای درمان آنهاست. مثلا قیصر امین‌پور سروده‌:

تقصیر عشق بود که خون کرد بی‌شمار‌/ باید به بی‌گناهی دل اعتراف کرد

یا غاده السمان شاعر سوری در جایی گفته «‌اندوه من این است که به عشق اعتراف نمی‌کنم مگر زمانی که پایان یابد».