روایت بدن و هویت فردی
وزیر کشور اعلام کرده خانمها و آقایانی که جراحی زیبایی میکنند، اگر چهره و بدن بیش از حد تغییر کند باید مدارک هویتی خود را هم تغییر دهند.
وزیر کشور اعلام کرده خانمها و آقایانی که جراحی زیبایی میکنند، اگر چهره و بدن بیش از حد تغییر کند باید مدارک هویتی خود را هم تغییر دهند. این اظهارات را به لحاظ نظری چگونه میتوان فهم کرد؟ دامنه این بحث محدود به یک سنت نظری نیست و میتوان آرای متفکرانی از فوکو و گیدنز گرفته تا اروین گافمن و شیلینگ را در این حوزه بررسی کرد اما آنچه در گفتههای وزیر کشور حائز اهمیت است، موضوع هویت افراد در مقطع قبل و بعد از عملهای جراحی است. فرض کنید شخصی به نام حمید از چهره کریهی برخوردار است. حمید طی چند عمل جراحی، نسبت به تغییر چهره خود اقدام کرده و لذا صاحب چهره جدید و زیباتری میشود. تا آنجا که به حوزه امر شخصی ارتباط پیدا میکند، طبعا «حمید جدید» همچنان همان «حمید قدیم» است اما چهره او دگرگونی شدیدی پیدا کرده است. اکنون آیا وزیر کشور مقرر داشته که حمید باید مدارک هویتی قبلی خود را تغییر داده و مدارک هویتی جدیدی فراهم کند؟ اگر پاسخ مثبت است، آنگاه سؤال این خواهد بود که در این فرایند اساسا هویت حمید چه تغییری کرده که لازم شده مدارک جدیدی دال بر آن داشته باشد؟ به نظر میرسد دستور وزیر کشور ناظر بر حضور بدن در ساحت امر اجتماعی است. بهطور مشخص افراد در عرصه اجتماع بدن خود را بهصورت اجتماعی به نمایش میگذارند. دیوید برتون اشاره میکند که کالبد افراد درواقع ابزاری برای حضور انعطافپذیر و نوعی دکور است و دیگر نمیتوان از تبار هویتی و ثابت در یک تاریخ شخصی خبر گرفت. ما با شکلی از هویت سروکار داریم که بنا بر هر دلیل (مثلا سلیقه فرد، مدهای روز، دلایل زیباییشناسانه یا پزشکی و نظایر آن) تغییر میکند. همچنین گافمن نیز بدن را دارای نقش مهمی در واسطهگری میان هویت فردی و اجتماعی میداند. شکلها و ظواهر و زوایای بدنها میتواند منضم به معانی متفاوت و گوناگون باشد. جوانان و حتی میانسالان با قبول هزینههای هنگفت و پذیرش عواقب جسمانی و روانی و جانی، به دنبال زیباساختن خود هستند. این پدیده را ذیل عنوان نشانهگذاری بدن فهم میکنند. گویا در جامعه مدرن، نشانهگذاری بدن مستقیما از سوی جامعه اِعمال نمیشود بلکه خود فرد در این زمینه اقدام میکند. در اینجا بدن بهمثابه یک پروژه ناتمام و مدام در حال بازسازی و پیکربندی محسوب میشود.
در این حالت، جامعه و گروههای اجتماعی بهصورت کاملا نامحسوس حضور دارند اما برخلاف جامعه سنتی که هویت فرد از پیش تعیین شده است و از طریق عضویت گروهی به او تفویض میشود، در جامعه مدرن فرد باید آن را بهطور مداوم و روزمره ایجاد کند و در فعالیتهای اجتماعی خود بهطور منظم در معرض دید دیگران قرار دهد. این درواقع سویه دیگری است که طی آن بدن با مفهوم هویت و خود ارتباط بیشتری پیدا میکند. بدن اینک نشانگر قابلانعطاف هویت و منزلت انسان تلقی میشود. یعنی مفهوم محوری همانا بدن بهمثابه نمود هویت است که مقولههایی مانند خلق شخصیت از خلال بدن یا بدن بهعنوان ابزار هویت و همچنین تعیینکنندهبودن بدن در شاخصهای گزینشی (مثلا روابط با جنس مخالف، استخدام، مقبولیت اجتماعی، ازدواج و نظایر آن) معنی پیدا میکند. اینها فعالیتهایی مستمر هستند و لذا پروژه بدن اصطلاحا دچار «شدن» یا همان صیرورت است. اظهارات وزیر کشور شاید بهترین تأیید بر رسوخ فردگرایی در جامعه ما است؛ چراکه فقط رشد فردگرایی در جامعه است که شرایط را به گونهای رقم زده که بدن هر فرد، ابتداییترین و در دسترسترین ابزار برای ارزیابی هویت او تلقی میشود. درواقع اظهارات ایشان را باید تا اندازه زیادی دقیق دانست؛ چراکه در نزد همین افراد، لامحاله هرگونه تغییر و دگرگونی در بدن سبب بروز تغییرات در هویت فرد میشود. گیدنز معتقد است سکولارشدن و تقدسزدایی تدریجی جامعه است که افراد را به سمت یافتن شکلهای جدید ایجاد منبع برای هویت خود میکشاند. گیدنز معتقد است که اینجا بدن به محلی برای ایجاد و خلق آرزوها و آرمانهای انسانی تبدیل میشود. شاید تشابه نگاه گیدنز و وزیر کشور در همین نقطه باشد، زیرا انسانی که آرزوهای متفاوتی دارد، چهبسا نیاز به هویت متفاوتی هم داشته باشد. اهمیت و دقت اظهارنظر وزیر کشور را باید در آیینه یک رساله دکترا هم ملاحظه کرد. این پژوهش بر روی 25 مرد در شهر یزد (دارالعباده) که به مراکز جراحی زیبایی مراجعه کرده بودند، تمرکز داشت. نتایج این پژوهش دانشگاهی حاکی بوده که مردان مذکور با توسل به جراحی زیبایی و از طریق سه مکانیسم، خواستار عرضه هویت جدیدی برای خود در نزد همگان بوده و این هزینه و درد و نقاهت را با هدف مدیریت هویت خویش پذیرا شدهاند. این بازاندیشی در هویت چه منشأ مشخصی میتواند داشته باشد؟ یکی از پژوهشهای اخیر حاکی است که شاید علت را باید در فقدان تنوع در شیوههای پذیرفتهشده ابراز هویت یافت. هویت اجتماعی در سادهترین بیان، همان تعریفی است که افراد بر مبنای عضویت در گروههای اجتماعی از خویشتن دارند. درحالحاضر به نظر میرسد مقولهبندیهایی مانند شغل یا طبقه یا تحصیلات نمیتواند گوناگونی جامعه را توضیح دهد. دو معنای اصلی هویت ناظر بر تشابه و تمایز است. قرار نیست هویت کاملا ذاتی باشد. به مثال حمید در ابتدای این نوشتار بازگردیم. هویت اجتماعی حمید شاید درک حمید از این مطلب است که «کیست» و دیگران کیستند؟ هویت حمید وابسته به دیگران و اختصاصا مستلزم شناسایی آنهاست. با این اوصاف چهره یا بدن حمید به عنوان محملی برای ابراز هویت و نمادی از شخصیت او محسوب میشود. حمید با کنترل بدن و جراحی، نسبت به تغییر هیئت ظاهری و بیرونی چهره و بدن خود اقدام کرده است. درواقع حمید این امکان را برای خود ایجاد کرده که روایت قبلی از هویت خویش را تغییر داده و روایت دیگری را جایگزین آن کند. اینجاست که وزیر کشور به قضیه وارد میشود. سازمانها و دستگاههای حاکمیتی هرکدام برای خود روایت مشخصی از حمید را ذیل هویت او ثبت و ضبط کردهاند اما حمید خواستار تغییر این روایت است. او باید قبول کند که هر روایت بهطور اختصاصی به یک هویت الصاق شده است. روایت جدید به معنای هویت جدید است.
*دکترای علوم ارتباطات اجتماعی و روزنامهنگار
**توضیح: منابع پژوهشی در دفتر روزنامه محفوظ است.