شادی به جای جنگ
سفرهای پاییزی جلوه دیگری از زندگی دارند. گرچه هوا کمی سرد است و بیم باران، چادرزدن کنار رودخانه و جنگل را محدود میکند، ولی در عوض میتوان در مسیر برگشت، محصولات متنوع کشاورزی را در کنار جادهها خرید که بیهیچ شک و شبههای، کدوی هالووینی با نارنجی دلربایش، پادشاه همه این سوغاتیهاست. این کدوها همچون خورشیدهای نزدیک غروب، در کنار جادهها میدرخشند و چهرههایی خندان و معماهایی پنهان در دل دارند.
مهدی خاکیفیروز
سفرهای پاییزی جلوه دیگری از زندگی دارند. گرچه هوا کمی سرد است و بیم باران، چادرزدن کنار رودخانه و جنگل را محدود میکند، ولی در عوض میتوان در مسیر برگشت، محصولات متنوع کشاورزی را در کنار جادهها خرید که بیهیچ شک و شبههای، کدوی هالووینی با نارنجی دلربایش، پادشاه همه این سوغاتیهاست. این کدوها همچون خورشیدهای نزدیک غروب، در کنار جادهها میدرخشند و چهرههایی خندان و معماهایی پنهان در دل دارند. اما در تماشای رقص این رنگهای شاداب، سایههای غمانگیز جنگهای منطقه هم به چشم میآید؛ آنجا که عشق و دوستی جای خود را به ترس و جدل میدهد. این بار تصمیم گرفتم سوغاتیهای خوشمزهام را با روشی جدید طبخ کنم. دو هفتهای آنها را روبهروی آفتاب نشاندم و سپس با کمک دستگاه برش کالباس آقا حمید (سوپری سر کوچه)، کدوها را به تکههای نازک برش زدم تا دیواره بیرونی دلمه شوند؛ آرتوش کودک پنجسالهای که والدینش برای چند ساعتی او را به من سپردهاند، در آشپزخانه من را همراهی میکند و در حالی که برق رفته و زیر نور شمع هستیم، مجبورم با داستانهای مختلف او را سرگرم کنم؛ به این ترتیب، پیچیدن ترکیب برنج، سبزی و لپه در هر برش کدو، گویی داستانی از یونان باستان را در خود پنهان دارد. همچون افسانههای هومر، قهرمانانی که با کدوهای شاداب به میدان میآیند تا به جای نبرد، از دوستی و همبستگی سخن بگویند. بارباپاپا و دوستانش دور میز نهارخوری نشستهاند و با هر چنگال به دلمههای کدو حمله میکنند تا تاریخ را دوباره بنویسند. آرتوش اما با همه این داستانها باز هم آرام نمیگیرد و در حالی که خودش را پاتریک مینامد، به دنبال بردن نیمی از غذا برای باباسفنجی است. در نهایت موفق میشوم با طعم و رنگ خوش غذا، آرتوش را آرام کنم و با خودم میگویم ای کاش سیاستمداران خاورمیانه هم در این جمع حاضر میشدند. بارباپاپا و بارباماما با دستور پخت جادوییشان، دلها را به هم نزدیک میکردند تا بچهها با شور و شوق، شادی را به جای جنگ تجربه کنند. شاید این سیاستمداران در زیر نور ملایم شمع، با خواندن ضربالمثل ژاپنی مندرآوردی «یک کاسه برنج، یک کاسه دوستی»، آشتی میکردند. کدوهای نارنجی، قهرمانان داستان ما، به ما میآموزند که صلح در دلهای پر از عشق و غذاهای خوشمزه پاییزی نهفته است. ای کدوها! ای آفتابهای درخشان پاییزی! با شما داستانی از دوستی و آرامش مینویسم؛ داستانی که با هر برش و هر تکه دلمه، رنگ و بویی نو به زندگیام ببخشد. در این شبهای سرد و تاریک پاییزی، بیایید به یاد داشته باشیم که با هم میتوانیم دنیایی بسازیم که در آن، کدوها بر جنگ و جدل پیروز شوند.