انتشار شناختنامهای برای ژیگاورتوف
سینما سلاح تئوریک
تجربههای انقلابی و ضدجریان در تاریخ(های) سینما یا بهکلی نادیده گرفته شدهاند یا در قالب سینمای آوانگارد یا تجربی به حاشیه سینما تبعید شدهاند و حتی در بهترین حالت، یعنی زمانی که نظرها را به خود جلب کرده یا کتب و مقالاتی درباره آنها نوشته شده است، همواره در ضمن سینمای جریان اصلی قرار گرفتهاند؛ گویی سینما در معنای اصلی، حقیقی، همگانی و کلیاش همان سینمای هالیوود و مشتقات آن است و هرگونه حرکتی ضد این جریان، تجربهای خاص، غیرمعمول، آوانگارد، هنری یا روشنفکرانه قلمداد میشود و بدین طریق با خاصانگاری این جریانات و این دسته از فیلمها آنها را صرفا در موزه سینما بایگانی میکنند تا همگان از یاد ببرند که سینما میتواند چنین برآشوبنده، مبارز و انقلابی باشد. در نتیجه لحظهها و دورههای بیشماری در تاریخنگاری سینما بوده که فراموش شده و زیر آوار تاریخ خطی و رسمی سینما دفن شده است. فیلمها، فیلمسازان و گروههای زیادی که جایی در تاریخنگاری «رسمی» ندارند و برای «بازشناسی» آنها همواره نیاز به «آواربرداری» و کنارزدن رسوبات است؛ اما همزمان در زیر همین آوارها و رسوبات، یک تاریخِ زیرزمینیِ سینما شکل میگیرد (و نه صرفا تاریخ سینمای زیرزمینی) که در حد فاصلی بین سینما، سیاست، هنر و نظریه میایستد. این تاریخ بهشدت «گسسته» است و تنها رد پاها و صاعقههایی ایجاد کرده، نوری تابانده و مسیر را روشنتر کرده است.
«گروه ژیگاورتوف» که ژان لوک گدار و ژان پییر گورَن و گروهی از مبارزان فرانسوی در سال پرآشوب 1968 شکل دادند، یکی از این لحظههای مهجورمانده تاریخ سینماست؛ از آن لحظههای تکینِ پیوند با تاریخ، مدرنیته و انقلاب در سینما که از سوی تاریخنگاری رسمی نادیده گرفته شد. «گروه ژیگاورتوف» از این جهت و بهخصوص در فضای کتابهای سینمایی فارسی در طول تمام دهههای گذشته کاملا «غایب» بوده است و جز اشاراتی تاریخی در هنگام بررسی سینمای ژان لوک گدار در کتابها و پژوهشها مطلبی درباره آن یافت نمیشود. تنها ردپایی که دیده میشود ترجمهها، جزوهها و کتابهای زندهیاد پرویز شفا بود که جرقه اولیه را زد و این تاریخنگاری سینمای انقلابی و جمعی را شروع كرد.
کتابِ «پایان یک آغاز» از این جهت قصد دارد بر شانههای جزوههایی چون «سینما سلاح تئوریک» پرویز شفا بایستد و آن را گامی فراتر ببرد و به اکنون پیوند دهد. این کتاب شاید به این شکل بتواند صدایی ناکوک در فضای نقد فارسی سینمایی ایجاد کرده و «بازشناسی» نوعی از سینمای سیاسی و انقلابی را پیشنهاد دهد تا از این رهگذر در این دوران پرآشوب و پر«تصویر» دوباره به «بحث» دامن بزند: «سینمای انقلابی چگونه سینمایی است؟». بازشناسیای که تا همین امروز نیز باید ادامه یابد تا تجربههایی را که گروهها و کالکتیوهای سینمای دیجیتال در سراسر جهان به ثبت رساندهاند، بازیابد.
روند تحقیق و پژوهش درباره گروه ژیگا-ورتف از سال 1393 به همت اردوان تراکمه و کیانوش اخباری که گزینش و ویرایش این کتاب را بر عهده دارند، آغاز شد و مترجمانی چون صالح نجفی، فرزام امینصالحی، سارا دهقان، تایماز افسری، مهدیس محمدی، فرید دبیرمقدم، آلما بهمنپور و مرحوم آرش طالبی در شکلگیری آن مشارکت و همکاری داشتهاند. این کتاب مشتمل بر 15 مقاله انتخابی از زبانهای انگلیسی و فرانسوی است که متفکران و سینهفیلهایی مثل سرژ دَنه، پیتر وولِن، آلن بدیو، ژاک رانسیر، جولیا لوساژ، جیمز روی مکبین، آلبرتو توسکانو، اِرمگارد اِمِلهاینتس و راین بابولا را کنار هم قرار میدهد تا منجر به تضارب و تصادم آرا در باب این جریان مهم تاریخ سینما شود. یکی از مزایای این کتاب وجود مقالاتی است که به یکدیگر ارجاع میدهند و این امکان را فراهم میکنند که بررسی جامعتری نسبت به بحث مورد نظر وجود داشته باشد. علاوه بر مقالات ترجمهشده، مصاحبه با ژان پییر گورن، مانیفست گروه ژیگاورتف و مقالات تألیفی نیز در کتاب وجود دارد که سبب جامع ترشدن کتاب شده و آن را بهصورت یک «شناختنامه» درمیآورد. این کتاب مشتمل بر پنج بخش است که عناوین آنها از این قرار است: «پیش از آغاز» که مقدمهای است بر کتاب و روندِ شکلگیری گروه ژیگاورتوف یا به تعبیرِ نویسندگان «مدرسه ژیگاورتوف» و گردآورندگانِ مقالات کتاب آن را با عنوانِ «سخنگفتن با هوا» نوشتهاند. بخش نخست با عنوان «آغاز از آغاز» با مقاله «سیاست گدار پیش از دوره فیلمهای سیاسیاش» اثر رایان بابولا آغاز میشود و سه مقاله دیگر از ژاک رانسیر و پیتر وولن و ژولیا وساژ دارد. بخش دوم «پداگوژی» نام دارد و در بخش سوم نیز سه مقاله آمده است به سینمای رادیکال فرانسه و گدار میپردازد. بخش چهارم «سینما سلاح تئوریک» از بخشهای خواندنی کتاب است و در آن مانیفست گروه ژیگاورتوف آمده است و مصاحبهای با ژان پییر گورن و دو مطلب دیگر با عنوانِ «پیشدرآمد ویراستاران» و «باد خاور». بخش پنجم کتاب نیز شاملِ سه مقاله است: «ولادیمیر و رزا: یک تکنگاری»، «منطق پداگوژی گدار و گورن» و «باد خاور یا گدار و روشا در تقاطع». این کتابِ مفصل شاملِ مقالات تألیفی و ترجمههایی از منتقدان برجسته در حوزه سینما و فلسفه هنر بهتازگی در نشر علمی- فرهنگی منتشر شده است.
گروه ژیگاورتوف پس از رخدادهای می و ژوئن 1968 در پاریس تأسیس شد؛ گروهی که با تلاشهای ژان لوک گدار و ژان پیر گورن که آن زمان فعالی مائوئیست بود، شکل گرفت. هدف آنها از تأسیس این گروه تلاش برای خلق و ابداع یک سینمای مبارز و انقلابی بود که همچون سلاحی در میدان نبرد عمل کند و آگاهی سیاسی را ترویج و تبلیغ کند و ازاینرو فیلمها خاصیتی آموزشی داشتند و بهشکلی جمعی تولید میشدند. گروه نامش را از فیلمساز انقلابی روس ژیگاورتوف اخذ کرد و همچون خود ورتوف در تلاش برای خلق سینمایی آوانگارد در تمام جنبههای خود بود. از فیلمهای مهم گروه ژیگاورتوف که تا سال 1976 به حیات خود ادامه داد، میتوان به «باد خاور» یا «سروصداهای بریتانیایی» اشاره کرد.