|

خروج سرآوا از استارتاپ‌ها: مصادره یا استراتژی مدرن؟

خروج سرآوا از استارتاپ‌های بزرگ ایران، مانند دیجی‌کالا، کافه‌بازار و هزاردستان، نه‌تنها یک رویداد اقتصادی، بلکه نقطه عطفی در اکوسیستم استارتاپی کشور به شمار می‌رود.

خروج سرآوا از استارتاپ‌ها:
 مصادره یا استراتژی مدرن؟

خروج سرآوا از استارتاپ‌های بزرگ ایران، مانند دیجی‌کالا، کافه‌بازار و هزاردستان، نه‌تنها یک رویداد اقتصادی، بلکه نقطه عطفی در اکوسیستم استارتاپی کشور به شمار می‌رود. اگرچه برخی این خروج را یک تغییر طبیعی در چرخه سرمایه‌گذاری خطرپذیر می‌دانند، اما تحلیل عمیق‌تر نشان می‌دهد که این اتفاق چیزی فراتر از یک جابه‌جایی سهام است. آیا این خروج، نشانه‌ای از شکست مدل سرمایه‌گذاری خصوصی در ایران است؟ آیا اکوسیستم استارتاپی کشور به سمت دولتی‌سازی و کنترل کامل پیش می‌رود؟ اکوسیستم استارتاپی ایران در سال‌های 1402 و 1403 با تحولی کم‌سابقه روبه‌رو شد که از نظر برخی کارشناسان، شبیه یک زنگ خطر بزرگ است: هلدینگ سرآوا، پیش‌گام سرمایه‌گذاری خطرپذیر کشور، با شتابی بی‌مانند از مجموعه‌های کلیدی پرتفوی خود، از جمله دیجی‌کالا، هزاردستان (مالک کافه‌بازار و دیوار)، الوپیک، ایوند و نوار و... خارج شد و به دنبال خروج از باقیمانده پرتفوی خود یعنی تخفیفان و کارخانه نوآوری هم است. این واگذاری‌ها، که در بازه‌ای حدودا یکی دو ساله رخ داد، نه‌تنها آینده این هلدینگ را در ابهام فرو برد، بلکه پرسش‌هایی اساسی درباره سرنوشت نوآوری در ایران مطرح کرد. آیا سرآوا زیر فشارهای پنهان میدان را ترک کرد یا این خروج، بخشی از یک استراتژی آگاهانه بود؟ سرآوا یکی از اولین و بزرگ‌ترین هلدینگ‌های سرمایه‌گذاری خطرپذیر در ایران بود که در دهه گذشته به یکی از بازیگران کلیدی در رشد استارتاپ‌ها و کسب‌وکارهای دیجیتال کشور تبدیل شد و حالا به‌نظر می‌رسد آینده آن قرار نیست به‌ اندازه گذشته‌اش، روشن و درخشان باشد.

 

سرآوا: از طلوع امید تا غروب حضور

هلدینگ سرآوا در سال 1390 با چشم‌اندازی جسورانه توسط سعید رحمانی تأسیس و به‌سرعت به ستون اصلی اکوسیستم استارتاپی ایران تبدیل شد. سرمایه‌گذاری در دیجی‌کالا در سال 1391، هنگامی که هنوز یک بنگاه نوپای تجارت الکترونیک بود، و حمایت از کافه‌بازار، که تازه اقتصاد اپلیکیشن‌محور در کشور شروع به کار کرده بود، فقط بخشی از کارنامه درخشان و تصمیمات جسورانه این مجموعه در آن زمان بود. 

تأسیس آواتک در سال 1393 به‌عنوان نخستین شتاب‌دهنده و راه‌اندازی کارخانه نوآوری آزادی در سال 1396 با بودجه‌ای چند ده میلیاردی، سرآوا را به نمادی از نوآوری و کارآفرینی بدل کرد که افق‌های تازه‌ای پیش‌روی فعالان این حوزه گشود. اما این مسیر درخشان در سال‌های اخیر، در سایه‌ای از تردید فرو رفته است. از سال 1402، سرآوا زنجیره‌ای از واگذاری‌ها را آغاز کرد: مرداد 1403، 40 درصد سهام دیجی‌کالا به شرکت حرکت اول (زیرمجموعه همراه اول) فروخته شد؛ معامله‌ای که به گفته حمید محمدی، هم‌بنیان‌گذار دیجی‌کالا، بزرگ‌ترین بازگشت سرمایه در تاریخ اقتصاد دیجیتال ایران را رقم زد. در آبان همان سال، 12. 09 درصد سهام هزاردستان به خود این هلدینگ واگذار و سرآوا از مالکیت کافه‌بازار و دیوار خارج شد. الوپیک به گروه صنعتی گلرنگ رسید، ایوند به بنیان‌گذارانش بازگشت و نوار نیز در توافقی جداگانه از پرتفوی سرآوا حذف شد. این سلسله‌خروج‌ها، که سرآوا آن را «موفق» توصیف کرد، بیش از یک تصمیم راهبردی، ردپای یک عقب‌نشینی اجباری را بر خود دارد و برچسب «موفق» برای آن کمی مشکوک است.

ریشه‌ها: هنگامی که سیاست، نوآوری را در تنگنا قرار می‌دهد

سرآوا این واگذاری‌ها را بخشی از برنامه بازگشت سرمایه به چرخه کارآفرینی خواند، اما شواهد، روایتی پیچیده‌تر را بازگو می‌کند. افشین درودی، کارشناس اقتصاد دیجیتال، در گفت‌وگو با «فن‌زی» می‌گوید: «سرآوا به‌عنوان یکی از ستون‌های اکوسیستم استارتاپی ایران، همواره در پی سودآوری و رشد پایدار کسب‌وکارهای دیجیتال بود. اما در دو سال گذشته مجموعه‌ای از فشارهای نظارتی، تنگناهای اقتصادی و سیاست‌های سخت‌گیرانه، ادامه فعالیت با مدل پیشین را برای این هلدینگ ناممکن کرده و بعید است سرمایه‌گذاری جدیدی برای ادامه راه خود در نظر گرفته باشد». این فشارها با تغییر مالکیت سهام به نهادهای نزدیک به ساختار قدرت آشکارتر می‌شود. پس از واگذاری سهام دیجی‌کالا به حرکت اول، این شرکت اعلام کرد که قصد دارد این غول تجارت الکترونیک را وارد بورس کند؛ هدفی که سال‌ها با حضور سرآوا دست‌نیافتنی مانده بود و شنیده‌های فن‌زی حکایت از این دارد که ورود دیجی‌کالا به بورس به‌زودی زود رخ می‌دهد و این شرکت در حال برنامه‌ریزی یک ورود متفاوت و نوآورانه به بورس است. کافه‌بازار نیز فقط یک ماه پس از خروج سرآوا در آبان 1403، مجوز پذیرش در فرابورس را دریافت کرد و حالا که زیر سایه تپسل قرار گرفته، مسیر روشنی را برای خود متصور ساخته است. این الگو حاکی از آن است که سرآوا، با هویت مستقل و پیشینه بین‌المللی‌اش، مانعی در برابر الزامات نظارتی تلقی می‌شد. درودی با صراحت می‌افزاید: «به محض خروج سرآوا از دیجی‌کالا و هزاردستان، دگرگونی‌های فوری در ساختار مدیریتی این شرکت‌ها رخ داد. استارتاپ‌هایی که زمانی با استقلال و نوآوری شناخته می‌شدند، اکنون زیر چتر نهادهای شبه‌دولتی و خصولتی قرار گرفته‌اند. این تغییر، نوید کاهش سرعت نوآوری و افزایش کنترل را می‌دهد». خروج سعید رحمانی در سال 1398 و بازداشت عماد شرقی (نماینده فروش بین‌المللی سرآوا) در سال 1399، نشانه‌هایی از فشارهای امنیتی بود که سرآوا را به سوی واگذاری دارایی‌هایش راند. این هلدینگ، که با سرمایه خارجی از صندوق‌هایی مانند Pomegranate توانسته بود رشد خوبی را در پرتفوی خود تجربه کند، در بستر تحریم‌ها و حساسیت‌های داخلی، به هدفی شکننده بدل شد.

پیامدها: اکوسیستم در مرز یک انتخاب سرنوشت‌ساز

خروج سرآوا، اکوسیستم استارتاپی ایران را در برابر پیامدهای چندگانه‌ای قرار داده است. از یک سو، واگذاری سهام به بنیان‌گذاران، مانند ایوند، یا به شرکت‌های مادر، مانند هزاردستان، از بلوغ نسبی این مجموعه‌ها حکایت دارد. ورود نهادهایی چون حرکت اول نیز می‌تواند نقدینگی تازه‌ای به ارمغان آورد، اما این تحول، سایه‌ای سنگین بر آینده نوآوری افکنده است. درودی در این زمینه به «فن‌زی» می‌گوید: «این تحول، فراتر از تغییر سرمایه‌گذار، بازنویسی قواعد بازی است. روزهایی که استارتاپ‌ها در دهه 90 شمسی به‌صورت مستقل رشد می‌کردند و بازار را بدون وابستگی به نهادهای خاص شکل می‌دادند، به پایان رسیده است. اکنون این شرکت‌ها ناگزیرند در چارچوب‌های تحمیلی عمل کنند». نهادهای خصولتی، که جایگزین سرآوا شده‌اند، به جای سرمایه‌گذاری در نوآوری بلندمدت، به دنبال بهره‌برداری کوتاه‌مدت‌اند؛ رویکردی که می‌تواند توان اکوسیستم برای خلق یونیکورن‌های جدید یا رقابت جهانی را به مخاطره‌ اندازد.حذف سرآوا، پیامی ناامیدکننده به سرمایه‌گذاران داخلی و خارجی مخابره می‌کند. استارتاپ‌های نوپا، که به سرمایه و تجربه نیاز دارند، اکنون با خلأیی روبه‌رو شده‌اند که پرکردن آن دشوار است. این وضعیت با مهاجرت بنیان‌گذاران کلیدی، مانند میلاد منشی‌پور از تپسی و مدیران و بنیان‌گذاران از آپ، تشدید می‌شود و روح کارآفرینی را در اکوسیستم به تحلیل می‌برد. تسهیل ورود استارتاپ‌ها به بورس پس از خروج سرآوا نیز این پرسش را برمی‌انگیزد: آیا این واگذاری‌ها بهایی برای بقا در چارچوب‌های نظارتی بود؟ همچنین این نگرانی وجود دارد که بسیاری از کارآفرینان وارد بازارهایی شوند که نظارت در آنها کمتر است و یا از ایران مهاجرت کنند، اتفاقی که در ایران کم رخ نداده است.

نگاهی به جهان: ایران در آینه تجربه‌های جهانی و فراتر از آن

این الگو در ایران بی‌سابقه نیست و شباهت‌هایی با تجربه دیگر کشورها دارد. در روسیه، فشار بر یاندکس، «گوگل روسیه»، بنیان‌گذاران را به خروج واداشت و شرکت به نهادهای حکومتی سپرده شد؛ نتیجه، رکود نوآوری و خروج سرمایه‌گذاران خارجی بود. در چین، پس از انتقاد جک ما از سیاست‌های دولت، علی‌بابا تحت نظارت شدید قرار گرفت، سهامش مصادره شد و اکوسیستم استارتاپی این کشور کندتر از گذشته رشد کرد. ترکیه اما مسیر متفاوتی پیمود؛ قوانین سخت‌گیرانه اردوغان ورود سرمایه خارجی را محدود کرد، اما تصاحب مستقیم رخ نداد و استارتاپ‌هایی مانند Getirهمچنان شکوفا شدند.

با این حال، ایران تفاوت‌های کلیدی دارد. برخلاف روسیه و چین، که دولت با حمایت مالی، رشد هدایت‌شده را حفظ کرد، در ایران، تصاحب خصولتی به رکود و افت بهره‌وری منجر شده است. شرکت‌های واگذارشده به نهادهای شبه‌دولتی اغلب کارایی خود را از دست داده‌اند و نوآوری‌های جدید به‌ندرت شکل می‌گیرند، اما این تنها بخشی از ماجراست. نگاهی گسترده‌تر به جهان، نمونه‌های دیگری را نیز پیش‌روی ما می‌گذارد. در ونزوئلا، فشارهای دولتی و مصادره دارایی‌ها، اکوسیستم نوآوری را به‌طور کامل متلاشی کرد و کارآفرینان به مهاجرت یا تعطیلی کسب‌وکارهایشان روی آوردند. در مقابل، در هند، که دولت با سیاست‌های حمایتی به استارتاپ‌ها میدان داد، شرکت‌هایی مانند Flipkart و Zomato به یونیکورن‌هایی جهانی تبدیل شدند. این تضادها نشان می‌دهد که مسیر ایران می‌تواند به یکی از دو سو برود: یا به سرنوشت ونزوئلا دچار شود، با اکوسیستمی راکد و خالی از نوآوری، یا با الهام از هند، با تغییر رویکرد، فضایی برای رشد دوباره فراهم آورد. افزون بر این، ظهور فناوری‌های غیرمتمرکز در جهان، مانند آنچه در اکوسیستم استارتاپی اوکراین پس از بحران 2014 رخ داد، نشان می‌دهد که کارآفرینان می‌توانند با تکیه بر بلاکچین و وب3، از فشارهای ساختاری بگریزند و مدل‌هایی نوین خلق کنند. این تجربه‌ها، هم هشداری برای ایران است و هم روزنه‌ای از امید.

آینده: مرگ نوآوری یا تولدی دوباره؟

آیا اکوسیستم استارتاپی ایران در آستانه نابودی است؟ درودی دیدگاهی دوگانه ارائه می‌دهد: «در این شرایط، بسیاری از بنیان‌گذاران و سرمایه‌گذاران ممکن است به سوی مدل‌هایی چون وب 3، بلاکچین و اقتصاد دیجیتال غیرمتمرکز روی آورند. این فناوری‌ها می‌توانند کسب‌وکارها را از قید ساختارهای سنتی رها کنند و شاید آینده اکوسیستم ایران را رقم بزنند». او می‌افزاید: «اگر سیاست‌ها تغییر نکند، اکوسیستم سنتی از بین خواهد رفت، اما نوآوری متوقف نمی‌شود؛ یا در خارج از مرزها شکوفا می‌شود یا در بستر فناوری‌های غیرمتمرکز ادامه می‌یابد». این دیدگاه، امیدی در دل ناامیدی کنونی می‌گشاید. کارآفرینان ایرانی که به سیلیکون‌ولی یا ترکیه مهاجرت کرده‌اند، نشان داده‌اند که می‌توانند اکوسیستم‌های تازه‌ای خلق کنند. فناوری‌های غیرمتمرکز نیز می‌توانند راهی برای دورزدن فشارها باشند. با این حال، بدون تغییر در سیاست‌های کلان، اکوسیستم داخلی در خطر تبدیل‌شدن به فضایی راکد و تحت سلطه نهادهای خصولتی باقی می‌ماند؛ فضایی که نوآوری در آن قربانیِ کنترل می‌شود.

نوآوری در برابر قدرت

خروج سرآوا از پرتفوی استارتاپی‌اش، نقطه عطفی در تاریخ نوآوری ایران است که پایان یک عصر طلایی و آغاز دوره‌ای پرچالش را نوید می‌دهد. این تحول نشان می‌دهد که در ایران کنونی، سیاست بر اقتصاد دیجیتال چیره شده و سرآوا، که زمانی پرچمدار کارآفرینی بود، زیر فشارهای نظارتی و اقتصادی به واگذاری دارایی‌هایش تن داد تا میدان برای نهادهای خصولتی باز شود. تجربه جهانی گواه آن است که این مسیر می‌تواند به رکود نوآوری بینجامد، مگر آنکه کارآفرینان با ابزارهای نوین، قواعد را بازنویسی کنند. آینده این اکوسیستم در گرو این انتخاب است: تسلیم در برابر فشارها یا خلق راه‌هایی نو برای رهایی.