تیم ملی، تیم مردم
تیم ملی فوتبال ایران وارد عصر تازهای شده است. این تیم بعد از بیش از یک دهه همکاری با سرمربیان خارجی بهتازگی با امیر قلعهنویی بهعنوان مربی جدید توافق کرده و حالا قرار است صندلی سرمربی بعد از 16 سال، دوباره در اختیار قلعهنویی قرار بگیرد تا این بار پروژه «ایرانیزه»شدن به نیمکت جذابترین تیم ملی ایران برسد.
تیم ملی فوتبال ایران وارد عصر تازهای شده است. این تیم بعد از بیش از یک دهه همکاری با سرمربیان خارجی بهتازگی با امیر قلعهنویی بهعنوان مربی جدید توافق کرده و حالا قرار است صندلی سرمربی بعد از 16 سال، دوباره در اختیار قلعهنویی قرار بگیرد تا این بار پروژه «ایرانیزه»شدن به نیمکت جذابترین تیم ملی ایران برسد. اینکه در این مقطع سپردن کار به یک سرمربی ایرانی کار درست یا اشتباهی است، چندان مورد بحث نیست؛ چون زمان، شاید در آیندهای نهچندان دور، بتواند پاسخ این سؤال را بدهد؛ ولی مهم هدفی است که این تیم «جدید» باید در پی رسیدن به آن باشد. از لحاظ فنی این هدف میتواند بازسازی و ورود نسل جدید به فوتبال باشد. در کوتاهمدت هم قهرمانی در آسیا در برنامه گنجانده شده و اصولا حاصل این تغییرات همین است که ایران بتواند بعد از سالها، قهرمان جام ملتهای آسیا شود. قلعهنویی هم کلا با همین هدف بهعنوان سرمربی در نظر گرفته شده و قرارداد کوتاهمدت و مشروط او هم دال بر همین داستان است. امیر قرار است تا پایان جام ملتها سرمربی ایران باشد و در صورت رضایت طرفین، آن وقت قراردادش تا پایان جام جهانی آتی تمدید خواهد شد. او حالا میتواند برنامهاش برای ورود ستارههای جدید به ترکیب تیم ملی را بچیند و بازسازی را استارت بزند. همزمان میتواند با اتکا به دیدارهای تدارکاتی رفتهرفته به ترکیب مدنظرش هم برسد و همان اصل را که موفقیت در آسیا است، نهایی کند؛ اما با وجود این مباحث فنی به نظر میرسد مهمترین هدفی که این روزها امیر قلعهنویی از یک سو، فدراسیون فوتبال از سوی دیگر و بازیکنان تیم ملی در جایگاهی متفاوت در پیش دارد «مردمی»کردن تیم ملی است. بر کسی پوشیده نیست که اتفاقات چند ماه اخیر در ایران، عملکرد تیم ملی فوتبال ایران را تحتالشعاع قرار داده و بازیکنان تیم ملی شرایط بسیار دشواری را سپری کردند. آنها در فضای مجازی بهشدت مورد انتقاد قرار گرفته و اوج این مبحث در جام جهانی بهوضوح دیده شد. خواندن و نخواندن سرود ملی، تشویق یکی، دو بازیکن و رفتار نهچندان دوستانه با یکی، دو بازیکن دیگر در همین جام و از روی سکوها، بخشی از این فضای متفاوت بود. اظهارنظرات کارلوس کیروش و انتقاد زیاد از سوی بخش عمدهای از علاقهمندان به فوتبال به او، روی دیگری از فاصلهگرفتن مردم با تیم ملی در نظر گرفته شده است؛ به طوری که بارها شنیده شد که فوتبال دیگر در اولویت نیست و حتی جام جهانی هم از اولویت خارج شده است. برای تشریح ملموس شرایط عجیبی که تیم ملی در آن گیر کرده، همین بس که بعد از شکست برابر انگلیس، عدهای از هواداران فوتبال در ایران به خوشحالیکردن پرداختند. این فضای متفاوت به جای انکار و تکذیب، نیاز به درایت بیشتر دارد تا تیم ملی که بسیاری در فضای مجازی آن را به فاصلهگرفتن از تیم مردم متهم کردهاند، دوباره مردمی شود. بدیهی است که در چنین شرایطی، کار چندان ساده نخواهد بود؛ ولی با تغییرات صورتگرفته و روشنشدن بخشی از ابهامات، سختترین هدفی که سهضلعی قلعهنویی، فدراسیون و بازیکنان تیم ملی دارند، همین بخش است؛ کارکردن روی اصلی که هرگز نباید فراموش شده یا اینکه از اولویت خارج شود. تیم ملی همانطور که از اسمش پیداست، تیم مردم است و حالا رضایت مردمی لازمه اصلی برای رسیدن به توفیقاتی است که باید در برنامههای کوتاهمدت و بلندمدت مثلث مذکور گنجانده شود. شاید به همین دلیل است که در یکی از اولین نقلقولهایی که از امیر قلعهنویی بهعنوان سرمربی جدید تیم ملی ذکر شده، او اصرار داشته از این تیتر برایش استفاده شود: «من سرمربی تیم مردم شدم». این بخشی از صحبتهای امیر قلعهنویی با روزنامه گل است؛ جایی که تأکید کرده برایش همین تیتر نقل شود. مشخص است که قلعهنویی هم حتی قبل از آنکه دوباره به صورت رسمی روی نیمکت بنشیند، به فاصله شکلگرفته بین مردم و تیم ملی پی برده و حالا بخشی از تمرکزش معطوف به همین داستان است که تیم ملی، مثل همیشه، تیم مردم شود.