|

گرگ فوتبال برزیل درگذشت

سرمربی سابق تیم ملی برزیل که پنج بار در جایگاه بازیکن و سرمربی، قهرمانی جهان را به دست آورده بود، درگذشت.

گرگ فوتبال برزیل درگذشت

به گزارش شبکه شرق، سرمربی سابق تیم ملی فوتبال برزیل در سن ۹۲ سالگی درگذشت. 

«ماریو زاگالو» سرمربی سابق تیم ملی برزیل که پنج بار در جایگاه بازیکن و سرمربی، قهرمانی جهان را به دست آورد در سن ۹۲ سالگی درگذشت.

هیچ کشوری روی زمین مانند برزیل با فوتبال رابطه ندارد. آن‌ها تنها کشوری هستند که از زمان افتتاحیه مسابقات در سال ۱۹۳۰ در هر جام جهانی حضور داشته اند. تنها تیمی که پنج بار جام را بالای سر برده است؛ و آن‌ها به فرهنگ فوتبالی می‌بالند که شبیه هیچ فرهنگ دیگری نیست که بر اساس سبک سرگرم کننده، فوتبال هجومی و نسل‌های فوتبالیست‌های برتر ساخته شده است. پله، گارینشا، توستائو، ژایرزینیو، زیکو، سوکراتیس، روماریو، رونالدو، رونالدینیو. با این حال، یک نام در آن لیست وجود ندارد. مردی که اگرچه به عنوان یک بازیکن به شهرت جهانی نرسیده است، اما باید در پانتئون بزرگان فوتبال برزیل جای بگیرد. آن مرد ماریو زاگالو است.

زاگالو با نام مستعار «گرگ» نام کامل او شامل نام خانوادگی «لوبو»، پرتغالی به معنای گرگ است. زاگالو یک وینگر چپ بود که در دوران بازیگری از سال ۱۹۵۱ تا ۱۹۶۵ برای فلامنگو و بوتافوگو درخشید. او بازیکنی کلیدی بود. در تیم‌های برزیل که اولین و دومین جام جهانی خود را به دست آوردند در سوئد در سال ۱۹۵۸ و شیلی در سال ۱۹۶۲. او هر دو فینال را بازی کرد و چهارمین گل تیم را در پیروزی ۵-۲ مقابل میزبان در اولی به ثمر رساند.

با وجود دو مدال برنده جام جهانی، زاگالو اسطوره خود را به عنوان مربی ساخته است. به طور خاص، به عنوان سرمربی تیمی که بسیاری از کارشناسان هنوز آن را بهترین تیم بین المللی در میان همه آن‌ها می‌دانند. تیم برزیل که جام جهانی ۱۹۷۰ را برد.

این تیم به مسابقاتی که با هدایت ژائو سالدانا در مکزیک برگزار می‌شد راه یافت. سالدانا، روزنامه نگار و همچنین مربی بود و از رژیم نظامی که در آن زمان بر برزیل حکومت می‌کرد انتقاد کرده بود. به دلیل روابط پرتنش با پله تاثیرگذار و نتایج ضعیف دوستانه، او در آستانه جام جهانی اخراج شد. زاگالو که در آن زمان مدیر بوتافوگو بود و هنوز تنها ۳۸ سن داشت به عنوان مربی جایگزین سالدانا شد.

با آمدن زاگالو تاریخی در برزیل ثبت شد، زیرا برزیل اولین قهرمان سه دوره جام جهانی شد. آن‌ها نمایش‌های متوالی را ارائه می‌دادند که جهان را مجذوب خود می‌کرد؛ و توانستند ایتالیا مخوف راشکست دهند.

زاگالو تیم را به جام جهانی بعدی، در آلمان غربی در سال ۱۹۷۴ هدایت کرد. در آنجا، آن‌ها توسط تیم نمادین دیگری هلند رینوس میشلز و یوهان کرایف از حضور در فینال محروم شدند. او بعداً به عنوان دستیار کارلوس آلبرتو پاریرا قبل از جام جهانی ۱۹۹۴ در ایالات متحده بازگشت. این زوج به درستی هر چه تمام‌تر برزیل را به چهارمین قهرمانی خود در جام جهانی رساندند.

زاگالو در هفتاد سالگی به عنوان مشاور ویژه کادر فنی برزیل در جام جهانی۲۰۰۲ در کره جنوبی و ژاپن انتصاب شده بود. مشارکت او با تیمی که رکورد پنجمین جام جهانی را به دست آورد، او را به عنوان یک رشته متحد کننده که هر پنج قهرمانی را در طول تقریباً ۵۰ سال تاریخ فوتبال به هم پیوند می‌دهد تثبیت کرد.

سبک بازی

دو مربی افسانه‌ای مجارستانی نقش مهمی در سال‌های شکل‌گیری فوتبال در برزیل داشتند. دوری کورشنر پیش از رفتن به برزیل با نورنبرگ آلمان و گراسهاپرز در سوئیس عناوین داخلی را کسب کرده بود. در آنجا، در اواخر دهه ۱۹۳۰، او سیستم W-M را معرفی کرد که هربرت چپمن برای اولین بار در دهه ۱۹۲۰ توسعه داده بود. اصل زیربنای هر دو رویکرد، یک واحد ساختار یافته بود که در آن بهترین بازیکنان می‌توانستند شکوفا شوند و موفق شوند. از این نظر زاگالو وارث طبیعی آن‌ها بود. اعتقاد او (زاگالو) این بود که استعداد فردی همیشه برتر خواهد بود، تا زمانی که با نظم و کار گروهی پشتیبانی شود. او که یک شخصیت آرامی داشت، تیمی پر از ستاره را متقاعد کرد که مسئولیت‌های خاصی را در زمین به عهده بگیرند. او در اولین دیدار خود با اعضای تیم به رهبری پله گفت: «من از همه شما نظم و اراده و از خودگذشتگی می‌خواهم. زمانی که بازیکن بودم، به خاطر سبکم مورد انتقاد قرار می‌گرفتم، اما به مبارزه ادامه دادم. این چیزی است که من امروز از همه اعضای تیم ملی برزیل می‌خواهم. در فوتبال امروز، همه بدون توجه به نقش شما باید بجنگند».

مهم نبود که تیم‌ها چه بازیکنانی داشتند، تیم‌های زاگالو دارای تعدادی ویژگی بسیار مشخص بودند. خط دفاعی چهار نفره ثابت بود و مدافعان کناری به جلو رانده می‌شدند تا تقریباً به عنوان وینگر حمله کنند. هافبک‌های هجومی مقابل آن‌ها از بیرون به داخل حرکت می‌کردند و به دنبال موقعیت‌های گلزنی بودند.

اصل تیم زاگالو پاس و حرکت رو به جلو بود. هیچ بازیکنی اجازه ایستادن نداشت. از هر بازیکن انتظار می‌رفت که دائماً به دنبال موقعیت‌هایی باشد که بتواند در آن‌ها گزینه پاس برای حمل توپ باشد. وقتی توپ را دریافت می‌کردند، وظیفه آن‌ها این بود که بلافاصله به دنبال یک هم تیمی بگردند تا با پاس خود تیم را به جلو ببرند. این یک فرض ساده بود که به ستون اصلی تیم برزیلی زاگالو تبدیل شده بود.

فاز تهاجمی

زاگالو معتقد بود که بهترین بازیکنانش باید همیشه در زمین باشند. این گاهی اوقات به این معنی بود که باید آن‌ها را متقاعد می‌کرد که در نقش‌های ناآشنا بازی کنند. در تیم برزیل ۱۹۷۰، این بیشتر از همه به پیاتزا اعمال شد.

پیاتزا یک هافبک میانی بود که توسط سالدانا دعوت شده بود تا در پست مورد نظر خود بازی کند. با این حال، هنگامی که زاگالو هدایت این تیم را بر عهده گرفت، او به بازی به عنوان مدافع میانی بازگردانده شد. ایده این بود که توانایی پیاتزا روی توپ، بازی تیم را از عمق بهبود بخشد. از آنجا که او می‌توانست با مدافعان کناری، کارلوس آلبرتو و اورالدو، و هافبک مرکزی جدید تیم (کلودالدو) ارتباط برقرار کند.

زاگالو جلوتر از کلودالدو (تک پیوت تیم) گروهی متشکل از پنج بازیکن مهاجم را انتخاب کرد که مرتباً موقعیت‌هایشان را عوض می‌کردند. گرسون، ریولینو، ژایرزینیو، توستائو و البته پله به صورت انفرادی همگی بازیکنان ستاره بودند. به عنوان یک گروه، زاگالو به اصطلاح «پنج ۱۰» خود (در زیر) در یک ساختار هجومی پویا و سیال استفاده می‌کرد.

نتیجه چیزی شبیه به یک ترکیب کاذب ۴-۳-۳ بود که در آن دفاع چهار و کلودالدو ساختار موقعیتی ارائه می‌کردند. پنج نفر جلو آزادانه جلوتر از آن‌ها حرکت می‌کردند و بسته به موقعیت بازی و چیدمان حریف موقعیت‌های مختلفی را ایجاد می‌کردند. این روند با پیاتزا آغاز می‌شد که به کلودآلدو یا یکی از مدافعان کناری بیشتر کارلوس آلبرتو در سمت راست پیوند می‌خورد. جلوتر تیم به دنبال بازیساز اصلی خود و اغلب عمیق‌ترین بازیکن پنج خط اول ژرسون بود.

ژرسون بازیساز خلاق اصلی در تیم زاگالو بود. او منبع اصلی بازی‌های کوتاه مدت، چه با کلودالدو و چه در حمایت از مدافعان کناری پیشرو بود. فراتر از آن برد پاس او به این معنی بود که او همچنین می‌توانست به کسانی که جلوتر بودند نگاه کند. به عنوان یکی از اعضای پنج۱۰، او میتوانست به دنبال دویدن دیرهنگام به مناطق حمله بود. این می‌توانست در ترکیب کردن و ایجاد موقعیت برای یک هم تیمی یا زدن شوت به سمت دروازه باشد.

مدافعان کناری وسعت حمله را فراهم می‌کردند، اما با مهاجمانی که نزدیک به آن‌ها بودند مشارکت ایجاد می‌کردند. این به تیم زاگالو امکان می‌داد تا از دو مورد از بزرگترین دارایی‌های تهاجمی خود استفاده کنند: شوت زنی میان بُرد پنج نفره جلو و توانایی پله در هوا. پله که نمادین‌ترین بازیکن در بین پنج شماره ۱۰ تیم بود، در فضا‌های هجومی در دویدن فوق العاده بود. او همچنین یک جهش شگفت‌انگیز و ضربه سر قدرتمند داشت. وقتی مدافعان کناری جلو می‌رفتند و سانتر می‌کردند، پله یک تهدید دائمی برای دفاع حریف بود.

هر یک از پنج بازیکن خط حمله حداقل یک گل در مسیر پیروزی برزیل برای قهرمانی در سال ۱۹۷۰ به ثمر رساندند. ستاره گلزن این تیم، اما ژایرزینیو بود. او در طول تورنمنت هفت بار گل زد، که بیشتر آن‌ها از موقعیت شروع در جناح راست بود. با انجام این کار، او اولین بازیکنی شد که در هر بازی جام جهانی مردان تا فینال، گلزنی کرد. او تنها کسی است که چنین رکوردی دارد. معروف‌ترین گلی که این تیم نمادین به ثمر رساند، توسط مدافع راست و کاپیتان تیم کارلوس آلبرتو، در فینال به ثمر رسید. این چهارمین و آخرین ضربه برزیل است که ۴-۱ ایتالیای خسته را شکست داد. یک حرکت سریع و کارآمد از یک جناح به جناح دیگر منجر به پایانی خیره کننده از یک مدافع کناری پیشرو شد. از بسیاری جهات این مظهر هر چیزی است که زاگالو می‌خواست تیمش باشد.

جام جهانی ۱۹۹۸: سیستم ۴-۲-۲-۲

تیم نسل بعدی برزیل زاگالو که به جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه آورده شد، از آرایش تعریف شده ۴-۲-۲-۲ استفاده کرد. مدافعان کناری پیشرو، روبرتو کارلوس و کافو، نقش مهمی را مانند ۲۸ سال قبل ایفا کرده بودند. با این حال بر خلاف سال ۱۹۷۰، زاگالو اکنون به یک محور دوگانه در خط میانی روی آورده است. دونگا و سزار سامپایو قرار بود استحکام دفاعی را در مقابل مدافعان میانی احتمالی در معرض دید قرار دهند.

همچنین برخلاف تیم ۱۹۷۰، تیم ۱۹۹۸ زاگالو شروع به ساختن بازی از دروازه بان کرد. توانایی کلودیو تافارل با توپ در پایش به او این امکان را داد که یا مدافع میانی آلدایر یا جونیور بایانو یا یکی از هافبک‌های میانی را با پاس اول پیدا کند. اگر حریف پرس می‌کرد، او محدوده پاس را داشت تا جلوتر نگاه کند به مهاجمان، هافبک‌های هجومی یا حتی مدافعان کناری پیشرفته. تکیه بر مدافعان کناری برای ارائه عرض هجومی به این روش به زاگالو این آزادی را داد تا دو هافبک تهاجمی تیم را به مناطق مرکزی‌تر تا تهدیدی برای جدی برای حریفان باشد. لئوناردو و ریوالدو هر دو چپ پا بودند که میتوانستند گرد و خاک در محوطه جریمه ایجاد، اما آن‌ها ویژگی‌های بسیار متفاوتی را به تیم ارائه کردند. ریوالدو تهدید هجومی بزرگ‌تری را ارائه می‌کرد که در سمت راست با شوت‌های چپ پا که مورد علاقه‌اش بود وارد دروازه می‌کرد. لئوناردو بازیکن همه کاره تری بود و در مناطق مختلف زمین راحت بود. سابقه او به عنوان یک مدافع کناری به تیم درک بیشتری از ترکیبات گسترده در مناطق پیشرفته می‌داد.

در این نسخه از برزیل، زاگالو تاکید زیادی بر همکاری بین هافبک‌های تهاجمی و مدافعان کناری داشت. کافو یک پاسور عالی از مناطق وسیع بود، اما همچنین یک پاسور عالی بود که اگر ریوالدو عرض خود را در سمت راست نگه می‌داشت، می‌توانست در داخل ترکیب شود. در جناح مقابل، روبرتو کارلوس در ارسال توپ به همان اندازه با استعداد بود. او همچنین در داخل محوطه جریمه با حرکت مورب معروف بود که با پای چپ خود شوت‌هایی را شلیک می‌کرد.

جلوتر از آن‌ها زاگالو با دو مهاجم بازی می‌کرد. ببتو که یک مهاجم کاذب بود که دائماً به دنبال یافتن فضایی دور از مدافعان میانی حریف بود. رونالدو (در پایین) مدت‌ها به‌عنوان یک ستاره بالقوه معرفی می‌شد، اما هنوز تنها ۲۱ سال داشت.

توانایی او بیرون کشیدن مدافعان از موقعیت و ایجاد فضا برای اطرافیان خود بود، که به تیم این امکان را می‌داد که به چیزی بیش از اهداف او تکیه کند. خود رونالدو در این تورنمنت چهار گل به ثمر رساند، اما ببتو، ریوالدو و حتی سزار سامپایو که تهاجمی‌تر از دابل پیوت‌ها بود، هر کدام سه گل به ثمر رساندند. تنها فرانسه میزبان که در فینال ۳-۰ سلسائو را شکست داد، بیشتر از برزیل در این مسابقات گلزنی کرد.

خط پرخطر: ۱۹۷۰

جام جهانی ۱۹۷۰ در ماه ژوئن در مکزیک برگزار شد، بنابراین همیشه قرار بود در دمای بسیار بالا بازی شود. زاگالو و کنفدراسیون فوتبال برزیل (CBF) این را می‌دانستند، بنابراین تصمیم گرفتند که تیم باید زودتر به آنجا برسند تا بتوانند به شرایط عادت کنند. زاگالو همچنین می‌خواست در فاز دفاعی را تا حد ممکن فشرده کند. هنگامی که آن‌ها در نیمه حریف پیش می‌رفتند، یک خط دفاعی سه نفره هر دو مدافع میانی و معمولاً اورالدو، مدافع کناری کمتر هجومی تا خط میانی بالا می‌رفت که کلدوآلدو معمولاً در مقابل آن‌ها می‌ایستاد، که فضای زیادی را برای انتقال در پشت سر می‌گذاشت. با وجود قدرت تهاجمی بالا برزیل، تیم زاگالو در کار‌های دفاعی بسیار متزلزل بود و راحت گل دریافت می‌کرد. هفت گلی که آن‌ها در شش بازی دریافت کردند، بیشتر از هر قهرمان بعدی جام جهانی در ۱۲ تورنمنت از سال ۱۹۷۰ است.

وقتی برزیل با حملات ساختارمندتر حریف روبرو می‌شد، با یک حالت low block به میدان می‌رفت و در حالت دفاعی قرار می‌گرفت که بیشتر شبیه ۴-۴-۱-۱ بود. چهار مدافع در چند متری محوطه جریمه شروع می‌شوند و ژرسون در کنار کلودالدو در خط میانی دو جلوتر از آن‌ها قرار می‌گیرند. ریولینو و ژایرزینیو از مناطق وسیع دفاع می‌کردند و توستائو را به عنوان محور هجومی و پله را جلوتر از او رها می‌کردند. وقتی آن‌ها توپ را پس می‌گرفتند، ژرسون بازیکنی بود که به او نگاه می‌کردند. او که یک تکنسین خوب بود، او می‌توانست یک ضدحمله سریع انجام دهد یا مالکیت توپ را در اختیار بگیرد تا تیم به شکل تهاجمی خود سازماندهی شود.

اما زاگالو تیمی برای دفاع با توپ ساخته بود. او می‌دانست که گرمای هوای مکزیک، حفظ تاکتیک‌های پرس بالا را برای تیم‌ها تقریباً غیرممکن می‌کند. بله، آن‌ها با خط بالایی بازی می‌کردند که به حریفان فرصت می‌داد، اما در نهایت تلاش لازم برای بازپس گیری مالکیت در برابر این تیم در آن گرما در نهایت ۹۰ دقیقه برای حریف هزینه داشت؛ و اینطور ثابت شد.

۱۹۹۸: استحکام مرکزی

ساختار دفاعی توسعه یافته تری برای تیم برزیل که زاگالو در فرانسه ۹۸ رهبری می‌کرد وجود داشت. علیرغم تعهد او به دفاع کناری هجومی، چرخش دوگانه در خط هافبک باعث شد تا تیم یک پایگاه دفاعی سالم تری داشته باشد. در برابر حملات حریف سازماندهی بهتری داشتند، تیم مانند نسخه قدیمی ۱۹۷۰ به شکل ۴-۴-۱-۱ چیده شده بود. در اینجا ریوالدو در سمت راست خط میانی قرار می‌گیرد. با این حال، اگر حریف پرس رو به جلو را انجام نمی‌داد او بالاتر می‌ماند و یک گزینه ضد حمله موثر در حمایت از رونالدو و ببتو بود. هنگامی که حریف توپ را پس می‌گرفت، لئوناردو و سزار سامپایو معمولاً بالاتر از دو هافبک میانی از مهاجمان در شروع ضد پرس (پایین) حمایت می‌کردند. کاپیتان تیم یک تاکتیکیست باهوش در زمین و ارتباط‌دهنده فوق‌العاده‌ای بود که می‌توانست از مدافعانش محافظت کند، بازی را از بین ببرد و هم‌تیمی‌هایش را در مقابل حملات حریف سازماندهی کند.

تمایل زاگالو برای به جلو بردن هرچه بیشتر بازیکنان و ساخت تیمش حول بازیکنانی که از نظر فنی قوی و دارای تفکر تهاجمی هستند، همیشه منجر به آسیب‌پذیری‌های دفاعی مشخصی می‌شود. برزیل در جام جهانی ۱۹۹۸ تنها یک دروازه خود را بسته نگه داشت که در مقابل مراکش در مرحله گروهی که ۱۰ گل در کل مسابقات دریافت کرده بودند. در آن تابستان هیچ تیمی در فرانسه بیشتر از این تیم گل دریافت نکرد.

با این حال، این بخشی از میراث ماندگار زاگالو است. به عنوان یک مربی، اولین تعهد او فوتبال هجومی بود. به این ترتیب، او به دنبال ساخت ساختار‌هایی بود که به این معنی بود که بتواند با استعدادترین بازیکنانش را در همان زمان در یک زمین بازی کند. نتیجه، در دو جام جهانی با فاصله تقریباً سه دهه، ۳۳ گل در ۱۳ بازی، دو فینال جام جهانی و یک پیروزی بود. به همین دلیل، جایگاه او در اسطوره فوتبال مطمئن است.

منبع: ايسنا