|

شب، داخلی جشنواره فیلم ونیز

هر سال شهریور در جزیره ونیز، مرغ‌های دریایی از ترس غرش شیرهای آن، سکوت اختیار کرده تا میهمانان از سایر نقاط جهان با قایق‌هایشان به این جزیره رؤیایی برسند و نام خود در کارخانه رؤیاسازی سینما حک کنند.

شب، داخلی
جشنواره فیلم ونیز

‌‌مجید موثقی: هر سال شهریور در جزیره ونیز، مرغ‌های دریایی از ترس غرش شیرهای آن، سکوت اختیار کرده تا میهمانان از سایر نقاط جهان با قایق‌هایشان به این جزیره رؤیایی برسند و نام خود در کارخانه رؤیاسازی سینما حک کنند. به قول «فدریکو فلینی» فیلم‌ساز بزرگ ایتالیایی «سینما یک رؤیاست». سفر به ونیز با قایق سواری‌های زیادی همراه است و گاه میهمانان تا پاسی از شب در حال رفت‌وآمد به سوی سالن‌های سینما هستند. در طول برپایی جشنواره در هر کدام از این قایق‌ها یا سالن‌ها مخاطبان جدی سینما از هر گونه نژاد، کیش و آیینی در حال مبادله اطلاعات برای فیلم‌های مورد علاقه‌شان هستند یا در حال مباحثه و نقد فیلم‌هایی که گاه ملال‌آور یا مأیوس‌کننده‌اند که البته تعداد این فیلم‌های بی‌کیفیت یا به قول معروف بی‌رؤیا کم نیستند!

فیلم‌های ایرانی در بخش مسابقه اصلی و افق‌های ونیز درخشش خوبی داشتند و مورد توجه تماشاچیان و منتقدان قرار گرفتند. «هومن سیدی» با فیلم «جنگ جهانی سوم» در بخش جنبی اما رقابتی افق‌ها حضور دارد؛ یک طنز تلخ که شخصیت اصلی آن «شکیب» کارگری ساده‌دل است که «محسن تنابنده» به خوبی این نقش را ایفا کرده است، شکیب در ماجرای این فیلم ناخواسته وارد چالش جدیدی می‌شود. فیلم‌نامه «جنگ جهانی سوم» از کشش خوبی برخوردار است و تماشاچی را تا انتها با خود می‌برد، اما فیلمی نیست که پس از تماشای آن با بیننده همراه شود و با او از سالن سینما خارج شود. در واقع سوژه تکراری یک «فیلم در فیلم» است که داستان آن در یک اردوگاه کار اجباری نازی‌ها می‌گذرد و «شکیب» نقش کارگر پشت صحنه‌ای را بازی می‌کند که شرایط سختی دارد، اما در یک موقعیت ابزورد (معناباخته) شخصیت او دچار جهش غیر قابل انتظاری شده که همین نقطه ضعف فیلم‌نامه است و ناگهان نقش هیتلر توسط گروه کارگردانی به او واگذار می‌شود! در واقع بهانه واگذاری این نقش با توجه به فیزیک «محسن تنابنده» که اصلا شباهتی با قد و قواره هیتلر ندارد، کمی تصنعی شده تا یک موقعیت بسیار جالب و‌ کنجکاوبرانگیز برای تماشاچی شکل بگیرد. اینجا سؤالی که مطرح می‌شود نام «جنگ جهانی سوم» برای این فیلم است که به نظر می‌رسد در زیرمتن خود چالش بزرگی را برای مخاطب به وجود نمی‌آورد، اما فیلم سرگرم‌کننده و از ریتم مناسبی در تدوین و روایت برخوردار است. لازم به ذکر است که «جنگ جهانی سوم» توسط شبکه مجازی نماآوا تهیه شده است.

«وحید جلیلوند» پدیده نوظهور سینمای ایران که پیش از این با فیلم «بدون تاریخ بدون امضا» در همین جشنوراه ونیز درخشید، امسال با فیلم جدید «شب، داخلی، دیوار» که فیلم‌نامه‌ای هوشمندانه و بازی‌های قابل قبولی دارد، یک سر و گردن به سینمای ایران اعتبار تازه‌ای داده است. در واقع چنین روایت و فضاسازی‌ای که بخش عمده‌ای از آن در یک آپارتمان کوچک می‌گذرد تا به حال در سینمای ایران در چنین مقیاسی دیده نشده است؛ اصولا کارگردانی و روایت در یک شرایط محیطی ثابت و بسته یک آمادگی و کارگردانی مضاعفی را می‌طلبد که در این فیلم با دکوپاژ (حرکت‌بندی دوربین) سیال ذهن به خوبی صورت گرفته است؛ کارگردان آگاهانه تماشاچی را سردرگم می‌کند تا نتواند شرایط محیطی و ستیز شخصیت را درک کند و همین ابهام در روایت‌ برگ برنده این فیلم است، اما تدریجا می‌بینیم با ورود و خروج شخصیت‌ها و استفاده‌کردن از یک دوربین مداربسته راز این فیلم‌نامه برملا می‌شود! سازماندهی و هدایت درست جلیلوند، افشای تدریجی داستان در مونتاژ و بازی‌های درست، به‌ویژه بازی نرم «نوید محمدزاده» که از فیلم «برادران لیلا» به جهش تازه‌ای در بازیگری رسیده، از عناصر موفق این فیلم به شمار می‌آیند. جلیلوند در کنفرانس مطبوعاتی این فیلم در ونیز گفت: «این فیلم رفت و برگشتی بین واقعیت و خیال است و این خیال است که انسان را زنده نگه می‌دارد».

همچنین امسال ونیز با بزرگانی همچون، «آلخندرو ایناریتو» با فیلم باردو (یا وقایع‌نگاری نادرست یک مشت حقیقت) که در کارگردانی و جلوه‌های ویژه حرفی جدی برای گفتن دارد، آغاز خوبی داشت.

«دارن آرنوفسکی» کارگردان مستقل آمریکایی نیز با فیلم «نهنگ» و بازی درخشان «برندن فریزر» یکی از کارهای تأثیرگذار و جنجالی این دوره بود که به نحوی با آثارش در پی افشای حقیقت است. «مارتین مک‌دونا» نیز با «ارواح اینشرین» همچون همیشه درخشان و اورجینال ظاهر شد؛ داستان رفاقتی که ناگهان به پایان می‌رسد و انگشتانی که برای تاوان از دست رفتن این دوستی، تدریجا قطع می‌شوند. «آلیس دیوب» مستندساز «فرانسوی - سنگالی» با فیلم «سِنت عُمَر» خود را هنرمندی جسور نشان داد که تفکری ضدنژادپرستانه دارد؛ او با یک سازماندهی خوب و فضاسازی مستندگونه محاکمه زنی سیاه‌پوست را در دادگاه هدف قرار داد، شخصیتی که تحصیلات عالیه دارد، اما رفتار او شباهت زیادی به شخصیت نمایشی «مده آ» دارد که ناگهان کودک خود را می‌کشد.مشخص است این کارگردان تحت تأثیر فیلم «مده آ» ساخته فیلم‌ساز فقید ایتالیای «پیر پائلو پازولینی» بوده است. از این فیلم می‌توان به عنوان یکی از پدیدهای نوظهور این‌ دوره یاد کرد.

«تاد فیلد» که از آخرین ساخته‌اش «بچه‌های کوچک» 16 سال می‌گذرد، با فیلم جدید «تار» و بازی «کیت بلانشت» در نقش یک رهبر ارکستر، طرفداران زیادی دارد، اما ستیز شخصیت اصلی در روند داستان واضح نیست بر چه منحنی استوار است؛ زیرا چالش این آهنگ‌ساز با جهان اطراف مشخص نیست بر چه هدفی استوار است. کارگردان نتوانسته شخصیت محوری داستان را به قوام و باورپذیری خوبی برساند، از این‌رو فیلم داستانی سردرگم دارد، ولی گاه همین فیلم‌ها که از تحقق و‌ هماهنگی عمیقی در درام برخوردار نیستند، می‌توانند برنده جوایز اصلی شوند.