|

دانشجوی شریف و چشمی که از دست رفت

خبرگزاری مهر ساعت ۲۱:۳۰ روز 10 مهر نوشت: نیروهای انتظامی با شلیک گاز اشک‌آور و تیر هوایی گروه‌های حاضر را متفرق می‌کنند. دانشگاه تقریبا خالی از دانشجو شده است و جوی آرام دارد.

دانشجوی شریف و چشمی که از دست رفت

خبرگزاری مهر ساعت ۲۱:۳۰ روز 10 مهر نوشت: نیروهای انتظامی با شلیک گاز اشک‌آور و تیر هوایی گروه‌های حاضر را متفرق می‌کنند. دانشگاه تقریبا خالی از دانشجو شده است و جوی آرام دارد. خودروهای در حال عبور از خیابان آزادی با صدای بوق از جلوی دانشگاه عبور می‌کنند. نیروهای انتظامی برای جلوگیری از تجمع در درب‌های دانشگاه حاضر هستند.

خبرگزاری فارس در ساعت 23:19 روز 10 مهر نوشت: 23:19 تعدادی از دانشجویان با هماهنگی مسئولان دانشگاه از درب شمالی خارج شدند. اما دانشجویان می‌گویند برخی لیدرها به پارکینگ رفته و در آنجا بازداشت شدند. هم‌اکنون در بیرون دانشگاه برخی خانواده‌ها که نگران فرزندانشان بودند منتظر خروج آنها هستند.

خبرگزاری ایرنا در ساعت 50 دقیقه روز 11 مهر نوشت: «اکنون تجمع تمام شده و دانشجویان از دانشگاه خارج شده‌اند و دانشجویی در دانشگاه حضور ندارد. برخی افراد غیردانشجو بیرون دانشگاه و در خیابان آزادی تجمع کرده‌اند که منجر به ترافیک در آن محدوده شده و این افراد هم نهایتا با گاز اشک‌آور پلیس متفرق شدند».

در نامه بسیج دانشجویی شریف به وزیر علوم که ظهر روز دوشنبه 11 مهر 1401 منتشر شد، خطاب به آقای وزیر آمده است: «حضور بی‌ضابطه و رعب‌آور جمعی از نیروهای امنیتی در اطراف دانشگاه صنعتی شریف، صحنه‌هایی تأسف‌آور و نگران‌کننده را رقم زد و بی‌تردید این حضور بی‌مبالات، در دمیده‌شدن بر آتش تنش در دانشگاه صنعتی شریف نقش داشت. بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف برخوردهای خشن و قهرآمیز با دانشجویان را عمیقا و قویا محکوم می‌کند و از شما انتظار دارد قاطعانه نسبت به جلوگیری از تکرار چنین اتفاقات تلخی در فضای دانشگاه شریف و سایر دانشگاه‌های کشور، اقدام کنید. حداقل انتظار ما از شما علاوه بر تضمین جلوگیری از تکرار چنین وقایعی، دلجویی از دانشجویان و اساتید دانشگاه شریف و جبران خسارت معنوی عظیمی است که امروز بر دانشگاه صنعتی شریف وارد شد».

  

این اتفاقات در دومین روزی که دانشجویان جدیدالورود پا به دانشگاه گذاشتند، رخ داد. دانشجوی دانشگاه شریف بودن آرزوی بسیاری از نخبه‌های ایران است و برای رسیدن به آن و گذر از سد کنکور حداقل سه سال تلاش شبانه‌روزی داشته‌اند. حالا آنان این خاطره را از اولین روزهای حضورشان در دانشگاه در ذهن خود خواهند داشت. 

  

این صحنه‌ها در خاطر بسیاری از ما اتفاقات کوی دانشگاه را زنده کرد همان نیمه‌شبی که دانشجویان مورد حمله قرار گرفتند و زندگی برخی از آنها کاملا دستخوش تغییر شد.

در شب 17 تیر 1378 وقتی تعداد زیادی لباس شخصی به کوی حمله کردند، حمله‌ای که در نهایت فقط یک نفر به جرم سرقت ریش‌تراش مجرم شناخته شد، دانشجویان زیادی آسیب دیدند. اما یک نفر همچنان در ذهن مانده است، دانشجوی پزشکی که چشمش به خاطر شلیک تخلیه شده بود: «محسن جمالی‌زواره» نفر اول پزشکی کنکور 1372 که از شهری کوچک یکی از هفت هزار دانشجویی بود که در آن خوابگاه قرار بود زندگی‌اش را بسازد. برخی از دانشجویان آسیب‌دیده در تاریخ ۵ /مرداد/ ۱۳۷۸ با رهبری دیدار داشتند و این دیدار در تلویزیون پخش شد. در همان جا وقتی خودش را معرفی می‌کرد گفت که او قالی‌بافی می‌کرده و هم‌زمان درس می‌خوانده و موفقیتش در کنکور اتفاقی بزرگ برای شهرشان بوده است. درست مثل تمام داستان‌های موفقیت‌آمیز و عبرت‌آموزی که می‌توان در مورد خواستن و توانستن تعریف کرد. اما حضور او با پانسمانی بر چشم، هر بیننده‌ای را متأثر می‌کرد. رهبری بعدتر در سخنانشان چنین به این موضوع اشاره کرد: «من براى چشم شما اوقاتم خیلى تلخ شد. من این‌طور نشنیده بودم؛ با اینکه قضایاى این حادثه را خیلى شنیدم و گفتند که یکى از جوانانى که در کنکور، اول شده بودند، در این حادثه آسیب دیده، اما نگفتند که چشمتان این‌طور شده است. من خیلى غصه‌ام شد. خدا ان‌شاءاللَّه به حقّ محمّد و آل محمّد، خودش به بهترین نحوى براى شما جبران کند».

10 اسفند 1378 محسن جمالی در دادگاه شرکت کرد؛ «برای اجرای عدالت». به گزارش ایسنا او خطاب به رئیس دادگاه، سیدهادی طباطبایی، گفت: «قرارگرفتن در جایگاه شاکی به خودی خود دشوار است حال اگر طرف شکایت نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران باشد که باید شکایت بی‌عدالتی را به او آورد، این سختی 10برابر می‌شود. من این سختی را به جان می‌خرم تا عدالت اجرا شود». وی در ادامه، در توضیح چگونگی ازدست‌دادن چشم راست خود، گفت: «پس از سخنرانی مقام رهبری به نظر می‌رسید اوضاع آرام شده باشد، به همین دلیل، من و دوستانم با آرامش در محوطه کوی مشغول صحبت بودیم که ناگهان نیروهای انتظامی شروع به شلیک گلوله‌های گاز اشک‌آور کردند که در این میان یکی از این گلوله‌ها همانند یک گلوله جنگی به‌طور مستقیم به طرف من شلیک شد و به چشم من اصابت کرد». وی افزود: «دانشجویان تلاش کردند مرا با آمبولانس به بیمارستان فارابی برسانند اما جلوی درب‌های کوی، نیروهای مسلح اجازه خروج آمبولانس را نمی‌دادند در حالی که حتی در جنگ نیز نیروهای امدادی در امانند، اما برادران نیروی انتظامی اجازه خروج آمبولانس را نمی‌دادند و دانشجویان مجبور شدند به سختی مرا از روی نرده‌های کوی با برانکارد به خارج منتقل کنند». 

  

همه می‌دانیم که سرنوشت این دادگاه به کجا رسید و سرنوشت چند نفر از دانشجویان آن روزها چه تغییراتی کرد اما «محسن جمالی» فقط یک دانشجوی زحمت‎کش بود که از یک خانواده مذهبی در یک منطقه محروم در کویر قرار بود دنیای اطرافش را زیباتر کند. یکی از دوستانش در نشریه پنجره در سال 91 از روندی که دکتر محسن جمالی‌زواره در زندگی‌اش طی کرده است چنین نوشت: «درس پزشکی‎‌اش را سال ۸۰ تمام کرد و بنا بر علاقه‎‌اش به ریاضیات، لیسانس ریاضی را در دانشگاه صنعتی شریف آغاز کرد و بعد هم در سال ۸۴ بی‎‎‌سروصدا به کانادا رفت تا دوره کارشناسی ارشد را در دانشگاه «مک‎‌گیل» ادامه دهد. اما باز هم کسی نخواست از او دلجویی کند. مدتی پژوهشگر مرکز تحقیقات پزشکی ورزشی (SMRC) بود و حالا دانشجوی دوره PHD دانشگاه مک‎‌گیل مونترال است اما هنوز هم کسی از او دلجویی نکرده است».

با اتفاقاتی که در دانشگاه شریف رخ داد یک برگ تلخ به تاریخ معاصرمان اضافه شده است.