زلزله در دولت دکتر مصدق بحران مضاعف نبود؟
در یادداشتی به تاریخ 25 بهمن 1400 نویسنده ارجمند جناب آقای فریدون مجلسی در نقد سرمقاله «شرق» به تاریخ 20 بهمنماه به قلم اینجانب و با عنوان «زلزله ترود و دولت مصدق در بحران» مطالبی را یادآور شدند که ربط زلزله 1331 ترود با بحران در دولت شادروان دکتر محمد مصدق را ناوارد دانستهاند و ارتباط را صرفا در حد همزمانی ارزیابی کردهاند. ایشان سؤال میکنند «آیا زلزله ترود (طرود) نیز مانند زلزله طبس بر اثر دفن زبالههای اتمی یا مشابه آن و بیخبر از مصدق در آن زمان انجام شد؟ یا در پناه آن زلزله توطئه علیه او را وارد مرحله اجرائی کردند؟ یا آنقدر بیلیاقت بودند که تعمیر خانههای ویران سه سال طول کشید؟ یا چه چیز؟ یا فقط زمان زلزله مقارن بود با اینکه مرحوم مصدق یک هفته بعد از آن به یکی از معتمدان شاه میگوید خیال استعفا دارد». لازم میدانم مواردی را توضیح دهم تا شاید رفع ابهام شود:
- همزمانی رویداد زمینلرزه 23 بهمن 1331 ترود (که رخدادی کاملا طبیعی بود و گسلش سطحی آن هم دقیقا شناسایی شده و نگارنده نیز در حدود 10 سال قبل مطالعاتی در همان منطقه انجام داد و مقالاتی از نظر زلزلهشناسی منتشر کرده) با شرایط متلاطم و بحرانی بهمن 1331 در دوران دولت زندهیاد دکتر مصدق مسلم و معلوم است.
- نکته آنجاست که اتفاقا شادروان دکتر محمد مصدق با همه بحرانهای سیاسی در بهمن و اسفند 1331، بحران زلزله را بهخوبی مدیریت کرده است.
به این مراحل توجه کنید: چهار روز پس از وقوع زلزله ترود، با تشکیل کمیسیون امدادی با حضور نخستوزیر دکتر مصدق، وزیر کشور دکتر غلامحسین صدیقی و سرتیپ میرجهانگیری، نماینده ارگانهای امدادی و مشخصشدن وظیفه هر ارگان و اعزام هیئت امدادی به ترود، عملیات امداد و ساماندهی اصولی اجرا شد. پس از آن، کمیسیون امدادی با تعیین اولویت نیازهای افراد بازمانده، شروع به اقدامات لازم کرد. این اولویت به ترتیب، به این صورت بود: آب و غذا، امنیت، بهداشت و ساختمان. پس از تشکیل اردوگاه ترود که در فاصله 500متری از روستای ویرانشده قرار داشت، بازماندگان برای اسکان به سه گروه تقسیم شدند: 1- گروهی که به چادر قوای نظامی رفته بودند و تعداد آنها 140 نفر بود. 2- گروههای معدودی که بر فراز خانههای خرابشده یا روی پشتبامهای ویرانه مسکن گزیده بودند و حاضر نبودند پایین بروند. 3- گروهی نیز در مزارع خود اقامت کرده بودند.
- پس از گذشت 10 روز از وقوع سانحه، برنامه جدیدی از طرف کمیسیون امدادی به ریاست هیئت اعزامی ارائه شد. در این مرحله که وارد فاز بازتوانی جامعه شده بود، هدف، کشف استعداد و پتانسیل افراد بازمانده بود. در ابتدا، افراد غیرمحلی در ترود مشخص و از روستا خارج شدند. سپس علاوه بر تعیین دقیق دارایی مردم، توانمندی آنها بررسی شد تا در اولین زمانی که افراد توانایی رفع نیاز و معاش خود را داشتند، کمکهای شیر و خورشید سرخ قطع شود. بنابراین سه هفته پس از وقوع زلزله، گروه اعزامی شیر و خورشید به تهران بازگشت و افراد توانمند با دستمزد کار در زمینهای زراعی و مشارکت در امر ساختمان، معاش خود را سپری کردند.
- چند روز پس از گذشت عملیات امداد و نجات، در حین دوران ساماندهی مسئله تجدید ساختمانهای جدید روستای ترود مطرح و مطالعات اولیه انجام شد. یک ماه پس از رخداد زمینلرزه، پس از سپریشدن دوره اضطرار و ساماندهی، کمیسیون امدادی به کار خود پایان داد و کمیسیون ساختمان بهصورت جدی به برنامهریزی برای بازسازی منطقه زلزلهزده و اجرای آن پرداخت. در ابتدا قرار شد سه ارگان وزارت کشور، شیر و خورشید سرخ و سازمان برنامه، هرکدام جداگانه مطالعات را انجام دهند و براساس نیاز جامعه، الگوی ساختمانی را ارائه دهند. در متن مذاکرات مجلس شورای ملی در اولین جلسه بعد از رخداد زمینلرزه ترود که در تاریخ 30/11/1331 برگزار شد، آمده است: «نایبرئیس (مهندس احمد رضوی)، قبل از اینکه به نطقهای قبل از دستور پرداخته شود، تذکرا به عرض نمایندگان محترم میرسانم که تعطیلی جلسه قبل به احترام ارواح شهدای زلزله طرود بوده است (صحیح است). در تأمین وسایل آسایش بازماندگان و همچنین ترمیم و تعمیر مجدد قصبه طرود که باید از نو ساخته و برای آیندگان باقی گذاشته شود (صحیح است) مجلس شورای ملی کمال علاقهمندی را دارد و در این قسمت اقدام فوری و مؤثر دولت را خواهان است».
- بر اساس تحقیق میدانی نگارنده از بازماندگان بازسازی ابتدا قرار بوده تا در محل ترود بازسازی انجام نشود ولی اهالی مخالفت میکنند. ساخت 90 منزل مسکونی در کنار خرابههای ترود (در 9 کوچه که در هرکدام 10 منزل شبیه هم ساخته شده و هنوز هم وجود دارند) انجام میشود و تحویل آنها تا سال 1334 طول میکشد. دولت کودتایی سپهبد زاهدی خانههایی را میسازد ولی بدون در و پنجره و امکانات اولیه دیگر (عملا بنا شامل دیوار و سرپناه خالی) را تحویل بازماندگان میدهد!
- حال ببینیم قبل و بعد از زمانی که پیگیری کار زلزلهزدگان ترود انجام میشد، وضع سیاسی کشور چگونه بود. برخی از قدیمیترین یاران مصدق از جمله ابوالحسن حائریزاده، دکتر بقایی و حسین مکی که از مؤسسین جبهه ملی و از نخستین هواداران ملیشدن نفت در مجلس پانزدهم بودند، از او فاصله گرفته و حتی به مقابله مستقیم با دولت پرداختند. سپهبد زاهدی که پس از به نخستوزیری رسیدن مصدق، به وزارت کشور رسیده بود، کنار گذاشته شده و در مجلس سنا رهبر اپوزیسیون هوادار شاه و مخالف مصدق شد. بعد از قیام 30 تیر 1331 مجدد دکتر مصدق به نخستوزیری رسید. در همان زمان دیوان بینالمللی دادگستری ( لاهه) در مورد اقامه دعوی انگلستان بر علیه ایران در مورد شرکت نفت انگلیس و ایران «دادگاه در رأی خود در 22 جولای 1952 تصمیم گرفت که صلاحیت رسیدگی به این اختلاف را ندارد. دیوان همچنین این دیدگاه را رد کرد که قرارداد 1933 هم یک قرارداد امتیازی بین ایران و شرکت و هم یک معاهده بینالمللی بین ایران و بریتانیا بود» (ترجمه به فارسی از متن رأی دیوان بینالمللی دادگستری). در 30 مهرماه 1331 دولت انگلیس رابطه سیاسی خود را با ایران قطع کرد.
- مارک گازیوروسکی، در پژوهشی درباره کودتای 28 مرداد 1332 مینویسد: «... اجرای یک سلسله عملیات از سوی سیآیای با نام بدامن که از سال 1948 بهمنظور مقابله با نفوذ شوروی و حزب توده آغاز شده بود که از طریق شبکهای به سرپرستی دو تن ایرانی اداره میشد و ظاهرا سالانه بودجهای معادل یکمیلیون دلار داشت» (مارک گازیوروسکی: سیاست خارجی آمریکا، ص 27).
- در اول اسفندماه ۱۳۳۱ دکتر مصدق در نامهای به شاه نوشت حسین علاء، وزیر دربار و دربار فعالیتهایی علیه دولت را سازمان میدهند.
علاء وزیر دربار به شاه نوشت که دکتر مصدق ساعت یک بعدازظهر 9 اسفند 1331 به دیدار شاه میآید و اینکه وی «بسیار از محمد مصدق، نخستوزیر دلگیر است زیرا که مصدق شاه را بهانه قرار داده تا اشتباهات خود را پنهان سازد». از آنجا که بعضی از مسافرت شاه آگاهی یافته بودند، با فریادهای جاویدشاه، درِ اصلی کاخ مرمر را سد کردند. مصدق و همراهش از در پشتی کاخ بیرون رفتند. مصدق راهی خانه خود شد. گروهی از تظاهراتکنندگان که اطراف خانه مصدق گرد آمده بودند، به خانه مصدق یورش بردند و علیه او دست به تظاهرات زدند. با تیراندازی نگاهبانان خانه مصدق بهسوی مردم، یک نفر کشته و شماری زخمی شدند. پلیس گروهی از تظاهراتکنندگان را دستگیر کرد. یکی از دستگیرشدگان شعبان جعفری (بیمخ) بود که در این روز به دلیل یورش به خانه مصدق تا بعدازظهر ۲۸ امردادماه ۱۳۳۲ زندانی بود. در منابع مختلف از واقعه 9 اسفند 1331 بهعنوان «توطئه» نام برده شده است. همچنین دکتر محمدعلی موحد از اصطلاح «غائله ۹ اسفند» استفاده کرده است (کتاب خواب آشفته نفت، جلد دوم، چاپ هشتم، 1400، با عنوان «دکتر مصدق و نهضت ملی ایران» انتشارات کارنامه). بااینحال زندهیاد دکتر مصدق کشور را بدون درآمد نفت و با انواع بحرانها، از جمله رخداد زلزله 23 بهمن 1331 ترود، توانست بهخوبی اداره کند. بر اساس پژوهش دکتر کریم سلیمانیدهکردی، استاد تاریخ دانشگاه شهید بهشتی، ابتکار مصدق آن بود که اقتصاد کشاورزی ایران را از نو فعال کرد و ارزش افزوده آن را بالا برد و یک برابری بین صادرات و واردات کشور ایجاد کرد، حتی صادرات بر واردات پیشی گرفت. صادرات کشور در این زمان تا ۵۰ درصد افزایش یافت. در کار صادرکننده، یا واردکننده، حکومت دخالتی در بخش خصوصی نداشت زیرا میدانست در هر دو صورت سود نهایی آن به نفع مردم است. بهاینترتیب تولیدات پنبه در یک سال پنج برابر شد و بسیاری از کارخانههایی که تعطیل شده بودند، با طرح اقتصاد پایاپای مصدق دوباره احیا شدند. بهره مالکانه را از سر کشاورز برداشت و در عوض 20 درصد مالیات از مالک گرفت و از این 20 درصد چیزی به صندوق دولت واریز نکرد؛ 10 درصد آن سهم کشاورزی شد که برای مالک کار میکرد و 10 درصد دیگر را هم به سمپاشی محصولات کشاورزی، آموزش کشاورزان، تأسیس تعاونیهای عمومی در روستاها و بقیه امور مربوط به روستا اختصاص داد. در واقع در سریعترین زمان ممکن با ایجاد انگیزه در کشاورزان، به بازدهی مثبت عملکرد آنها افزود. در دوره مصدق به اقتصاد کشاورزی و روستایی جانی دوباره بخشیده شد. برگ برنده مصدق در توسعه اصلاحات، قراردادن یک شخص بینظیر و بسیار کارآمد و باکفایت در رأس وزارت دادگستری بود؛ شخصی به نام «عبدالعلی لطفی»، انسانی بسیار سالم و نفوذناپذیر. در واقع مصدق همواره در تلاش بود افرادی اینچنینی را در رأس امور قرار دهد.