تمامی جنگلها را پاک بتراشید
شاید که عنوان فوق موجب شگفتی خوانندگان شود. سالهاست که هشدارهای دلسوزان طبیعت کشور در غرش ارهموتوریها در عرصههای جنگلی بهخصوص در شمال کشور گم شده است. هشدارهایی که از سرعت روند این تخریب اندکی نکاسته است. اینکه در خلال شش دهه اخیر بیش از 50 درصد از 18 میلیون هکتار سطح اراضی جنگلی کاسته شده و خبرها همچنان از تداوم آن حکایت میکند، برای این نگرانی کفایت ندارد؟
شاید که عنوان فوق موجب شگفتی خوانندگان شود. سالهاست که هشدارهای دلسوزان طبیعت کشور در غرش ارهموتوریها در عرصههای جنگلی بهخصوص در شمال کشور گم شده است. هشدارهایی که از سرعت روند این تخریب اندکی نکاسته است. اینکه در خلال شش دهه اخیر بیش از 50 درصد از 18 میلیون هکتار سطح اراضی جنگلی کاسته شده و خبرها همچنان از تداوم آن حکایت میکند، برای این نگرانی کفایت ندارد؟ سالانه از سطح بقایای بهجامانده از جنگلهای هیرکانی شمال کشور سه هزار هکتار کاسته میشود. جنگلهایی که 90 گونه درختی و 211 درختچهای را در برِ خود دارد. پروفسور «هانس دیتر کِناپ»، جنگلشناس آلمانی، نماینده بنیاد سوکو آلمان و از شرکای تدوین معرفینامه ثبت جنگلهای هیرکانی در فهرست میراث طبیعی یونسکو، ویژگیهای منحصربهفرد و بیبدیل جنگلهای هیرکانی خزری و شمال ایران در جهان و ظرفیتهای زیستمحیطی موجود را بارها مورد تأکید قرار داده و معتقد است درختان پهنبرگ این جنگل در جهان نمونه ندارد که متأسفانه، در دهههای اخیر بر اثر استفاده زیانبار و بیش از ظرفیت از مراتع و منابع طبیعی آن تحت فشار تخریب قرار گرفته است. پروفسور «کِناپ» با تأکید بر اینکه جنگلهای پهنبرگ تقریبا در تمام دنیا از بین رفته و تنها در ایران باقی مانده است، جنگلهای هیرکانی ایران را به عنوان یک میراث باستانی میداند که همچنان آخرین ذخایر جنگلهای پهنبرگ را در خود حفظ کرده است. اما متأسفانه در حال حاضر سهم دو کارخانه چوببری در شرق و غرب این محدوده، برداشت 400 هزار مترمکعب چوب در هر سال است؛ واحدهایی که قرار بود در بازه زمانی «تنفس جنگل» نیاز خود را از منبع تولیدات زراعت چوب تأمین کنند. این دو کارخانه در فاصله سالهای 74 تا 85 دویست هزار اصله درخت را از جنگل برداشت کرده و در حال حاضر 350 هزار هکتار از این عرصه بیبدیل و آن هم در متراکمترین نقاط (معادل یکپنجم از جنگل های شمال کشور) را در انحصار خود دارند. البته این برداشتهای ظاهرا قانونی جدای از قاچاق چوب است که سالانه به دو میلیون مترمکعب و عمدتا از جنگلهای هیرکانی میرسد. در این اقلیم آسیبدیده 400 هکتار هم که به عنوان سایت دفع زباله در نظر گرفته شده از اراضی جنگلی بوده است. سایتهایی که با نشت شیرابههای آلوده بر پایداری 50 میلیون ساله این جنگلها خط پایان میکشند. 42 درصد جنگلهای شمال کشور رو به قهقراست و از سال 1375 تاکنون حدود 300 تا 350 هکتار تولید آفات و بیماری گزارش شده است. بهطور مثال گونه شمشاد که گونه بومی ایران بوده و به نام بوکسوس هیرکانا معروف بوده و در حال حاضر نیز داروی ایدز و ضد سرطان را از آن میگیرند، بدون آنکه مسئولان سخنی بگویند 40 میلیون پایه آن از میان رفته است. شرایط جنگلهای زاگرس نیز از آنچه در شمال کشور میگذرد، بهتر نیست. تنها در چهار سال دو میلیون هکتار از جنگلهای بلوط این خطه خشکیده شدهاند. البته که این اشارات مجملی از حدیثی مفصل است. چه باید کرد؟ مدیریت حفاظت و ارتقای جنگلها به عنوان کانون حیاتی و غیرقابل جایگزین در دهههای اخیر متأسفانه کارنامهای موفق نداشته است. نهاد اجرائی متولی جنگل در هزارتوی بوروکراسی پیچیده و غیرلازم، انبوه تبصرههای فرار از حفاظت در مجموعه قوانین و سلطه روابط فراقانونی و مهمتر از همه قرارداشتن در زیرمجموعه وزارتی که دغدغه اصلیاش تولید و اخیرا تنظیم بازار است به حاشیه رفته است. قرارداشتن وظایف حاکمیتی مشابه و موازی در دو دستگاه سازمان جنگلها و سازمان حفظ محیط زیست به پاسکاریهای غیرملی و بیهودهای بین این نهادها انجامیده است. اما نباید انتظار داشت ادغام وظایف سازمان جنگلها و مراتع در چیدمان موجود به این ناکارآمدی خاتمه خواهد داد. مادامی که سازمان متولی محیط زیست نیز به عنوان معاون رئیسجمهور عمل میکند، مشکلات موجود کماکان ادامه خواهد داشت. نهادها و کنشگرانی که در این سالها با دستانی بسته اما چشمانی باز، جریان تخریب را در جایجای عرصههای طبیعی و بهطور خاص جنگلها با هشدارهایشان نظاره میکنند، متأسفانه صدایشان در پژواکی بیپاسخ تنها به گوش خودشان برگشته است. شاید در این سکوت فرساینده بهتر باشد که به جای فریادهای بیپاسخ از اهرمهایی که متولیان امر را به انسداد کشاندهاند بخواهیم با شدت بیشتری بر سرعت تخریبتان بیفزایید. بدون تردید در آن بیابان محتومی که بر این عرصه سبز خواهد نشست، نیازی به متولیان ساکت هم نباشد. باز هم عاشقان همواره این سرزمین آستین عزم بالا زده و بر خرابه آن جنگلها بار دیگر نهالانی پرشمار کاشته و با اشک شوقشان آبیاری خواهند کرد. پس اکنون که با تیشهتان به جای شکستن هیمه زندگی اینگونه بر بنیان حیات میکوبید ای کاش که با شتاب بیشتری بکوبید. سلاله دلباختگان این مرزوبوم که با خون سرخشان جنگلهایی سبز امانت داده بودند، این بار نیز در طراوت سبز دیگری تجلی خواهد کرد.