«فیلترشکن»؛ ضرورت امروز ایرانیان
این روزها «فیلترشکن» به یکی از نیازهای ضروری اکثریت افراد جامعه تبدیل شده و همه به دنبال فیلترشکنهای پرسرعت و امن میگردند. گواه این ادعا خبری است که بهتازگی منتشر شد مبنی بر افزایش تقاضای سه هزار درصدی فیلترشکن در ایران.
این روزها «فیلترشکن» به یکی از نیازهای ضروری اکثریت افراد جامعه تبدیل شده و همه به دنبال فیلترشکنهای پرسرعت و امن میگردند. گواه این ادعا خبری است که بهتازگی منتشر شد مبنی بر افزایش تقاضای سه هزار درصدی فیلترشکن در ایران. خبری که حتی کارشناسان دنیای مجازی در خارج کشور را متحیر از میزان تقاضای ایرانیان برای فیلترشکن کرده! کاری به تجارت و فرایند فروش و ابعاد مالی و گردش اقتصادی مشکوک این حرفه در ایران ندارم بلکه میخواهم این مقوله را مبنایی برای فهم بهتر وضعیت دنیای واقعی -در برابر دنیای مجازی- تبدیل کنم.
ما میلیونها ایرانی در دنیای مجازی به دنبال فیلترشکن هستیم زیرا دستگاههای مسئول در ایران راه دسترسی به سایتها و اپلیکیشنها را سد کردهاند و میخواهند ما را از آلودگیهایی که به این فضا نسبت میدهند، دور نگه دارند. اکثریت مردم هم سعی میکنند این سد را دور بزنند و به اطلاعاتی که خود فکر میکنند برایشان مفید است، دسترسی پیدا کنند. این همان وضعیتی است که در دنیای واقعی هم جریان دارد. از یک سو، دستگاهها و سازمانهای دولتی چیزهایی را صلاح مردم میدانند، آنان را به نمادهایی ترغیب میکنند یا از انتخابی منع میکنند. از سوی دیگر، اکثریت مردم صلاح خودشان را گزینههای دیگری میدانند، بنابراین سدهای مجازی را با فیلترشکن و فیلترهای حقیقی را به هر نحو دور میزنند و اگر نتوانند، صدای اعتراضشان بلند میشود. این یکی از علل -و فقط یکی از علل- ظهور شرایط کنونی است. به زبانی ساده، اعتراضاتی که این روزها جریان دارد، اعتراضی به فیلترکردن و تلاشی برای شکستن سدهاست.
از منظر کلی، حوادث اخیر را میتوان در تعامل بین سه عنصر اصلی این معادله تحلیل کرد: ۱- جامعه (عموم مردم) ایران، ۲- ساختارهای تاریخی، فرهنگی و اجتماعی جامعه و
۳- نظام حکمرانی و سیستم حاکمیت. به نظر میرسد حاکمیت و حکمرانی، در مقایسه با دو عامل دیگر، در نیمقرن اخیر نقش اصلی در شکلگیری تحولات اجتماعی و مسئله توازن معادلات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جامعه را داشته است.
بعد از انقلاب نیز تمایل به گسترش و تعمیق نظام حکمرانی در حوزههای مختلف زندگی افزایش یافته و به یکی از علل تنشهای اجتماعی تبدیل شده است. البته با این توضیح که در دهه نخستین که فاصله بین جامعه و حکومت کم بود، این شیوه چندان مورد مخالفت گسترده مردم قرار نگرفت و فقط در برخی لایههای اجتماعی مخالفت دیده میشد. اما بهتدریج هم تکثر انتخاب در جامعه افزایش یافت و هم دامنه مداخله گسترش یافت و همراه با افزایش فاصله باعث شد این نوع مداخلات به یکی از منابع اصلی بیاعتمادی و تنش اجتماعی تبدیل شود. غالبا این مداخلات بدون توجه به واقعیتهای تاریخی، فرهنگ عرفی، نیازها و اولویتهای مردم صورت میگرفت. این تحولات در حالی روی داد که اقتصاد در حال رکود و بحرانهای تورم و بیکاری در دهه گذشته بخش عظیمی از جامعه را به سوی فقر مزمن کشاند و بر نارضایتی مردم افزود.
ادامه این وضعیت فاصله بین مردم، حاکمیت و سازمانهای مسئول را افزایش داد درحالیکه فیلترهای ایدئولوژیک نیز مانع از آن میشد که تصمیمسازان کشور شناخت ملموس و درک صحیحی از پیچیدگی و حساسیت معادلات در دنیای واقعی مردم داشته باشند. سیاستگذاریها عمدتا بر مبنای تصویر آرمانگرایانه و بر پایه آمار مخدوش، اطلاعات ناقص و «فیلترشده» اتخاذ میشد. ضعف سازههای مردمسالاری -از قبیل احزاب کارآمد و ضعف تشکیلات صنفی و نهادهای مدنی- مانع از شکلگیری گفتوگوی دوسویه و کارآمد بین نظام حکمرانی و جامعه میشد. همراه با تحولات عمیق اجتماعی و فرهنگی ایران در چهار دهه گذشته بر میزان حجم پیچیدگیهای فرهنگی و اجتماعی افزوده شده و فیلترهای موجود باعث بروز نوعی کوررنگی و محو شدید تصویر واقعی در حوزه زندگی و اولویتهای عموم جامعه، بهخصوص نوجوانان و جوانان، از سوی نظام حکمرانی و حاکمیت شده است. رشد و ظهور پررنگ زنان در صحنههای اجتماعی و تحولات بینشی در بین جوانان، از یک سو و اثرات ضعف اقتصاد ملی همچون تورمهای نجومی و بیکاری و سختی معیشت، همه و همه بر شدت فلاکت و عمق پیچیدگیها در دنیای واقعی افزوده است. اما فیلترها کماکان مانع از آن میشد که صدای این عوامل به سیاستگذاران برسد. فیلترهایی که یا دیده نمیشوند یا وجودشان لازم انگاشته میشود و در صورت دیدهشدن، فیلترشکن کمهزینه و سهلالوصولی، همچون دنیای مجازی، برای آن وجود ندارد. متأسفانه جای افراد و نهادهای خاصی که به دلیل سود سرشار، واسطه تولید، تأمین و فروش گسترده فیلترشکن در دنیای مجازی هستند، در دنیای حقیقی نیز خالی است! کسانی که هم جز یا معتمد حاکمیت باشند و از سویی حقایق میدان را لمس و درک کرده و بتوانند پیام دنیای حقیقی و عواقب پیشرو را به سیاستگذاران منتقل کنند. در نبود گروهها و نهادهای میانجی، کنشگران کف خیابان، که عموما نوجوانان هستند، با خشم انباشته خود فیلترشکنی را به میدان آوردهاند که بهتدریج از مسیر مسالمتآمیز خارج و زمینهساز دوقطبیشدن جامعه و خشونت میشود. گونهای از فیلترشکن که بیشک برای همه بازیگران اصلی این میدان، فعالان کف خیابان، حاکمیت و حتی مخالفان و منتقدان (داخل و خارج از کشور) هزینههای تاریخی و غیرقابل جبران به دنبال خواهد داشت.
متأسفانه چون فیلترها در سالیان متمادی در زندگی ما حضور داشتهاند، همه بازیگران به حضور آن خو گرفتهاند و هر کدام با فیلترهای خود دنیای ادراکی و اجتماعی خود را ساختهاند و از خلال آن با دیگر بازیگران وارد ارتباط میشوند. میتوان این وضعیت را به گفتوگوی ناشنوایانی تشبیه کرد که زبان مشترک اشاره نمیدانند چراکه فیلترها از پیش جهان را برای هر کدام به نحوی ثابت معنا کرده است. بدیهی است در چنین شرایطی مجادله جای محاوره را میگیرد و در این میان هر کس که صدای بلندتر و حتی خشنتری داشته باشد، جذابیت و شانس بیشتری برای شنیدهشدن دارد.
سیستم نیز پیش از این خود را عملا خلع سلاح کرده است چراکه از رسانه به عنوان ابزار یکسویه تبلیغاتی و به نحوی ساده و ابتدایی استفاده کرده است. رسانهای که دیگر جذابیت نداشته، اعتمادی را جلب نمیکند و روزبهروز نفوذ و اثرگذاری آن کمتر میشود. کنشگران و فعالان خیابانی هم سخنگو ندارند چون ساختار نداشته و نهادهای میانجی هم در این بین شکل نگرفتهاند. در این میان برخی رسانههای خارج از کشور میداندار اصلی شدهاند، رسانههایی که دیگر نمیتوان آنها را فیلتر کرده و یا با پارازیت حذف کرد. در دنیای حقیقی و مجازی، صدای اپوزیسیون اصلاحطلب داخلی نیز سالهاست بهشدت از سوی حاکمیت و رسانههای خارج فیلتر شده است. این گروه هم دیگر اعتبار و پایگاه اجتماعی قوی نداشته، معترضان صدای آنها را نمیشنوند و رسانههای خارجی هم دوست ندارند منعکسکننده صدایشان باشند. در چنین شرایطی اپوزیسیون با خواستهها و امیال خود و از طریق رسانههای مجهز خود، که همواره
بر اساس منافع ملی کشورهای تأمینکننده مالیشان تنظیم میشوند، بهتدریج شعارها و سطح خواستههای معترضان را هدایت و اعتراض را به سمت خشونت و براندازی هدایت میکنند.
چارهجویی مؤثر در شرایط بحرانی کنونی، با سطح پیچیدگی و التهاب حاکم، کار سادهای نیست. بدون شک رفع فیلترینگ ارتباط در دنیای حقیقی فیما بین اکثریت مردم و حاکمیت، هرچند دشوار، اما مهمترین اولویت است. بدیهی است فیلتری که طی چند دهه به بخشی از ساختار ارتباطی و تعامل در دنیای حقیقی تبدیل شده، بهسادگی و با نصب یک فیلترشکن در دنیای مجازی قابل برداشتن نیست. با این حال، برای بازسازی اعتماد ازدسترفته، راه و چاره دیگری نیز وجود ندارد.
تا جاییکه میدانم، در دنیای دیجیتال و مجازی، فیلترشکن با تغییر هویت منشأ ارسال پیام، با طرف دیگر آغاز ارتباط و اعتماد کرده و ضامن ایجاد ارتباط فعال میشود. بدیهی است فرایند ترمیم اعتماد در دنیای حقیقی بسیار پیچیدهتر از دنیای مجازی است بهخصوص پس از چندین سال که تجارب ناموفق ارتباط و درک یکسویه بین طرفین وجود داشته باشد.
دولتمردان در نظام اسلامی، که به نام اخلاق و رأفت سکاندار شدهاند، شاید اصلیترین نقش و اولین گام را در تغییر صادقانه بینش و منش خود در مواجهه با خواست مردم بر عهده دارند. شروع معادله اعتمادسازی با برداشتن فیلترهای مملو از پارازیت و پیشداوری آغاز میشود و با شنیدن صبورانه و صادقانه و تعامل خاضعانه ادامه مییابد. تاکنون مدیران ارشد عادت کردهاند که فقط طبق برداشت خود از مبانی ارزشی سخن بگویند، اینک نوبت شنیدن است. این گام اول و ضروری برای بازسازی اعتماد پایدار است. در تعامل عادلانه و عزتمند با شهروندان و آغاز مردمسالاری فرصتهای طلایی تاکنون از دست رفته و تحول در میان مناقشه، کار به غایت دشواری است، اما این مهم قطعا نرمشی از سر رحمانیت میطلبد. این راهکار نه عقبنشینی است و نه شکست. به مناسبت میلاد رسول اکرم یادمان به دعای همیشگی ایشان باشد که در کنار دریافت وحی از خدای خود، همواره طلب دیدن واقعیات را داشت؛ «خدایا واقعیتها را آنچنان که هست به من بنما»*. ما اکنون به سیاستمدارانی نیاز داریم که در اولین گام و با شجاعت واقعیتها را بپذیرند و در برابر آن از خود انعطاف نشان دهند، صدای جامعه را بشنوند و راهی را بگشایند که به صلاح ملک و مملکت است. این شکست نیست، این یک آشتی با واقعیتها و طلیعه یک پیروزی است. امیدوارانه چنین لحظهای را انتظار میکشیم.
* -اللهم ارنی الاشیاء کما هی