جای خالی یک تحلیل درست
بررسی رخدادهای اجتماعی اگر مطابق واقعیات نباشد، در برخورد با آن تصمیمگیرندگان یک جامعه را به خطا وامیدارد. خطاهایی که ممکن است بر انجام عکسالعمل مناسب برای مدیریت اجتماع در کشف برخورد صحیح، پذیرش واقعیات و اخذ تصمیم درست اثر مستقیم بگذارد.
بررسی رخدادهای اجتماعی اگر مطابق واقعیات نباشد، در برخورد با آن تصمیمگیرندگان یک جامعه را به خطا وامیدارد. خطاهایی که ممکن است بر انجام عکسالعمل مناسب برای مدیریت اجتماع در کشف برخورد صحیح، پذیرش واقعیات و اخذ تصمیم درست اثر مستقیم بگذارد. در این حال پر واضح است که اصل و اساس تصمیمگیری بیش از هر چیز نیازمند تحلیلهای درست و مبتنی بر واقعیات و نظرات کارشناسی است که مخصوصا در بروز رخدادهای اجتماعی مؤثر است و درواقع این «تحلیل صحیح» به تصمیمسازان و تصمیمگیرندگان در رسیدن به یک جمعبندی صحیح کمک شایانی میکند. براساساین چنانچه در وقوع یک پدیده اجتماعی، تصمیمگیرندگان مشاهده کردند که آثار رفتار و تصمیماتشان در آن پدیده نتیجهای در بر نداشته و کمکی به حل آن نکرده است، تردیدی نیست که باید بپذیرند که تحلیلی درست و ارزیابی واقعی از موضوع نداشتهاند! با این تفاسیر حال این سؤال به ذهن متبادر میشود که تحلیل درست چگونه به وجود میآید!؟ پاسخ به این پرسش، گزینههای فراوانی را در پیشروی ما میگذارد که اگر بخواهیم اصلیترین آنها را ذکر کنیم، میتواند به ترتیب اولویتهای ذیل مطرح شود:
1- «داشتن انگیزه و اراده لازم» برای اینکه ما عمیقا و قلبا بخواهیم موضوعات را به نحو شایسته حل کنیم و نه اینکه صورتمسئله را بپوشانیم و فکر کنیم که پس از آن موضوع تمام شده است که این بزرگترین خطاست و در صورت تکرار و پافشاری اعتماد جامعه را نیز از بین میبرد.
2- «واقعبینی از شرایط اجتماع» دومین شرط مهم و لازم است که براساسآن باید واقعیات موجود را در قالب نیازهای مادی و معنوی جامعه، تفکرات حاکم بر جامعه، تفاوت نسلها، بافت قومیتی و فرهنگی اجتماع، ریشههای فرهنگی و... پذیرفت و آنها را به رسمیت شناخت؛ چراکه نقض و نادیدهگرفتن هریک از پارامترهای واقعبینی ما را ابتدا از واقعیت و پس از آن از بخشی از اجتماع دور نگه میدارد که بروز این فاصله خود محلی خواهد شد برای ایجاد حاشیه!
3- «بهرهجویی از نظرات کارشناسی مستقل» که رکنی است بسیار اساسی از آن نظر که به لحاظ تخصصی هیچ انسانی به همه علوم و تخصصها اشراف ندارد و طبیعی است که هر کسی در حوزه تصمیمگیری نیاز به مشاور و استفاده از نظر کارشناسان داشته باشد؛ اما موضوع اینجاست که این مشاورهها و مشاوران باید چه ویژگیای داشته باشند!؟ در پاسخ به این سؤال تردیدی نیست که مشاورهها باید مبتنی بر واقعیت و طرح نظرات سنجیده و ارائه راهکار منطقی و درست باشد و این ویژگیها و دستیافتن به چنین مشاورههایی نیازمند وجود مشاوران مستقلی است که بر تخصص خود تأکید کرده و به آن وفادار بمانند تا مشاورههایی را که نیاز است، بهدرستی ارائه دهند، نه اینکه براساس ذائقه تصمیمگیرندگان نظرات خود را مطرح کنند که این خود نمونه بارز «آدرس غلط دادن» است و یک مشاور شایسته و مستقل بر اصول خود تأکید میکند و تصمیمگیرندگان باید اول بپذیرند تلخی شنیدن واقعیاتی که شاید دوست ندارند هزار برابر بهتر از شنیدن نظراتی است که مشاوران منفعتطلب به شما میدهند؛ چراکه تلخی مشاوره درست شما را به رسیدن به راهکار مناسب میرساند و آن مشاورههای غلط شما را به بیراهه خواهد برد.
درنهایت و خلاصه کلام اینکه اگر در بررسی رخدادهای اجتماعی با چالشی مواجه شدیم که براساسآن مشاهده کردیم که تصمیمات ما در حل منطقی موضوع تأثیری نداشته یا وضعیت را حادتر کرده، ابتدا به ساکن باید به تحلیلهایی که از آن رخداد به ما رسیده است، توجه کنیم و این چه زاییده افکار ما باشد و چه از کانال مشاوران بروز کند، باید مورد ارزیابی مجدد قرار گیرد.