مدیران هوشمند در عصر پیچیدگی و ناپایداری
افراد زیادی در دنیای سیاست یا کسبوکار وجود دارند که برچسب «هوشمند» به آنها زده میشود.
افراد زیادی در دنیای سیاست یا کسبوکار وجود دارند که برچسب «هوشمند» به آنها زده میشود. با این حال، این برچسب ممکن است ارتباط کمتری با ظرفیت فکری و دوراندیشی آنان داشته باشد. در دنیای امروز که دنیای «ناپایداری، پیچیدگی، عدم قطعیت و ابهام» نامیده میشود و تفاوت بنیادین با دهههای قبل دارد، این ویژگی بیشتر به هوش اجتماعی یا عاطفی مدیران مربوط میشود تا هوش ذهنی. برای مثال، مدیری که بینش دقیقی نسبت به موقعیتهای خود و شرایط پیرامونی دارد، قضاوت عادلانهای انجام میدهد، منافع همراهان خود را بر منافع خویش ترجیح میدهد، تواضع و فروتنی را در همه موقعیتها بهویژه شرایط بحرانی پیشه میکند، مدیر هوشمند تلقی میشود. اما این نوع هوشمندی از طریق کسب دانش یا تخصص بیشتر و بالاتر به دست نمیآید، بلکه از طریق بینش شهودی، کنجکاوی، فروتنی و درستکاری، روحیه کشفکردن، اندیشهورزی، خودشکوفایی و پویایی مداوم به دست میآید. به همین دلیل، در اکثر مواقع، مدیران باهوشی که این ویژگیها را دارند، انتخابهای هوشمندانهای نیز انجام میدهند. مدیران هوشمند با این تعریفی که گفته شد، دارای چهار عادت برجسته هستند که با توسعه و تعالی خود، نفوذ خودشان را بر همراهان و همفکرانشان افزایش میدهند و افراد بیشتری را به حلقه درونی خود جذب میکنند و موجبات ترقی و پیشرفت، امنیت و آرامش جامعه خود و جامعه بشری میشوند.
1- مدیران هوشمند به دنبال عقلانیت و خرد دیگران هستند: مطمئنا، مطالعه و کسب دانش، داشتن اطلاعات و تحلیل وقایع سیاسی روز، بررسی گزارشها، بهینهکاوی عملکرد دیگران و مواردی از این دست به هوشمندی مدیران کمک خواهند کرد، اما مدیران باهوش دانش خود را فراتر از فعالیتهای فکری گسترش میدهند. یک مدیر باهوش همچنین به اندازه کافی عاقل است که خرد دیگران را جذب کند و تصدیق کند که خود همه چیز را نمیداند. این مدیران از این شعار پیروی میکنند: اگر باهوشترین فرد در یک مکان و فضای تصمیمگیری هستید، در مکان و فضای اشتباهی قرار دارید. به بیان استعاری، آنها خود را ماهی کوچک در برکه بزرگ زندگی میدانند. آنها به دنبال ارتباطات و قرار ملاقاتهایی برای یادگیری و شنیدن صداها و دیدگاههای متفاوت از هر نژاد، زبان و فرهنگ با هدف انجام کارهای جدید و نوآورانه بزرگ هستند و برای تحقق این امر همه شرایط و الزامات را فراهم میکنند. سالهاست که ما مدیران جوامع جهانی را اینگونه تعریف کردهایم؛ حکیمان و سیاستمدارانی که مسنتر و باتجربهترند و به دلیل اینکه سالهای متمادی بر آنان گذشته است، صاحب تفکر بهتر، اندیشه والاتر و ذهن آبدیدهتر برای حل مسائل هستند. اما در عصر دیجیتال و انقلاب صنعتی چهارم، افراد باهوش از مزیت یادگیری از روشهای مختلف و متفاوت و یادگیری معکوس استفاده میکنند که ممکن است جوانتر و کمتجربهتر باشند اما در زمینههای ناآشنا از نظر فناوری آگاهتر و متخصص هستند و توانایی بالایی برای ارائه راهکارها و راهحلهای مناسب و مؤثر در زمان کمتر با حداقل امکانات دارند. اینگونه افراد پذیرای ایدههای جدید هستند و از روابط مربی و یادگیری معکوس به عنوان یک استراتژی کاری استفاده میکنند. آنان به نسلهای جدید بهویژه نسل Z فرصت میدهند، زمینهساز چندصدایی میشوند، شنوایی خودشان را تقویت کرده و به دیگران بدون هیچ مرزبندیای گوش میکنند و از این طریق، دیدگاههای جدیدی درباره رویکردها و استراتژیهای حکمرانی انتخاب میکنند.
2- مدیران هوشمند خودآگاهی را تمرین کرده و به کار میگیرند: خودآگاهی میتواند به شما هشدار دهد که روی چه روابطی سرمایهگذاری کنید و از چه مشاوران و کدام حلقه نزدیکان مشاوره بگیرید. اگر با فردی در گفتوگو و مکالمه هستید که شایعات بدخواهانه درباره دیگران بیان و منتشر میکند، مدیران باهوش به اندازه کافی دارای بینش شهودی هستند که بدانند ممکن است نفر بعدی در لیست آن فرد، خودشان باشند و غیبت و دروغپراکنی شامل حال خودشان شود. مدیران هوشمند از آن اشخاص دور میشوند و از منبع شایعات سمی فاصله میگیرند. مدیران همچنین «تفکر گروهی» را شناسایی کرده و با آنان برخورد حکیمانه در جهت منافع جامعه میکنند. «تفکر گروهی» خطرناک است و زمانی اتفاق میافتد که فردی در جمعی شروع به صحبت میکند و تفکرات خودش را همجهت با تفکر غالب گروه هماهنگ میکند. حتی گاهی هماهنگی تفکراتش با گروه به قیمت تناقضگویی درباره دیدگاهش میشود و بخشهایی از باورهایش را نادیده میگیرد و تلاش میکند خودش را با گروه همسو نشان دهد.
اصولا کسانی که درگیر تفکر گروهی میشوند، از اینکه نظرات مخالفشان باعث طردشدنشان از گروه شود، هراس دارند. آنها میترسند با بیان نظرات مخالف جایگاه خود را در گروه از دست دهند یا تنزل پیدا کنند. این گونه افراد، به دلیل ترس از برهمخوردن هماهنگی و یا افت گروه به خاطر بیان افکار متفاوت، در گرداب «تفکر گروهی» بیشتر فرو میروند و وقتی گروه بیش از اندازه برای این افراد ارزشمند میشود، پایبندی غیراصولی آنان بر هماهنگی باعث ایجاد گروهاندیشی میشود. البته، ترس این گونه افراد از پذیرش مسئولیت دلیل دیگری است که رویه «تفکر گروهی» را در پیش میگیرند. معمولا وقتی نظری مخالف جمع دارند و از اینکه به کرسی نشاندن نظراتشان باعث ایجاد مخاطراتی میشود که باید به خاطرشان پاسخگو باشند، از بیان نظرشان طفره میروند؛ چون پرداخت هزینه سنگین این مخاطرات را در توان خودشان نمیبینند.
3- مدیران از نظر فکری کاشف و کنجکاو هستند: آلبرت اینشتین در جایی گفته است؛ «من استعداد خاصی ندارم. من فقط بهشدت کنجکاو هستم». هاروارد بیزینس ریویو گزارش میدهد افرادی که دارای «ضریب کنجکاوی» (CQ) بالاتری هستند، روحیه پرسشگری، جستوجوگری و یادگیری مادامالعمر بیشتری دارند و ایدههای نوآورانه و مؤثری را ارائه و تولید میکنند و این «سبک تفکر» در طول زمان منجر به سطوح بالاتری از کسب دانش و عمیقشدن بینش شهودی میشود. نتیجه گزارش مزبور بیان میکند که «ضریب کنجکاوی» ابزار نهایی برای تولید راهحلهای ساده برای مسائل پیچیده است. مدیرانی که کنجکاو هستند، در دل بحرانها و شرایط استثنائی رفتارها و عملکردهای متفاوتی از خود نشان میدهند و با ترسیم نقشه راه جدید و حل مسائل مبهم، پیچیده، غیرقابل پیشبینی و ناپایدار، جامعه را از تاریکی بهسوی روشنایی رهنمون میکنند.
4- مدیران شنوندگان استثنائی هستند: گوشدادن فعال یکی از کمآموزشترین مهارتها در مدیریت است اما بیشترین استفاده را دارد. همانطورکه مطالعات نشان میدهد، ما 70 تا 80 درصد از ساعات بیداری خود را به نوعی با ارتباطات میگذرانیم و 45 درصد از آن زمان را صرف گوشدادن میکنیم. علیرغم اینکه بسیاری از مدیران تصور میکنند که شنوندگان خوبی هستند ولی مطالعات تأیید میکند که بیشتر آنان و سایر انسانها شنوندگان ضعیف و ناکارآمد هستند. وقتی 10 دقیقه با دیگران صحبت میکنیم بهویژه، وقتی در جایگاه مقام بالاتر هستیم، مطالعات نشان میدهد که به کمتر از نیمی از مکالمه توجه میکنیم. در 48 ساعت، هر اطلاعاتی که حفظ کردهایم به 25 درصد کاهش مییابد. به عبارت دیگر، ما اغلب فقط یکچهارم چیزهایی را که میشنویم درک میکنیم و در خاطرمان میماند. مدیران و سایر افراد باهوش بهتر میتوانند از مهارت گوشدادن فعال برای حل مشکلات، ایجاد اعتماد و بهدستآوردن قلب و ذهن مردم استفاده کنند.