اهمیت ایفای نقش شهرداری در محلات
اگرچه پایان مدیریت مردم بر محلات از طریق شورایاریها ماههاست بر اذهان محلی مستولی شده است، برخی فعالان محلی و دوستداران سرزندگی محلات تهران هنوز امید خود را به بازگشایی سراهای محلات به روی مردم و بهویژه جوانان و نوجوانان از دست ندادهاند.
اگرچه پایان مدیریت مردم بر محلات از طریق شورایاریها ماههاست بر اذهان محلی مستولی شده است، برخی فعالان محلی و دوستداران سرزندگی محلات تهران هنوز امید خود را به بازگشایی سراهای محلات به روی مردم و بهویژه جوانان و نوجوانان از دست ندادهاند. در یادداشت قبلیام نوشتم که در شرایط بحرانی حاضر که نوعی انسداد در برقراری ارتباطات اجتماعی حاکم شده است، خوب است اهمیت محله و مکانهای عمومی محلات مثل سراها و مدارس را جدیتر بگیریم و سعی کنیم در این دوران سخت، از آنها کانونهای گرمی برای کارها و ارتباطات جمعی محلهای بسازیم، زیرا وجود سراها بهعنوان کانونهای محلی یک فرصت طلایی است و باید مورد توجه قرار گیرد. اما داستان به این سادگیها نیست و با وجود اعلام آمادگی برخی مدیران مثبت و فعال سراهای محلات برای قراردادن سرا به عنوان پاتوقی برای محلات در اختیار مردم، این دعوت از سوی شهرداری باید پس از رفع برخی موانع و مشکلات اصولی انجام شود، وگرنه مردم محله مانند گذشته اعتماد لازم را هرگز پیدا نخواهند کرد. زمانی که پرویز پیران، جامعهشناس و نظریهپرداز اجتماعی، در دوره اول شورای شهر تهران ایده شورایاریها را مطرح کرد و کسانی مانند سعید حجاریان، خانم جلاییپور و آقای اصغرزاده پی آن را گرفتند تا این ایده به ثمر برسد، هدف آنها دستیابی به نوعی «اداره مردمی و خردمندانه دخیلان» (Good Governance) در امور محلات بود.
...این مفهوم که ترجمه آن به فارسی اصطلاح «حکمرانی یا حکمروایی خوب شهری» را تا حدودی جا انداخته -که البته به تعبیر دکتر پیران اشتباه است و منظور اداره غیرسیاسی شهر است و نه حکم و حکمرانی!- ایدهای است که سالهاست اصل و پایه «شهرداری» به معنی مدیریت شهر در اکثر نقاط جهان از آن بهره میبرند، زیرا کار مدیران شهرداری را تسهیل میکند و شهروندان را هم خوشحال و راضی نگه میدارد. بیشک اداره خردمندانه شهر مستلزم پرهیز از تمرکزگرایی و اعمال قدرت فردی در تصمیمگیریهاست و حضور مردم به آن رونق و مشروعیت میبخشد. حال به واقعیت زندگی شهری برگردیم. تهران 352 محله دارد و اگرچه در بعضی محلات قدیمیتر، بین همسایگانی که یکدیگر را میشناسند طی سالیان نوعی سرمایه اجتماعی به وجود آمده است و امکانات بیشتری برای همافزایی و مشارکت وجود دارد، اما جمعشدن تمام بچههای محل در خانههای همدیگر و تکیه بر امکانات خانوادهها و همسایگان، چیزی نیست که بتواند استمرار و نتیجه چشمگیری به لحاظ همافزایی اجتماعی داشته باشد. دورهمیهای خانوادگی و همسایگی لطف و صفای خود را دارد و حتی اگرچه در گذشته گاه برای کوتاهمدت به نوعی مشارکت محلی هم منجر شده است (مثلا تولید ماسکهای پارچهای خانگی برای فروش یا توزیع رایگان برای گروههای خاص)، اما در وضعیتی که سراهای محلات وجود دارند و بهویژه در محلات جنوبی شهر تهران شناختهشده هم هستند، واقعا رواست که این سراها از آنِ مردم محله باشند و مردم حس کنند که میتوانند اعتماد کنند و آنجا را خانه خود بدانند. بیشک سراها قابلیت این را دارند که بهعنوان بستری برای ایجاد سرزندگی در محله برای همه گروهها مورد استفاده قرار گیرند. اما به قول شاعر: که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها!خلاصهای از وضعیت فضای یک سرای محله در مرکز تهران را یکی از دوستان شورایار در چند خط برایم چنین تشریح میکند: «فضاهای ساختمان سرای محله اکثرا اجاره داده شده. ولی سراها اغلب سالنی برای نشستهای مختلف دارند. اخیرا دستور دادهاند اتاقهای شورایاران را نیز در اختیار سرا قرار بدهند تا احتمالا در اختیار «امنای» آینده قرار بگیرد. ولی درِ اتاق کنفرانس نباید بسته باشد و میتواند در اختیار همایشهای محلی قرار بگیرد. فعالیت برخی سراها در یک ماه اخیر نصف شده به خاطر اعتراضات و بازگشایی مدارس. گاه امکانات نیست. برای برگزاری یک نشست با بانوان محله، آب سرا قطع بود، کولر قطع بود، اتاق کنفرانس (دفتر شورایاری) ویدئوپروژکتور نداشت و درش بسته بود. ولی بعضی سراها این امکانات را دارند و اگر با مدیران صحبت کنیم، قطعا استقبال میکنند. آنچه مسلم است تعدادی از بانوان محله پای ثابت سراها هستند و حسابی بهشان خوش میگذرد. از اردو و ورزش تا صبحانه و آموزش. ولی جوانان و آقایان را کمتر میبینیم. هرچند با توجه به تبعیضی که در حق خانمها با تیپهای غیرمذهبیتر میشود و مساجد و حسینیهها در اختیار آقایان قرار میگیرد، سراها این تبعیض را کم کردهاند و فضایی برای خانمهای محله ایجاد شده است. البته فعلا وضعیت سراها در حالت تعلیق است. با مدیران قرارداد یکماهه بستهاند و برخی از آنها را مجبور کردهاند برای مراسم اخیر مبلغی پرداخت کنند. به نظرم فعلا نمیشود درباره کارکرد سراها صحبت کرد تا تعیین امنای محلات در طرح نظامنامه که ظاهرا ستادش تشکیل شده است و در مناطق در حال بررسی هستند. ظاهرا پنج نفر معتمد از بین شورایاران قدیم و جدید یا فعالان محلی غیرشورایار از طرف شورای شهر انتخاب و معرفی میشوند و بقیه 10 تا 15 نفر ترکیبی از سایر ارگانها و طبق دستورالعمل در آییننامه خواهند بود». با وجود این، مدیران بعضی سراها خوشاستقبال هستند و میگویند سرا میتواند در اختیار مردم محله قرار بگیرد. اما اینکه جوانان محله دوست داشته باشند از فضای سراها استفاده کنند، محل شک است. دوستان آشناتر به مسائل شهر و شورا میگویند: «در تهران نوجوانان و جوانان محافل غیررسمی خود را دارند، نگرانشان نباشید، سرای محلات هم جای این بچهها نیست! خانم باتجربهتری میگوید: «هر دو هفته یک بار در پارک محلی دورهمی داریم بدون منت سرای محله. البته این روزها به واسطه استقبالنکردن مردم از انجام کارهای اجتماعی، فعالیتهایمان در این حوزه به حداقل رسیده که مطمئن هستیم با همدلی همسایگان کمکم فعالیتهای اجتماعیمان متناسب با نیاز و شرایط روحی شهروندان تعریف و اجرائی شود. در سرا که بودیم فکر میکردند ما را خریدهاند، هر روز یک فرمایشی داشتند. چرا میخندید؟ چرا موزیک گذاشتهاید؟ چرا سر و صدا دارید؟ چرا از آسانسور استفاده میکنید؟ و...». اما من هنوز معتقدم وقتی هوا سرد بشود سرای محله به درد میخورد. در سالن اجتماعات سرا میشود فیلم نگاه کرد... بحث کرد... در پاسخم میگویند: مگر اختیار و کلید سرای محله دست اهل محل است که بخواهند برای استفاده از سرا منتظر اجازه شورا و شهرداری نباشند؟ اما من میگویم: مگر سرای محل قلعه چهل دختران است و درهایش با چهل قفل بسته شده؟ سرای محله جای مردم محله است. مطمئنا میشود هماهنگ کرد... به گفته مدیر محله ما در مرکزیترین نقطه تهران، «کافی است دوستان با کمی ابتکار هماهنگ کنند و سرای محله ما از صبح تا پنج عصر باز است». البته این راست است که ما در کره مریخ زندگی نمیکنیم. سرای محلات قبلش هم چندان در اختیار اهل محل نبود. ما با شهرداریای مواجهیم که معاونت فرهنگی آن ضعیف شده، تغییر کرده و برنامهاش در فعالیتهای هیئتی خلاصه شده. شهرداریای که به جای رویداد شهری، دنبال برگزاری جشنهای دهکیلومتری است و مجراهای فعالیت سمنها را عملا محدود میکند، اگرچه ستاد سمنهای خیابان خاقانی همچنان برای شناسایی تشکلهای فعال جلسه میگذارد. گفته میشود که مدیر ستاد مدیریت محلات (ستاد جلب مشارکتهای اجتماعی محلات تهران) اصلا به حرف مردم محلات گوش نمیکند. درباره ترکیب امنای نظامنامه مدیریت محله و سیاستهایش هم که مفصل قبلا در همین روزنامه «شرق» صحبت شده است. بله. مشکلات بسیارند و صلح و وفاق در سطح مدیریت محلات و جامعه شهری بسیار تنزل کرده است. اما من همچنان معتقدم شهرداری میتواند بهعنوان بخش عمومی و مردمی نقش ایفا کند، با همان روحیهای که قبلا هم در دوران شهرداری آقای قالیباف کارهای مثبتی برای مردم محلات انجام شد. از کارآفرینی برای زنان سرپرست خانوار تا بسیاری برنامههای محلی دیگر که بودجه اجرائی شهرداری برای تحقق آنها لازم است. بدون شک اگر شهرداریهای مناطق بتوانند درهای سراهای محلات را به روی مردم محله بهویژه زنان، نوجوانان، جوانان و بازنشستگان باز کنند؛ اگر شهرداریها بتوانند ضمن جلب اعتماد مردم محلات، حداقل امکانات را در اختیار آنان قرار دهند، این کار میتواند نشاط را به محلات بازگرداند. هم ورزش برای بچهها و... و هم جمعشدن خانمهای محل برای تولیدات دستی و خوراکیها و... و هم کارگاهها و کلاسهای مشورتی و اتاقهای فکر برای بحث درباره امور محلات و دیگر مسائل اجتماعی روز. الان دقیقا وقت اینگونه پرستاریها و پیشبینیهاست تا بهخصوص بچههای محلات بتوانند در محیطهای امن با هم معاشرت کنند و بیاموزند و زنان شهر تهران بتوانند قصههای خودشان را با هم بگویند. در واقع ایده نوعی در اختیار گرفتن سراها برای ایجاد پاتوقهای مردمی است. حرفی که سالهاست امکانش باید فراهم شود و تا امروز نشده است.