|

بودجه‌ریزی مشارکتی رؤیا یا واقعیت؟

‌چند روز پیش در پستی از «شهردارچی»، کانال متعلق به بخشی از خانواده بزرگ کارکنان شهرداری تهران، مطلب جالبی با عنوان «مردمی‌سازی پروژه‌های شهرداری: تقویت حس مسئولیت‌پذیری شهروندان و اعتمادسازی، یا شریک جرم کردن آنها؟» آمده بود.

‌چند روز پیش در پستی از «شهردارچی»، کانال متعلق به بخشی از خانواده بزرگ کارکنان شهرداری تهران، مطلب جالبی با عنوان «مردمی‌سازی پروژه‌های شهرداری: تقویت حس مسئولیت‌پذیری شهروندان و اعتمادسازی، یا شریک جرم کردن آنها؟» آمده بود. این پست خواننده را به سامانه‌ای به نام «من شهردارم» روی اینترنت دعوت می‌کرد که در آن از شما خواسته می‌شود در نظرسنجی «طرح بودجه‌ریزی مشارکتی و مردمی‌سازی اداره شهر تهران»، شرکت کنید. شما منطقه و ناحیه محل سکونت یا کار خود را در سامانه وارد می‌کنید‌ و نظرات و اولویت‌هایتان را برای اقدام در محیط شهری محله‌تان می‌نویسید. این کار برای هر شهروند تهرانی تمرین خوبی است برای اینکه خود را‌ حتی شده ذره‌ای و اندکی در سرنوشت شهرش لااقل در محدوده محله خودش سهیم بداند. 
 اما نظر نویسنده از پیش معلوم بود: اینکه این نظرسنجی‌ها عبث است، زیرا شهرداری تنها در صورتی مایل به همراه‌کردن مردم محلات با خود است که کارهایش را تأیید کنند و بس!

ما قبل از این برای تهران بزرگ، آن‌طور که در بقیه شهرهای بزرگ جهان رسم بوده، بودجه‌ریزی مشارکتی نداشته‌ایم، و اگر هم در فرهنگمان چنین رسوم مشورتی‌ای داشته‌ایم در سنت اربابی یا کدخدامنشی بوده که عده کمی در روستا دور هم می‌نشسته‌اند و بر سر مسائل عینی و ملموس تصمیم می‌گرفته‌اند. اما در دوران مدرن، پروژه‌های بزرگ‌تر شهری یا محله‌ای معمولا از بالا و توسط صاحبان قدرت، برنامه‌ریزان و مسئولین شهری محقق می‌شده‌اند و مردم شهر در آنها نقشی نداشته‌اند، مگر در مقوله وقف، که آن هم اگرچه برای مردم است ولی با تصمیم واقف عملی می‌شود.

واقعیت این‌ است که شهرداری ما هم می‌خواهد به تقلید از Good Governance خارجی‌ها، به معنی اداره امور خردمندانه شهر (که در ایران به حکمرانی خوب ترجمه شده است)، چیزی به عنوان مردمی‌سازی را مطرح کند، غافل از اینکه اول باید مردم اهمیت و حساسیت موضوع را درک نمایند و دوم اینکه نیت مشارکت‌دادن آنها جدی باشد. در واقع، به قول شهردارچی باز هم مدیران تصمیم گرفته‌اند «داوطلبان اجباری» را به بازی بگیرند. درضمن فکر نکرده‌اند که اگر به هر دلیلی پروژه‌های درخواستی انجام نشود چه ضربه‌ای به اعتماد بین مردم و مدیریت شهری وارد می‌شود؟!

اولین عکس‌العمل از طرف فعالین محلی خوش‌استقبال نبود. اما بعضی هم عقیده داشتند که چون طی این سال‌ها شورایاران طرح‌هایی به عنوان پروژه محلی پیشنهاد دادند که قرار بود بودجه‌بندی طبق آن انجام شود و بعد در شورای ششم، در دی‌ماه 1400 طرح رصد را کلید زدند که با کمک شورایاران پروژه‌های اولویت‌دار انتخاب بشوند که در این جداول برای بودجه ۴۰۲ اضافه شد، پس درست است که برای تحقق مطالبه خود سماجت داشته باشیم.

به‌هرحال امروزه دیگر خیلی‌ها در جریان بودجه شهرداری هستند و به‌طور مثال می‌گویند که چندصد میلیارد تومان بودجه با موضوع مناسب‌سازی و دسترس‌پذیری در اختیار شهرداری تهران قرار داده شده تا در سال ۱۴۰۱ در این راستا حرکت کنند. ولی تاکنون به جز گزارش‌های نمایشی و بی‌اساس چیزی مشاهده نکرده‌ایم و معلوم هم نیست بودجه را کجا صرف کرده‌اند و به نظر می‌رسد که اصلا اعتقادی به مناسب‌سازی ندارند. با آنکه در سطوح مختلف جزئیات ضوابط برایش هست و باید در ضوابط و مقررات شهرسازی و معماری برای افراد دارای معلولیت یا ضوابط آیین‌نامه طراحی معابر شهری یا دستورالعمل‌های ستاد مناسب‌سازی به آن توجه شود. اگر مهره‌های مهم و دلسوز محلات در این نوع داستان‌ها شرکت کنند، به قول هانا آرنت آن «زایش» اتفاق می‌افتد و اتفاقا زنان محل باید پیش بیفتند. سرای محله موجود هست، فقط باید امکان فعالیت آزاد و مشارکتی در آن فراهم باشد و شهرداری هم هزینه‌های پایه را برای نیروهای فعال که باید داوطلبانه و مردمی باشد تأمین کند تا سرا برای تأمین هزینه به بنگاه اقتصادی بدل نشود.

بعضی از فعالین شهری هنوز فکر می‌کنند که «پروژه محلی» یعنی اقدامات توسعه‌ای احداثی در مقیاس محلی. درحالی‌که داشتن یک جماعت محلی

 community فعال خودش یک پروژه است. جماعتی که می‌تواند با راه‌اندازی رویدادهای مختلف به ارتقای کیفیت و حرکت آدم‌ها در فضاهای موجود کمک کند و همبستگی محلی را برای بهبود حال شهروندان رقم زند. هر چقدر این گشایش فضا برای افراد فعال و علاقه‌مند بیشتر و بدون قید و شرط باشد، این کیفیت بهتر محقق خواهد شد. در غیر این صورت مردم در خانه‌هایشان می‌مانند و اعتماد نمی‌کنند. ما قبلا از این نوع تجربه‌ها در تهران داشته‌ایم: مثلا کنسرت‌هایی که دکتر سعادتی، شهردار منطقه 12 در میدان مشق و محوطه خرابه‌های برازجان (در محله قدیمی اودلاجان) گذاشت، رویدادهایی هنری و مردمی بودند. پروژه بودند. برنامه و بودجه داشتند. و یک عده برایش کار کرده بودند... و مزد هم گرفته بودند. البته ایجاد پاتوق‌های کوچک محلی هم پروژه هست. می‌توان پرسید: چرا بعد از این همه سال خرابه برازجان را به یک فضای عمومی فعال مجهز تبدیل نمی‌کنند؟ پاسخ اینکه: لابد می‌خواهند در برازجان ساخت‌وساز کنند؟ وقتی شهرداری و نیروی انتظامی -نصف نصف- تمام اودلاجان میانی را ۱۸ سال پیش خریدند و بولدوزر انداختند، برای درست‌کردن پارک یا فضای خدماتی عمومی که نبود! حتی چند تا پروژه هم برای آنجا به عنوان محله مسکونی-تجاری کشیده شد، که اجرا نشد. به‌هرحال، طرف صحبت ما به عنوان متخصص شهری، شهرداری است و مردم. باید توجه هر دو گروه به ایده‌های خوب برای شهر جلب بشود.

اکنون ما چاره‌ای نداریم جز مشارکت. برای نظارت مردمی بر کار شهرداری و شفاف‌سازی عملکرد شهرداری -که تاکنون بر اسراف و منفعت‌طلبی شخصی و... پایه داشته- باید شهروندان اول تمرین نظارت و مشارکت کنند. به شرطی که این مشارکت‌طلبی واقعی باشد. هم تعارفش از سوی شهرداری و هم استقبال آن از سوی مردم محلات. به نظر من هیچ بد نیست به جای رویکردی سلبی و همکاری‌نکردن در کارهایی که به‌هرحال عنوان «طرح بودجه‌ریزی مشارکتی» را با خود یدک می‌کشند، نگاه همه شهروندان را به سوی این اقدامات جلب کنیم و ایجابی رفتار کنیم! خواهید دید که بعد از چند سال خود مردمی که مشارکت کرده‌اند و کاغذ نظرسنجی پر کرده‌اند، اگر کارها درست جلو نرود، مطالبه‌گر خواهند شد. به‌هرحال، اینکه شورایاران را حذف کردند کار خوبی نبود. شورایاران باید دوباره تحت هر ساختاری از جنس شورای محله، فعالیت خود را ادامه بدهند. این را مجلس بهتر از هر کسی می‌داند. زیرا تنها با داشتن حرکتی مستمر و از پایین به بالاست که نیازها و ایده‌های محلی می‌توانند در سطح بودجه پاسخ داده شوند‌. نظرسنجی خوب‌ است، اما کافی نیست.