سرزندگی محلات و تشکیلات جدید برای آن؟
برای من شهرساز که از قدیم در محلات پرشور و زنده شهر تهران زیستهام، حفظ هویت محلات تهران و تشویق مردم محل، بهویژه بانوان در ایفای نقش در زندگی جاری محله، همیشه از اهمیت ویژهای برخوردار بوده است.
برای من شهرساز که از قدیم در محلات پرشور و زنده شهر تهران زیستهام، حفظ هویت محلات تهران و تشویق مردم محل، بهویژه بانوان در ایفای نقش در زندگی جاری محله، همیشه از اهمیت ویژهای برخوردار بوده است. امروز هم که تراکم شهر بیشتر و عرصه محلات و خانهها تنگتر شده، باز به نظرم لذتبردن کودکان از بازی در کوچه و در پارکهای کوچک محلی، استفاده از کتابخانههای عمومی و استخرهای شهرداری به هنگام تابستان، داشتن فضاهای امن شهری و مرمت و بهسازی ساختمانهای محل و از همه مهمتر مسائل حملونقل و جابهجایی آسان برای دسترسی به محل کار و تحصیل شهروندان، به هر چیز دیگری ارجحیت دارد.
حال چندی است که موضوع مدیریت محلات دوباره در جامعه شهری مطرح شده است. تابستان سال گذشته طرح نظامنامه مشارکت محلی -که بهنوعی نقطه پایانی روند حذف شورایاریهای انتخابی در محلات را اعلام میکرد- در شورای شهر تهران تصویب شد. این طرح مدلی قدیمی از مشارکت انتصابی در محلات را پیش میکشید که میخواست بیشتر به مدل مجمع معتمدان و ریشسفیدان نزدیک باشد، اگرچه تضمینی هم در کار نبود که افراد مورد انتصاب برای عضویت در هیئت امنای محله از معتمدان کهنسال محله به شیوه سنتی باشند. در واقع مردم محلات که درگیر نمیشدند، پس هر تعبیری مجاز بود. از ظاهر امر مشهود بود که انتصابیبودن هیئت امنای محلات، این نهادهای کوچک محلی را بیشتر به نوعی «مشارکت دستوری» دعوت میکند تا به یک مشارکت گسترده و مشتاقانه محلی بر امور محلی و بر پایه خواستههای ویژه مردم محلات مختلف.
در هیئت امنا سهمی به شهرداریهای محلی، سهمی به ادارات مختلف مانند آموزشوپرورش و ورزش و...، سهمی به انجیاوها (سمنها) و سهمی هم ظاهرا از طریق شورا به شورایاران سابق و متعهد به محل، قرار بود برسد. امروز تعداد اعضای هیئت امنای محل به این ترتیب به 15 نفر برای هر محله میرسد که با هم درباره مسائل مختلف محلی تصمیم میگیرند. این تعداد برای 352 محله شهر تهران، رقم امنای محلات را به بیش از پنج هزار نفر میرساند که هنوز معلوم نیست چه کارهایی را در دستور خواهند داشت و آیا جزء حقوقبگیران شهرداری تهران خواهند بود یا خیر؟ هنوز رئیسی برای ستاد مربوطه انتخاب نشده، ولی آقای زاکانی همین چند روز پیش احکام امنای محلات را در برج میلاد تقدیمشان کردهاند.
به موازات این اقدام فراگیر، انواع دیگری از سازماندهی محلی نیز از سوی ارگانهای دیگر برای محلات شهر تهران در دست تدارک است. آقای ملانوری معاون حوزههای علمیه اعلام کردهاند که: سپاه طرح «محله اسلامی»، سازمان تبلیغات طرح «امام محله» و حوزه علمیه طرح «مسجد تراز» را در دستور کار دارند. ایشان با بیان اینکه مشکل امروز مساجد، نداشتن امام و روحانی است، اگر هم روحانی داشته باشد، تماموقت نیست، درباره سه طرح ملی برای بازگشت مساجد به دوران شکوه خود سخن گفتهاند. همچنین شهرداری بهویژه معاونت فرهنگی - اجتماعی، مأموریت دارند در این دوره بخشی از بودجه را به مسائل زنان و خانواده تخصیص بدهند. «طرح ریحانشهر» روی کارهای «خانوادهمحور» متمرکز است. طرحهای دیگری هم تحت عناوین «شهردخت» و «شهربانو» وجود دارد که دو هفته قبل در روز دختر خبر دادند چهار یا هفت شهردخت افتتاح شده است.
آنچه مسلم است هرچند ساکنان برخی از محلات تهران هنوز هم به محل زندگیشان علاقه دارند و حاضر به ترک محله قدیمی خود نیستند و حتی فرزندانشان هم علاقهمندند در محله کودکیشان زندگی کنند اما برنامهریزی برای محلات آنها بدون مطالعه و مشورت با خود ایشان، بسیاری از این طرحهای دستوری را به شکست میکشاند. مثلا در مناطقی مانند 18 و 19 محلههایی داریم که بیشتر افرادی از قومیتهای خاص در آن سکونت دارند و به خاطر همسایگیها و آشناییهای قومی، این افراد کمتر تمایل به ترک محله خود دارند. اما نباید غافل بود که همین شهروندان نیز در هر محله مسائل و ترجیحات خود را دارند و نمیتوان برای تمام محلات شهر طبق یک الگوی دیکتهشده از بالا نسخه نوشت.
درواقع این اقدامات مهم و فراگیر باید با مطالعه و تحقیق علمی و اجتماعی همراه باشد تا پاسخ دهد و واقعا به درد بخورد؛ برای مثال یک پژوهش مفصل راجع به عملکرد ۲۲ ساله شورایاری به عنوان یک سند مهم مشارکتی لازم است تهیه شود که نمونه مختصری از آن اخیرا توسط مرکز پژوهشهای مجلس انجام شد. بههرحال هدف رسیدن به الگوهای موفق در امر مشارکتهای محلی است. و برای این کار باید از تجارب خوب یا بد شورایاریها بهره بگیریم و درس بیاموزیم. مگر آنکه نخواهیم مشارکتی وجود داشته باشد و خدای ناکرده همهچیز بخواهد نمایشی و دستوری باشد که آن هم نتیجهای به بار نخواهد آورد.
بههررو این شاکله جدید برای شورای محله جدید یا مجمع معتمدان محلات یا هیئت امنای محلات، بهعنوان یک پیشنهاد دوباره روی میز گذاشته شده و باید ساختاری مقبول همگان داشته باشد. متأسفانه در دورههای اخیر شورای شهر، به نظر من هیچکس واقعا به فکر حفظ و تقویت شوراهای محلی و مشارکتدادن اقشار مختلف مردم و شهروندان از سنین متفاوت در تصمیمسازیها نبوده است. در نتیجه شور و حالی هم به محلات نیامد و چه شورایاریهای مهجورمانده و چه سراهای محلات خالیمانده از حضور خود مردم محل، هیچکدام آنطورکه انتظارش بود، نشانی از سرزندگی و فعالیت پرشور به خود ندیدند و نسبتا سوت و کور ماندند. البته این داستان در محلات جنوب و شمال شهر فرق داشت و اقبال در جنوب شهر بیشتر بود. پارسال هم که طرح «رصد» توسط شورا به میدان آمد، بالاخره قدمهایی برداشته شد و برخی شورایارانمان نیز در آن با شهرداری همراهی و همکاری نیز کردند. امروز ناچاریم به همین فعالیتهای غیرمنسجم و نیازموده دلخوش باشیم. بیشک کلاسهای کارآموزی برای یافتن شغلی هرچند ناچیز، در محلات جنوبی تهران مشتریان بیشتری خواهد داشت از کارگاههای فرزندآوری در محلات شمالی شهر... .
در آخر از دوستی با تجربه 22 ساله در شورایاری جنوب شهر نقل میکنم که برایم نوشت: «ما از بهترین الگو (انتخابات) به ضعیفترین الگو (انتصابات) عقبنشینی کردیم. روح مشارکت واقعی مردم در اداره امور محله و شهر، با انتصابیبودن سازگاری ندارد». با وجود این بهتر است چراغ فعالان محلی روشن بماند؛ شده به کورسوی شمعی... شب درازست و قلندر بیدار... .
هفته آینده دیگربار از اهمیت سراهای محلات و مدیریت آن که حتما در این حرکت تأثیرگذار خواهد بود، خواهم نوشت.