جای ما کجاست؟
هرچند لیونل مسی پیشنهاد نجومی 400 میلیون یورویی باشگاه الهلال عربستان را نپذیرفت اما قبل از آن رونالدو با قرارداد 200 میلیون دلاری به باشگاه النصر و در همین روزها کریم بنزما با قراردادی به همین مبلغ جذب باشگاه فوتبال الاتحاد شدند و گفته میشود خوزه مورینیو نیز در حال بستن قراردادی با همین باشگاه عربستانی است.
هرچند لیونل مسی پیشنهاد نجومی 400 میلیون یورویی باشگاه الهلال عربستان را نپذیرفت اما قبل از آن رونالدو با قرارداد 200 میلیون دلاری به باشگاه النصر و در همین روزها کریم بنزما با قراردادی به همین مبلغ جذب باشگاه فوتبال الاتحاد شدند و گفته میشود خوزه مورینیو نیز در حال بستن قراردادی با همین باشگاه عربستانی است. به این فهرست باید اسامی بازیکنان مشهور و معروف دیگری را نه فقط در فوتبال بلکه سایر رشتههای ورزشی اضافه کرد که راهی عربستان شده یا احتمالا در آینده خواهند شد. حضور چشمگیر ستارههای ورزشی در خلیج فارس صرفا به عربستان محدود نمیشود و کشورهای قطر، امارات و... را نیز شامل میشود. به این حضور ستارگان باید برگزاری رویدادهای مهم ورزشی را افزود که اوج آن جام جهانی قطر بود و برگزاری فینال سوپرکاپ اسپانیا و سایر مسابقات ورزشی در رشتههای اتومبیلرانی و دوچرخهسواری و... المپیک زمستانی آسیایی سال 2029 در صحاری عربستان و البته رویدادهای فرهنگی و هنری و نمایشگاههای فنی و تکنولوژی و نشستهای سیاسی و اجرای عظیمترین و غیرقابلباورترین پروژههای اقتصادی. از کمربند سبز و کاشت 50 میلیارد درخت (10 میلیارد در عربستان و مابقی در کشورهای همسایه با سرمایهگذاری عربستان) تا ابرشهر آیندهنگرانه 500 میلیارد دلاری نئوم و... . این حجم عظیم سرمایهگذاری که در قالب برنامه 2030 محمد بن سلمان برای کاهش وابستگی به نفت و تنوعبخشیدن به اقتصاد این کشور اجرا میشود، نشانگر تحولی وسیع و عمیق نه فقط در این کشور و منطقه خلیج فارس بلکه شاید کل خاورمیانه است. کسانی که در یکی، دو سال اخیر به کشورهای خلیج فارس سفر کردهاند از حجم عظیم سرمایهگذاریهای در حال انجام در این منطقه شگفتزده شدهاند. یکی از آخرین این نمونهها شاید ایجاد «مؤسسه نوآوری فناوری» است در ابوظبی با 800 محقق از 74 ملیت که قرار است رقیب «سیلیکونولی» شود. با توجه به نقش سرمایه بهعنوان موتور رشد و توسعه اقتصادی به نظر میرسد حجم عظیم سرمایهگذاری در کشورهای خلیج فارس و نیز از کشورهای این منطقه به کشورهای ضعیفتر خاورمیانه، ضمن ایجاد رفاه اقتصادی، ترتیبات تجاری-منطقهای و یکپارچگیهای اقتصادی را شکل دهد که علاوه بر ادغام بازارهای مالی و ایجاد اتحادیههای پولی و آزادسازی و تبادلات آسانتر کالا و خدمات و حملونقل و ادغام شرکتهای بزرگ تولیدی و... تحولاتی بزرگ را در گفتمان سیاسی این منطقه حاکم کند.
اگر تا همین چندی پیش نام خاورمیانه با جنگ و اختلافات مذهبی شدید و بیاعتمادی میان این کشورها و درگیری و ناامنی و خرید تسلیحات و... گره خورده بود و امکان همکاریهای دوجانبه و چندجانبه میان دولتها و واحدهای اقتصادی منطقه را دور و بعید میکرد، اکنون همکاریها و بعضا یکپارچگیهای اقتصادی و سیاسی کاملا امکانپذیر مینماید. انعقاد پیمان ابراهیم و برقراری ارتباطات دیپلماتیک بعضی از کشورهای عربی با اسرائیل (و احتمال برقراری رابطه عربستان و اسرائیل با پادرمیانی چینیها) همچنین بازگشت سوریه به جمع کشورهای عربی پس از یک دهه، در کنار میانجیگری چین در منطقه برای برقراری آشتی بین ایران و عربستان و حل بحران یمن و ایجاد ثبات نسبی در افغانستان طالبان و نیز تنشزدایی ترکیه با عربستان و مصر و امارات و... بخشهایی از بازی بزرگی است که به نظر میرسد با تفاهم دو قدرت بزرگ غرب و شرق (آمریکا و چین) در خلیج فارس و خاورمیانه در جریان است. منطقهای که کانون انرژی جهان و کریدورهای بزرگ حملونقل و ترانزیت زمینی، دریایی و هوایی است و نقش بسیار پررنگی در پروژه عظیم یک کمربند-یک راه چین دارد و هفته آتی میزبان بزرگترین نشست اقتصادی به ریاست این کشور برای ایجاد منطقه آزاد تجاری چین-خلیج فارس خواهد بود. در این وسط جای کشورمان کجاست؟! و آیا میتوان بیاعتنا به این تحولات عظیم، همچنان بر روال گذشته سیاستورزی و گذران امور کرد یا مجبور به تغییر و همراهی با این تحولات خواهیم بود؟! هم برقراری رابطه با عربستان و احتمال گشایش رابطه با مصر و هم افزایش ارتباطات با سایر کشورهای خلیج فارس از یکسو و نیز علاقه و اشتیاق به پیوستن هرچه زودتر به پیمان شانگهای و حضور در جمع کشورهای گروه «بریکس» و قبل از همه آنها، عضویت در اتحادیه اقتصادی «اوراسیا» از سوی دیگر، نشانههایی از درک تغییر پارایمهای منطقهای از سوی سیاستگذاران کشور را نمایان میکند: «بههیچوجه از تقویت ارتباط و نقشآفرینی کشورمان در سازمانهای منطقهای و بینالمللی ازجمله سازمان شانگهای، اتحادیه اوراسیا و اتحادیه بریکس غفلت نکنید؛ چراکه این سازمانها قدرتهای نوظهور و آیندهساز هستند» (آقای رئیسی در گردهمایی سفرا، 1402.3.11). اما به نظر این حد از تغییر (آنهم در یک جهت خاص، «گردش به شرق») کافی نیست و نیازمند انعطاف بسیار بیشتری در روابط خارجی با سایر قدرتها و قطبهای جهانی برای بهرهمندی از این تحول تاریخی و کلانپروژه منطقهای هستیم. مایی که قطعا بیش از تمامی کشورهای این منطقه ظرفیت و شایستگی حضور و حتی پرچمداری این چرخش تاریخی را به سمت توسعه و صلح و ثبات منطقهای داریم. سرزمینی با مزیتهای فراوان از منابع غنی نفت و گاز و سایر منابع معدنی تا وسعت سرزمینی و موقعیت فوقاستراتژیک و دسترسی به دریا و اقیانوس و پیشینه غنی فرهنگی و تمدنی و تنوع آبوهوایی و جمعیت مناسب و اکثرا جوان و تحصیلکرده و بااستعداد و... . در این مسیر لازم است تنشزدایی منطقهای و بینالمللی را با حل پرونده هستهای و ابهامات همکاری با روسیه در تجاوز به اوکراین تسریع و در داخل نیز با بسط حقوق و آزادیهای مشروع و قانونی، انسجام ملی را تقویت کنیم. به نظر میرسد بازی بزرگ آغاز شده است و اگر نخواهیم هم مجبور به گذر از این «در تنگ» و حضور در این رقابتیم، پس چه بهتر که خود انتخاب کنیم و هرچه زودتر بهتر؛ چراکه کشورهای منطقه درحال یارگیری و بستن تیمهای خود با بهترین بازیکنان و مربیان هستند!