تربیتشدگان گلخانه ایتا
فیلترشدن شبکههای اجتماعی، درکنار پررنگشدن فعالیت پلتفرمهای داخلی، زمینههای تشدید دوقطبی را فراهم کرده و جامعهشناسان نگران آن هستند که فضای گلخانهای رو به رشد، رادیکالیسم را از هر دو سو با فرکانس بیشتری تشدید کند.
فیلترشدن شبکههای اجتماعی، درکنار پررنگشدن فعالیت پلتفرمهای داخلی، زمینههای تشدید دوقطبی را فراهم کرده و جامعهشناسان نگران آن هستند که فضای گلخانهای رو به رشد، رادیکالیسم را از هر دو سو با فرکانس بیشتری تشدید کند. به عبارت سادهتر، در جامعه دوقطبی، شبکهای اجتماعی مثل ایتا درست کردهایم که بخشی از جامعه به تنهایی در آن باشند و با خود تعامل کنند و با کاهش تعامل با دیگری، زمینه مفاهمه از میان برود. بدیهی است، با از بین رفتن زمینه مفاهمه، بستر لازم برای نزاع و درگیری تسهیل میشود.
به نظر میرسد سیاستگذاران، آگاهانه یا ناآگاهانه شبکههای اجتماعی فیلترشده را هم دچار شرایط گلخانهای کردهاند. با اعمال فیلترینگ، پلتفرمهایی مثل اینستاگرام، واتساپ و تلگرام، عملا اثر گلخانهای بر مخاطب میگذارند و باعث تقابل و صفآرایی مضر نیروهای اجتماعی میشوند. واقعیت آن است که کاربران متنوعی در این شبکهها فعال هستند، اما بخش اعظم تولید محتوا در هر موضوعی، غالبا توسط کاربران رادیکال انجام میشود؛ بنابراین تصاویر عمومی از جامعه هم همینقدر رادیکال میشود و مارپیچ سکوت، کاربران میانهرو را هم به سمت رادیکالیسم سوق میدهد.
در برابر این سؤال که چه چیزی میتواند وضعیت رادیکال را از چیزی که هست، بیشتر تشدید کند، جامعهشناسان توضیح میدهند که در جامعه دوقطبی ما که عوامل مختلفی منجر به بروز رفتارهای رادیکال میشود، اگر فضای ارتباطی میان گروههای مختلف، قطع یا ضعیف شود، رفتارهای رادیکال تشدید خواهد شد. در فضای حقیقی هم همین است. تصور کنید در یک شهر که دو گروه ناهمفکر با هم زندگی میکنند، اگر همه افراد گروه الف در سمت راست شهر ساکن شوند و همه افراد گروه ب در سمت چپ، امکان نزاع و درگیری بین آنها بیش از گذشته خواهد بود؛ بنابراین صحبت از شرایطی است که تضاد را کمرنگ و پررنگ میکند.
آنچه در فضای حقیقی و مجازی مهم است، امکان مواجهه افکار با یکدیگر است. عدم مواجهه، زمینهساز عدم مفاهمه است. مفاهمه به معنای موافقت با دیگران نیست، به این معناست که ما فهم همدلانهای از دیگرانی که شبیهمان نیستند، به دست آوریم. عدم فهم همدلانه، زمینهساز نزاع و خشونت و برعکس، فهم همدلانه، زمینهساز انسجام اجتماعی است. همانقدرکه جداسازی محله فقرا از محله اغنیا در شهر، آسیب اجتماعی به دنبال دارد، جداسازی فرهنگی نیز چنین آسیبهایی به دنبال خواهد داشت. نباید گذاشت عواملی نظیر طبقه اقتصادی، طبقه فرهنگی، زمینه اعتقادی و نظایر آن، منجر به جداییگزینی مکانی شود؛ چه در فضای حقیقی، چه در فضای مجازی. حال به نظر میرسد فضاهایی مثل ایتا، منجر به این جداییگزینی شده است. حتی گفته میشود در برخی شهرها در فضای حقیقی هم چنین رویکرد ناصوابی در حال انجام است؛ برای مثال به عنوان حمایت از طلاب، تلاش دارند همه آنها را در یک منطقه مشخص، آپارتمانهایی اختصاصی با کنترل ورود و خروج، ساکن کنند.
بسیاری از مصلحان اجتماعی نظیر هادی خانیکی بر وقوع «گفتوگو» تأکید دارند، اما مهمترین عنصر در مبحث گفتوگو/ خشونت، خود گفتوگو نیست، بلکه امکان گفتوگو است؛ یعنی بتوانیم از منظر «دیگری» هم به مسئله نگاه کنیم. این مقوله «توانایی نگریستن از چشم دیگر» که آرنت در کتاب توتالیتاریسم بر آن تأکید میکند، اهمیت بسیار دارد. ایتا و محدودشدن دهها پلتفرم اجتماعی دیگر، این امکان را از جامعه میگیرد و این تمهید آسیبی مهم و بالقوه خطرناک است.
اگر نگاهی به زمینههای بروز خشونت بیسابقه در اتفاقات سال گذشته داشته باشیم، میبینیم که کنشگران شورش، امکان بسیار کمی برای نگریستن به وقایع از چشم دیگری داشتند و دیگریِ خود را موجودی فاقد هرگونه شعور تصور میکنند که مانع همه پیشرفتها و خیرات است. اینکه چطور انزوای تربیتشدگان گلخانه ایتا، میتواند افراطگرایی را تمهید کند، نیازمند توجه و مداقه جدی دستاندرکاران امنیت اجتماعی است. اکنون نگرش تکبعدی در سیاستگذاری فضای مجازی، به برآمدن نیروهایی در فضای اجتماعی منجر شده که در آینده باعث انسجام گروههای افراطی از هر دو سو و تبعات قابل پیشبینی آن خواهد شد. رواج ادبیات تند در اظهارنظر سیاسی در زمینه حجاب، مخالفت با واکسن، علم پزشکی، اقتصاد اسلامی، جمعیت، مخالفت با فناوریهای ارتباطی و مانند آن در گلخانه ایتا کاملا محسوس است.
غالب اعضای برخی مجامع سیاستگذاری و به خصوص محافل سیاستپژوه و سطح تصمیمسازی، عمیقا از فضای ایتا متأثر هستند که شاید نوعی جبران تأثیرپذیری تصمیمگیری از فضای دیگر شبکههای اجتماعی باشد. البته در این معادله، ایتا یک متغیر مستقل یا علت تامه نیست، بلکه زمینههای فکری و اجتماعی متعددی در برآمدن این خردهجریانها نقش داشته و فضای گلخانهای مجازی، نقش تسهیلکننده ارتباطات بیرونی را دارد.
وقتی سیستم مدیریت اجرائی کنترل از کانالهای خاص و استفاده مکرر و مداوم از تکنیکهای عملیات روانی داشته باشد، نتیجه آن تزریق خشم و نفرت در مخاطب و هدایت آن به سوی اهداف ثالث خواهد بود و طبیعی است که آسیبهای بعضا جبرانناپذیری بر روح و روان مخاطب به جای بگذارد. لابد محدودسازی اگر همراه با گسترش بستر مثبت و متناظر باشد، آسیبها را کاهش میدهد، اما راه بهتر آن است که همزمان با محدودسازی، باید اخلاق رسانهای و ژورنالیسم اخلاقی را گفتمانسازی کرد تا بستر مناسب برای بازگشت ژورنالیسم تحقیقی، تحلیلی، آموزش عمومی و اطلاعرسانی فراهم شود و فضای رسانهای به سوی بهبود و احیای دوباره صدای جامعه حرکت کند.
در فضای عمومی کشور ما، خطرات استفاده از متخصص عملیات روانی به جای ژورنالیست، به وضوح قابل مشاهده است. اکنون به جای میانجیگری و تسهیل ارتباط مردم با مردم، محیط و حاکمیت، به نظر میرسد در نگاه منافع میانمدت و بلندمدت بر ایجاد قطب، انشقاق و الگوهای مهندسی اجتماعی، روحی و روانی، برای رسیدن به اهداف کوتاهمدت تمرکز شده است که جای نگرانی بسیار دارد و نیاز به مداخله فوری برای ایجاد تعادل و بازگشت نیروهای مستقل و متخصص به فضای رسانه و میانجیگری ارتباطی احساس میشود. شاید وقت آن شده است که با ایجاد بسترهای متعدد، زمینهسازی کنیم که همه طیفها، در بسترهای مختلف حضور داشته باشند؛ بدون اینکه انحصار در اختیار بستر خاصی قرار گیرد. خیر جمعی و منافع حاکمیت هم در تقویت همین نگاه و مسیر است.