|

کشیدن سیم خاردار جلوی امواج دریا

سال‌ها پیش، وقتی برای اولین بار در یادداشتی به این اشاره کردم که در دوره رضا شاه، ابتدا داشتن رادیو ممنوع بود، یک نفر برایم تصویری از مجوز پدربزرگش فرستاد که از شهربانی، اجازه داشتن رادیو را گرفته بود.

 سال‌ها پیش، وقتی برای اولین بار در یادداشتی به این اشاره کردم که در دوره رضا شاه، ابتدا داشتن رادیو ممنوع بود، یک نفر برایم تصویری از مجوز پدربزرگش فرستاد که از شهربانی، اجازه داشتن رادیو را گرفته بود. یادم نیست که شغل آن پدربزرگ چه بوده که توانسته بود اجازه داشتن رادیو را در خانه از شهربانی بگیرد؛ اما جالب بود که داشتن چنین مجوزهایی در صُور مختلف و هر‌از‌چندگاهی در کشورمان مرسوم می‌شود؛ یعنی داشتن یک چیزهایی برای عموم مردم غیرقانونی اعلام می‌شود و بعد عده‌ای به‌ واسطه شغل یا امکانی که دارند، درصدد کسب مجوز بر‌می‌آیند و مجوز استفاده از آن امر ممنوع را کسب می‌کنند تا به‌مرور آن امر ممنوع آن‌قدر گسترش می‌یابد و عمومی می‌شود که عملا غیرقانونی‌بودنش به کناری نهاده می‌شود و به‌ قول آن مَثَل معروف «شتر دیدی ندیدی»، هرچند ممکن است هیچ‌ وقت آن ممنوعیت فسخ نشود. مثلا تا آنحایی که می‌دانم، هنوز هم داشتن رادیو ممنوع است؛ یعنی از زمان رضا شاه که داشتن رادیو غیرقانونی شد تاکنون، کسی دنبال این نبوده که این ممنوعیت را بردارد. البته فقط رادیو نیست. در این بلاد، خیلی چیزها ممنوع است و استفاده از آن غیرقانونی اعلام شده؛ ولی دیگر حتی وجود هم ندارند که کسی به‌ دنبال رفع ممنوعیتش باشد. یکی از آن ممنوعیت‌ها، داشتن دستگاه ویدئو است که هنوز هم داشتنش ممنوع است؛ ولی دیگر چیزی به نام ویدئو وجود ندارد که داشتنش جرم باشد؛ یعنی حتی اگر کسی بعد از این‌همه سال این دستگاه را به‌عنوان عتیقه‌ای از دوران گذشته در خانه داشته باشد، مرتکب جرم شده و پیگرد قانونی دارد؛ هرچند نسل جدید اصلا نمی‌دانند ویدئو چه دستگاهی است و با آن چه می‌کنند و احتمالا ممکن است اگر آن را ببینند، گمان کنند یک نوع دستگاه خوراک‌پزی مانند مایکروویو یا همان موج‌پز است. این را برای شوخی نگفتم؛ چون چند سال پیش یک نفر را به اتهاماتی محاکمه کردند و یکی از جرائمش داشتن دستگاه نمابر بود (که داشتن آن هم غیرقانونی است)، آن‌هم وقتی که دیگر کسی از نمابر یا همان فکس استفاده نمی‌کند. درست مثل رادیو که احتمالا اگر هنوز ممنوعیتش لغو نشده باشد، استفاده از آن هم می‌تواند جزء جرائم باشد. اما چرا چنین است و چرا بسیاری چیزها که محصول تکنولوژی و پیشرفت جوامع بشری و تحولات اجتماعی است، در این سرزمین ممنوع می‌شوند، با اینکه تجربه این صدساله و بلکه بیشتر نشان می‌دهد که این ممنوعیت‌ها مانند این است که جلوی امواج دریا سیم خاردار بکشیم و چرا با اینکه می‌دانیم و تجربه کرده‌ایم که تحولات اجتماعی اجتناب‌ناپذیر است، باز هم چنین می‌کنیم و یک اشتباه را در اشکال مختلف تکرار می‌کنیم؟

واقعیت این است که دلیل تکرار اشتباهات از سه حالت بیرون نیست؛ یا ناآگاهانه است و نمی‌دانیم و اشتباه می‌کنیم، یا می‌دانیم و عامدانه اشتباه می‌کنیم، یا چاره‌ای جز تکرار اشتباه نداریم و ناچار به انجام کار اشتباه هستیم. این دلیل سوم احتمالا ممکن است عجیب باشد؛ اینکه ما چاره‌ای جز تکرار اشتباه نداشته باشیم ولی عجیب نیست، چون بارها اتفاق افتاده است. بارها که می‌گویم، مثل همین ممنوعیت‌های رادیو، ویدئو، فکس، ماهواره و امثالهم است. حالا می‌خواهد این ممنوعیت‌ها به حکم قانون باشد یا بر مبنای مسائل عقیدتی؛ مثلا می‌دانستید که یک موقعی، دوچرخه هم بنا بر بعضی فرامین اعتقادی ممنوع بوده یا حتی آب لوله‌کشی؟ برای همین وقتی بنا بر همین تجربه مکرر و بنا بر مستندات بسیار، سال‌ها بود که دلسوزان بسیاری درباره حجاب هشدار می‌دادند که پیش از آنکه دیر شود و کشور آسیب جدی ببیند و شکاف بین جامعه و دولت به مراحل نگران‌کننده برسد، باید در این زمینه کار فرهنگی مستمر و با‌ برنامه انجام داد و از هر حرکتی که باعث دوری جوانان از این دست مقولات می‌شود اجتناب کرد؛ اما دولتمردان احتمالا نه از سر ندانستن بلکه قطعا آنها نتیجه را بهتر از دیگران می‌دانند و نه از سر عمد چون کدام عاقلی است که به‌ دنبال ایجاد بحران برای جامعه تحت مدیریت خود باشد؟ برای همین می‌ماند ناچاری؛ یعنی نه اینکه ندانیم جامعه متحول شده است؛ که مدیران قطعا داده‌های آماری بیشتری از ما دارند که جامعه از کجا به کجا رسیده و به کجا خواهد رفت؛ و نه اینکه عمد داشته باشد که با این شرایط جهانی، در داخل هم خود را دچار فشار افکار عمومی و بحران کند، که احتمالا می‌ماند ناچار‌بودن در این اجبار و این مهم‌ترین دلیل است در پاسخ به این سؤال که چرا با اینکه نتیجه برخی سیاست‌گذاری‌ها، امروز در رفتاری که جامعه در خیابان از خود بروز می‌دهد، آشکار شده، قانون عفاف و حجاب به مهم‌ترین پروژه قانون‌گذاران تبدیل می‌شود؟ برای همین است که گمان می‌کنم دوستان می‌دانند این پروژه برای کشور یحتمل تنش‌زاست؛ ولی انگار چاره‌ای ندارند؛ اما چه چیز این را برای سیستم چاره‌ناپذیر کرده، موضوع دیگری است.