دولت پزشکیان آزمودن راه وفاق و تعامل
بزرگواران اصولگرا، بالاخص از نوع تندرو، تا آن زمان که بر «سریر قدرت» تکیه زده و «خیال خوش» زمامداری بیدردسر را در سر میپروراندند، هیچکدام از اصلاحطلبان کارآزموده را حتی در «افقهای دور» سیاستگذاری و مدیریت اجرائی کشور تصور نکردند و وقعی به آنها ننهادند که باید برای اعتلای کشور و مردم، فضای لازم را برای فعالیت همگان مهیا کنند تا شاید گامهای مؤثرتری برداشته شود و امروز مجبور نباشیم برای بازگشت به نقطه صفر، هزینههای هنگفت سیاسی و بینالمللی بپردازیم (طرفه آنکه «داس حذف» را همچون «شمشیر داموکلس» مدام بالای سرشان نگه داشتند).
بزرگواران اصولگرا، بالاخص از نوع تندرو، تا آن زمان که بر «سریر قدرت» تکیه زده و «خیال خوش» زمامداری بیدردسر را در سر میپروراندند، هیچکدام از اصلاحطلبان کارآزموده را حتی در «افقهای دور» سیاستگذاری و مدیریت اجرائی کشور تصور نکردند و وقعی به آنها ننهادند که باید برای اعتلای کشور و مردم، فضای لازم را برای فعالیت همگان مهیا کنند تا شاید گامهای مؤثرتری برداشته شود و امروز مجبور نباشیم برای بازگشت به نقطه صفر، هزینههای هنگفت سیاسی و بینالمللی بپردازیم (طرفه آنکه «داس حذف» را همچون «شمشیر داموکلس» مدام بالای سرشان نگه داشتند). اما مردم بار دیگر به بدنه اصلاحطلبی کشور اعتماد کردند تا این بار «داس حذف» و «شمشیر داموکلس» در نیام نگه داشته شود و «وفاق ملی» آزموده شود؛ البته با امید به پیشرفت و رشد اقتصادی توأم با معیشتی عادی بر سر سفرههایشان! از سوی دیگر، کابینه معرفیشده رئیسجمهور، پیش از اینکه صدای ساز ناکوک مخالفان و رقبا را دربیاورد، باز هم بعضی از رفقای اصلاحطلب را به واکنشهای تند و تیز واداشت. باید به هر دو گروه بزرگواران اصولگرا و اصلاحطلب تذکر داد که آرای مردم به پزشکیان بهعنوان رئیسجمهور، با «شرط تعیین کابینه از قبل» نبود؛ بنابراین هجمههای آشوبناک و سریعالسیر جریانات مختلف فکری و سیاسی برای تخریب زودهنگام رئیسجمهور را نمیتوان چندان دلسوزانه تلقی کرد. بیتعارف باید در پی چنین مقدمهای و چنان هجمهای، اذعان کرد امروز آن دسته از اصولگرایانی هم که بر طبل «وفاق ملی» میکوبیدند، سهم خودشان را از کابینه پزشکیان گرفتهاند و کسانی هم که معتقد بودند «دولت سوم روحانی» با ورود پزشکیان شکل میگیرد، «شکست در پیشبینی عجولانه» را تجربه کردند؛ تا جایی که تعداد وزرای معرفیشده از دولت شهید رئیسی، حتی بیشتر از دولت روحانی شد.
افزون بر این، این گزاره هم شایان تأمل است که واکنشهای فعالان اصلاحطلب به کابینه پزشکیان، بیش از هرچیز عیانکننده الزام «اصلاح اندیشههای اصلاحطلبان» بود؛ چنانکه امروز، بیش از همیشه باید از ضرورت «اصلاح اصلاحطلبی» سخن گفت. گویی برخی از بزرگواران اصلاحطلب اساسا نگرش استراتژیک، ساختاری و فرایندی به رخدادها و وقایع کشور ندارند و بهجای نگاه «پروسه»ای، نگاه «پروژه»ای را به تحولات کشور میپسندند و این همان آفتی است که باید اصلاح شود وگرنه اقبال و استقبالی از سوی مردم حتی در آینده دور هم به این جریان فکری نمیشود.
از سوی دیگر، برخی از افراطیون مجلسنشین و البته یاران بیرونی آنها، انگ «ضد مبانی انقلاب»بودن را به تعدادی از وزرای پیشنهادی زدند و میزنند. حالا اینکه خود از چه «زاویه»ای به این «صحنه» مینگرند که این وزرا را «زاویهدار» تشخیص میدهند، خود حکمتی دارد؛ چون اگر بر این فرض صحه بگذاریم، باید اعتراف کنیم بیش از ۹۰ درصد مردم کشور «زاویهدار» هستند!
بنابراین توصیه عقلایی و منطقی آن است که فرصت حداقلی آقای رئیسجمهور و استقلال فکری امروز او را نگیریم و اجازه دهیم ایشان با همان «برند صداقت در گفتار و رفتار»، سکانداری کند و مطالبه ما از منتخب مردم، خروجیهایی «شدنی» و امکانپذیر باشد.
رأیدهندگان به او نیز شرط نکرده بودند که چه کسی وزیر بشود و چه کسی نشود. آنها و نیز بیشتر کسانی که در انتخابات مشارکت نکردند، چند مطالبه جدی و آشکار داشتند که اصلیترینشان اینهاست: بهبود اوضاع اقتصادی به حدی که مردم ایران دارای معیشتی «عادی» شوند، نظام تصمیمسازی و تصمیمگیری کشور در تمامی سطوح «پیشبینیپذیر» شود، روابط خارجی کشور با رویکرد کاهش مؤثر یا لغو تحریمها اصلاح شود و گشایشهای اجتماعی کارساز در زمینههایی مانند زنان، اینترنت و رسانهها صورت پذیرد.
عقل سلیم حکم میکند که بپذیریم تحقق این مطالبات بهحق و بعضا بدیهی و حداقلی، جز از رهگذر تعامل دولت با بخشهای دیگر حکومت و سایر بازیگران سپهر سیاسی ایران میسر نمیشود. پزشکیان نیز که سالها در دولت و مجلس بوده، بهخوبی با مناسبات قدرت آشناست. همه باید ترکیب کابینه را حمل بر بدهبستان او برای تحقق خواستههای مردم کنیم؛ پس در همین گامهای نخست، این روزن گشوده به افقی امیدوارکننده را مسدود نکنیم.