رؤیای بیدار و سفر در تاریخ
«در سپیدهدم بیستوپنجم سپتامبر هزار و دویست و شصتوچهار، دوک اوژ رفت نوک برج اصلی قلعهاش تا ببیند آنجا چیزی از تاریخ دستگیرش میشود یا نه. همهچیز مبهم بود. بقایای آدمها و وقایع گذشته در آن حوالی پخش و پلا بودند». این سطور آغازین یکی از مشهورترین آثار رمون کنو با عنوان «گلهای آبی» است. «گلهای آبی» از رمانهای دوره پایانی کار رمون کنو، نویسنده فرانسوی، است که در دهه شصت میلادی منتشر شد.
شرق: «در سپیدهدم بیستوپنجم سپتامبر هزار و دویست و شصتوچهار، دوک اوژ رفت نوک برج اصلی قلعهاش تا ببیند آنجا چیزی از تاریخ دستگیرش میشود یا نه. همهچیز مبهم بود. بقایای آدمها و وقایع گذشته در آن حوالی پخش و پلا بودند». این سطور آغازین یکی از مشهورترین آثار رمون کنو با عنوان «گلهای آبی» است. «گلهای آبی» از رمانهای دوره پایانی کار رمون کنو، نویسنده فرانسوی، است که در دهه شصت میلادی منتشر شد.
کنو در این رمان زمان خطی را شکست و اتفاقات و شخصیتهایی خلق کرد که خواننده واقعی یا خیالیبودنشان را درنمییافت و با آنها به دنیایی شگفت در دورههای مختلف تاریخی میرفت. «گلهای آبی» که اثر مورد علاقه خود کنو بود، مدتی پیش با ترجمه مهسا خیراللهی در نشر نی منتشر شد.
مترجم یادداشتی مفصل در ابتدای کتاب نوشته و در آن درباره زندگی و جهان داستانی کنو توضیح داده است. کنو با جنبش سوررئالیسم نزدیکی فکری داشت و این ویژگی در «گلهای آبی» بیشتر از دیگر آثار کنو دیده میشود. ماجراهای رمان «گلهای آبی» از یک سو توسط سیدرولن روایت میشود؛ او مردی عجیب و غریب و منزوی است که در دهه 1960 روی کرجی زندگی میکند و ظاهرا کاری ندارد جز رنگکردن حصار کنار کرجیاش که در دیدرس او است و فردی ناشناس روی آن فحش مینویسد.
از سوی دیگر دوک اوژ روایت رمان را پیش میبرد و او مردی است از قرون وسطی که دقیقا صد و هفتاد و پنج سال در طول زمان جلو آمده تا به دوران سیدرولن برسد. در این سفر که از سال 1264 و با ملاقات لوئی نهم، پادشاه وقت فرانسه، آغاز میشود، خدمتکار و دو اسب سخنگوی دوک همراهیاش میکنند. مترجم اثر توضیح داده که یکی از جذابیتهای روایت کنو در این رمان شیوه اتصال دو شخصیت اصلی به یکدیگر است، به این ترتیب که با خوابیدن هرکدام از این دو، دیگری بیدار میشود و در لحظههای بیداری احساساتی مشابه احساسات شخصیت دیگر را از سر میگذراند.
رمون کنو در سال 1903 در لوآور فرانسه متولد شد و پس از تحصیلات ابتدایی و متوسطه برای خواندن فلسفه به دانشگاه سوربن رفت. در سال 1924 و با پایان دوران سربازی، همراه با چهرههای دیگری چون آندره برتون، ژاک پرور، ایو تانگی و مارسل دوئامل گروه سورئالیستی خیابان شاتو را تأسیس و در همین دوران نوشتن را آغاز کرد. دوستی کنو و برتون تا جایی پیش رفت که چهار سال بعد، کنو با خواهرزن آندره برتون ازدواج کرد. کنو به مرور به این نتیجه رسید که مکتب سوررئالیسم او را در نوشتن محدود میکند و بر سر این مسئله با دیگر اعضای گروه دچار اختلاف شد و در نهایت رابطهاش را نخست با برتون و سپس با سایر اعضای گروه قطع کرد.
او مدتی برای گذراندن زندگی به کارهای مختلفی مشغول شد تا اینکه در سال 1933 نخستین اثرش را با نام «علف هرز» منتشر کرد. همانطورکه مترجم «گلهای آبی» در یادداشت ابتداییاش اشاره کرده، «علفهای هرز» همزمان نگاهی شوخطبعانه و بدبینانه به دنیا داشت و پاراگرافها و اتفاقات داستان بر اساس منطق ریاضی شکل گرفته بود. پس از این کنو چند اثر دیگر منتشر کرد و کموبیش به شهرت رسید و سپس به عنوان مترجم و ویراستار با انتشارات گالیمار همکاری کرد. کنو تا پیش از جنگ جهانی دوم چند رمان مثل «دهان سنگ» و «آخرین روزها» و مجموعه شعری با عنوان «بلوط و سگ» منتشر کرد اما با درگرفتن جنگ مجبور شد برای مدت کوتاهی پاریس را ترک کند، اگرچه همچنان به عنوان ویراستار و روزنامهنگار به فعالیت میپرداخت تا در دوران مقاومت بتواند زندگیاش را ادامه دهد. در دوران پس از جنگ او روابط تازهای پیدا کرد و رمانهایی مثل «دور از روی» و «ما همیشه با زنها خوب هستیم» را منتشر کرد.
در 1947 کنو یکی از مشهورترین آثارش با نام «تمرین در سبک» را نوشت که کتابی خلاقانه با مایه طنز است و اتفاقی ساده در پاریس به 99 شیوه متفاوت در آن بیان شده است. کنو علایق دیگری بهجز ادبیات هم داشت و این باعث شد که او در انجمن ریاضیات فرانسه و کولژدوپاتافیزیک عضو شود.
انتشار «زازی در مترو» در 1959 شهرت بیشتری برای کنو به همراه آورد و او جایزه ادبی طنز سیاه را به دست آورد. در این رمان با طنزی بیپروا دختربچهای شهرستانی به تصویر کشیده شده که قصد کشف پاریس را دارد. در بخشی دیگر از رمان «گلهای آبی» میخوانیم: «چند ساعتی به آن انسانهای منفور خیره شد که اصلا و ابدا قصد نداشتند پراکنده شوند. سپس بدون هیچ علتی، محل دیدهبانی را ترک کرد و با حالتی تهاجمی به طبقات پایینی قلعه رفت. به همسرش لگد نزد، زیرا مرده بود. ولی به هر سه دخترش، خدمتکارها، فرشها، چند تکه آهن که تازه از کوره درآمده بود، اهالی روستا، سکههای سر راه و در نهایت به سربازهاش لگد زد».
«دور از روئی» رمان دیگری از کنو است که این کتاب نیز بهتازگی با ترجمه خیراللهی در نشر نی منتشر شده است. این رمان به اواسط دوران نویسندگی کنو مربوط است یعنی به زمانی که او از جنبش سوررئالیسم فاصله گرفته بود. «دور از روئی» را میتوان رمان رؤیای بیدار نامید. در این رمان، احتمالات پررنگتر و قویتر از واقعیتها هستند و کنو نشان میدهد که تلاش برای تحقق این احتمالات ممکن است اضطرابی بیپایان برای انسان پدید آورد.
در شروع «دور از روئی» تصور میکنیم که سرگذشت یک انسان را در دست گرفتهایم، ولی در ادامه رمان متوجه میشویم که در واقع با چندین بیوگرافی سروکار داریم. همانطورکه در توضیحات کتاب هم آمده، شخصیت اصلی رمان، ژاک لومون، رؤیاپرداز است، اختراع میکند، تخیل میکند و چند زندگی گوناگون را در سر میپروراند. در کودکی به سینما میرود و خودش را جای شخصیتهای فیلمها تصور میکند و زمانی که بزرگ میشود خودش جای شخصیت فیلمها را میگیرد. در کودکی میخواهد پادشاه یا پاپ شود و در بزرگسالی بوکسور و شیمیدان و بازیگر میشود. این شخصیت در قالب نقشهای گوناگون میرود و آنها را زندگی میکند، با این حال از واقعیتها لذت نمیبرد و زندگیاش به نظر پوستهای تهی است در پی زندگی دیگری که عاقبت خودش هم دقیقا نمیداند چه زندگیای.