جنون و زوال اخلاق

شرق: پاتریک مکگراث از نویسندگان معاصر انگلیسی است که در سال ۱۹۵۰ در لندن متولد شد و بعدها به یکی از نویسندگان مشهور ژانر گوتیک بدل شد. در داستانهای او بیماریهای ذهن و روان، اختلالات و انحرافات جنسی، فروپاشی و از ریختافتادگی جسم، سرکوب تمایلات جنسی، حلول نیروهای شر یا ارواح جانوری در جسم انسان، فروپاشی اخلاق و مواردی از این دست مضامینی تکرارشونده هستند. «خون و آب» عنوان مجموعه داستانی از او است که با ترجمه نیاز اسماعیلپور در نشر نیلا منتشر شده است. آنچه در داستانهای مکگراث دیده میشود، تا حد زیادی نتیجه مشاهدات او در زندگی واقعی است. مترجم کتاب در پایان توضیحاتی درباره مکگراث و آثارش آورده و با نگاهی به شرح زندگی او میتوان دریافت که چرا او اینقدر به این موضوعات توجه کرده است. مک گراث کودک بود که پدرش سرپرست بیمارستانی روانی در انگلستان شد و در نتیجه مردان و زنانی که به خاطر مشکلات روانی مرتکب جنایاتی شده بودند همدم کودکی مکگراث شدند. «او داستانهای مختلفی درباره انواع محیرالعقول خشونتهای روانی میشنید و پدرش هم از بیان جزئیات مربوط به روانپزشکی برای او دریغ نمیکرد. همه اینها باعث شد که در او
به قول خودش نوعی همدردی و علاقه نسبت به دیوانگی به وجود بیاید». مترجم میگوید به همین دلیل است که علاوه بر دیوانگان، پزشکان هم نقشی پررنگ در داستانهای مکگراث دارند: پدر دختر نوجوان در داستان «مکتشف گم شده» که انگشتی قطع شده را در شیشهای پرالکل به فرزندش هدیه میدهد، درواقع گرتهای از پدر خود مکگراث است. «پزشکان مکگراث در اکثر مواقع کاری از دستشان برنمیآید؛ مثل پزشک داستان دست سیاه راج که قرابت غریبی هم با پزشک داستان خون و آب دارد و اصلا گویی هموست. این پزشکان یا ناظر و راویاند یا حتا قربانی؛ گویی در هزارتوی ذهن مک گراث وقتی پای پیچیدگیهای روان آدمی به میان آید، از علم و عقل کاری ساخته نیست و بهترین نمود این نیز همان داستان مکتشف گم شده است: در پایان داستان دختر به حرفه پدرش، پزشکی، چون نمادی از جهان تعقل، پا مینهد و تجربههای شهودیاش را فراموش میکند». پاتریک مکگراث در ابتدای جوانی به کانادا رفت و چندسالی در آنجا در مشاغل مختلف و از جمله کار در بیمارستان روانی مشغول شد. او سپس به نویسندگی روی آورد و در ژانرهای مختلفی مثل علمی-تخیلی و اکشن به نوشتن پرداخت تا اینکه درنهایت علاقهاش به ژانر
گوتیک را دریافت. مکگراث نویسنده پرکاری است و جوایز متعددی هم به دست آورده است و براساس برخی از داستانهایش فیلم هم ساخته شده است. در بخشی از داستان «مکتشف گمشده» از این مجموعه میخوانیم: «ایولین روزی خنک و بادخیز در پاییز مرطوب دوازدهمین سال زندگیاش، توی باغ خانه والدینش در لندن، مکتشفی گمشده پیدا کرد. آن مرد در چادر کوچکش زیر پشهبندی چاکچاک و پارهپوره دراز کشیده بود که قشنگ معلوم بود برای درامانماندن از شر پشههای آن دوروبر کافی نیست. لباسش چرک و پر از لکههای خون و عرق بود، و تهریش خاکستری زبری صورت نزارش را پوشانده بود. وسایلش روی یک صندلی تاشو کنار تخت سفریاش بودند: یک قمقمه، خالی؛ یک هفتتیر، با تیردان خالی؛ دوتا فشنگ؛ سه تا کبریت؛ یک چراغ نفتی کوچک؛ و یک نقشه کثیف و چروک از مسیر رسیدن به کنگو از راه شمال».
نیل سایمون، نمایشنامهنویس مشهور آمریکایی، در ایران بهخوبی شناخته میشود و در سالهای اخیر آثار متعددی از او به فارسی منتشر شده است. سایمون را از بهترین کمدینویسان تاریخ نمایشنامهنویسی آمریکا میدانند. او بیش از هر نویسنده آمریکایی دیگری آثار پرفروش و پرمخاطب نوشته و رکورد بیشترین تعداد اجرای صحنهای نمایشنامههای یک نویسنده در تالارهای آمریکا به او تعلق دارد. سایمون تنها نمایشنامهای به شمار میرود که در زمان حیاتش نامش بر یک تالار تئاتر در برادوی گذاشته شد. سایمون در نمایشنامههایش رویکردی غیرسیاسی دارد و بیش از همه به مسائل و زندگی طبقه متوسط میپردازد. «پابرهنه در برادوی» عنوان کتابی است از مجید مصطفوی که به زندگی و آثار سایمون مربوط است. این کتاب در پنج پرده با این عناوین نوشته شده است: زندگینامه، درونمایهها، شیوه نگارش، سایمون و سینما، و نمایشنامهها. نویسنده کتاب در بخشی از «پیشپرده» کتاب درباره موفقیت سایمون نوشته: «شاید راز موفقیت سایمون در تواناییهای او نهفته باشد که در داستانهای جذاب نمایشنامههایش با مهارت و استادی هرچه تمامتر خود را به رخ میکشید و از همان نخستین سالهای
فعالیتش نیز آشکار بود. چیرهدستیاش در خلق طنز از مسائل حاد جامعه و زندگی روزمره مردم عادی و طبقه متوسط امریکایی، نگرش انساندوستانه و غمخواری عمیقش برای آدمهای معمولی، توانایی نمایش رنج، اشتیاق و دلشوره در جملات بامزهای که شخصیتهای دوستداشتنی و فراموشنشدنیاش به زبان میآورند، و اعتقاد و احترام عمیقش به نهاد خانواده و ارزشهای سنتی از جمله ویژگیهای مهم سایمون است که چنین جایگاه والایی در نمایشنامهنویسی برای او به وجود آورده است. «پابرهنه در پارک»، «دختر یانکی»، «اتاقی در هتل پلازا»، «عاقبت عشاق سینهچاک»، «زندانی خیابان دوم»، «پسران آفتاب»، «پزشک نازنین»، «اتاقی در هتل کالیفرنیا»، «مقتول قاتل»، «کلهپوکها»، «مشنگها: یک حکایت کمدی»، «شایعات: یک مضحکه»، «گمشده در یانکرز»، «خنده در طبقه بیستوسوم»، «اتاقی در هتل لندن» از جمله نمایشنامههای سایموناند که به فارسی ترجمه شدهاند.
شرق: پاتریک مکگراث از نویسندگان معاصر انگلیسی است که در سال ۱۹۵۰ در لندن متولد شد و بعدها به یکی از نویسندگان مشهور ژانر گوتیک بدل شد. در داستانهای او بیماریهای ذهن و روان، اختلالات و انحرافات جنسی، فروپاشی و از ریختافتادگی جسم، سرکوب تمایلات جنسی، حلول نیروهای شر یا ارواح جانوری در جسم انسان، فروپاشی اخلاق و مواردی از این دست مضامینی تکرارشونده هستند. «خون و آب» عنوان مجموعه داستانی از او است که با ترجمه نیاز اسماعیلپور در نشر نیلا منتشر شده است. آنچه در داستانهای مکگراث دیده میشود، تا حد زیادی نتیجه مشاهدات او در زندگی واقعی است. مترجم کتاب در پایان توضیحاتی درباره مکگراث و آثارش آورده و با نگاهی به شرح زندگی او میتوان دریافت که چرا او اینقدر به این موضوعات توجه کرده است. مک گراث کودک بود که پدرش سرپرست بیمارستانی روانی در انگلستان شد و در نتیجه مردان و زنانی که به خاطر مشکلات روانی مرتکب جنایاتی شده بودند همدم کودکی مکگراث شدند. «او داستانهای مختلفی درباره انواع محیرالعقول خشونتهای روانی میشنید و پدرش هم از بیان جزئیات مربوط به روانپزشکی برای او دریغ نمیکرد. همه اینها باعث شد که در او
به قول خودش نوعی همدردی و علاقه نسبت به دیوانگی به وجود بیاید». مترجم میگوید به همین دلیل است که علاوه بر دیوانگان، پزشکان هم نقشی پررنگ در داستانهای مکگراث دارند: پدر دختر نوجوان در داستان «مکتشف گم شده» که انگشتی قطع شده را در شیشهای پرالکل به فرزندش هدیه میدهد، درواقع گرتهای از پدر خود مکگراث است. «پزشکان مکگراث در اکثر مواقع کاری از دستشان برنمیآید؛ مثل پزشک داستان دست سیاه راج که قرابت غریبی هم با پزشک داستان خون و آب دارد و اصلا گویی هموست. این پزشکان یا ناظر و راویاند یا حتا قربانی؛ گویی در هزارتوی ذهن مک گراث وقتی پای پیچیدگیهای روان آدمی به میان آید، از علم و عقل کاری ساخته نیست و بهترین نمود این نیز همان داستان مکتشف گم شده است: در پایان داستان دختر به حرفه پدرش، پزشکی، چون نمادی از جهان تعقل، پا مینهد و تجربههای شهودیاش را فراموش میکند». پاتریک مکگراث در ابتدای جوانی به کانادا رفت و چندسالی در آنجا در مشاغل مختلف و از جمله کار در بیمارستان روانی مشغول شد. او سپس به نویسندگی روی آورد و در ژانرهای مختلفی مثل علمی-تخیلی و اکشن به نوشتن پرداخت تا اینکه درنهایت علاقهاش به ژانر
گوتیک را دریافت. مکگراث نویسنده پرکاری است و جوایز متعددی هم به دست آورده است و براساس برخی از داستانهایش فیلم هم ساخته شده است. در بخشی از داستان «مکتشف گمشده» از این مجموعه میخوانیم: «ایولین روزی خنک و بادخیز در پاییز مرطوب دوازدهمین سال زندگیاش، توی باغ خانه والدینش در لندن، مکتشفی گمشده پیدا کرد. آن مرد در چادر کوچکش زیر پشهبندی چاکچاک و پارهپوره دراز کشیده بود که قشنگ معلوم بود برای درامانماندن از شر پشههای آن دوروبر کافی نیست. لباسش چرک و پر از لکههای خون و عرق بود، و تهریش خاکستری زبری صورت نزارش را پوشانده بود. وسایلش روی یک صندلی تاشو کنار تخت سفریاش بودند: یک قمقمه، خالی؛ یک هفتتیر، با تیردان خالی؛ دوتا فشنگ؛ سه تا کبریت؛ یک چراغ نفتی کوچک؛ و یک نقشه کثیف و چروک از مسیر رسیدن به کنگو از راه شمال».
نیل سایمون، نمایشنامهنویس مشهور آمریکایی، در ایران بهخوبی شناخته میشود و در سالهای اخیر آثار متعددی از او به فارسی منتشر شده است. سایمون را از بهترین کمدینویسان تاریخ نمایشنامهنویسی آمریکا میدانند. او بیش از هر نویسنده آمریکایی دیگری آثار پرفروش و پرمخاطب نوشته و رکورد بیشترین تعداد اجرای صحنهای نمایشنامههای یک نویسنده در تالارهای آمریکا به او تعلق دارد. سایمون تنها نمایشنامهای به شمار میرود که در زمان حیاتش نامش بر یک تالار تئاتر در برادوی گذاشته شد. سایمون در نمایشنامههایش رویکردی غیرسیاسی دارد و بیش از همه به مسائل و زندگی طبقه متوسط میپردازد. «پابرهنه در برادوی» عنوان کتابی است از مجید مصطفوی که به زندگی و آثار سایمون مربوط است. این کتاب در پنج پرده با این عناوین نوشته شده است: زندگینامه، درونمایهها، شیوه نگارش، سایمون و سینما، و نمایشنامهها. نویسنده کتاب در بخشی از «پیشپرده» کتاب درباره موفقیت سایمون نوشته: «شاید راز موفقیت سایمون در تواناییهای او نهفته باشد که در داستانهای جذاب نمایشنامههایش با مهارت و استادی هرچه تمامتر خود را به رخ میکشید و از همان نخستین سالهای
فعالیتش نیز آشکار بود. چیرهدستیاش در خلق طنز از مسائل حاد جامعه و زندگی روزمره مردم عادی و طبقه متوسط امریکایی، نگرش انساندوستانه و غمخواری عمیقش برای آدمهای معمولی، توانایی نمایش رنج، اشتیاق و دلشوره در جملات بامزهای که شخصیتهای دوستداشتنی و فراموشنشدنیاش به زبان میآورند، و اعتقاد و احترام عمیقش به نهاد خانواده و ارزشهای سنتی از جمله ویژگیهای مهم سایمون است که چنین جایگاه والایی در نمایشنامهنویسی برای او به وجود آورده است. «پابرهنه در پارک»، «دختر یانکی»، «اتاقی در هتل پلازا»، «عاقبت عشاق سینهچاک»، «زندانی خیابان دوم»، «پسران آفتاب»، «پزشک نازنین»، «اتاقی در هتل کالیفرنیا»، «مقتول قاتل»، «کلهپوکها»، «مشنگها: یک حکایت کمدی»، «شایعات: یک مضحکه»، «گمشده در یانکرز»، «خنده در طبقه بیستوسوم»، «اتاقی در هتل لندن» از جمله نمایشنامههای سایموناند که به فارسی ترجمه شدهاند.