|

مهاجران غیرقانونی، گروگان‌های 60 میلیون تومانی

«کسانی را که قاچاقی از مرز رد شده‌اند، در انباری، طویله‌ و... حبس می‌کنند حتی لباس‌های‌شان را هم می‌گیرند.

مهاجران غیرقانونی، گروگان‌های 60 میلیون تومانی

«کسانی را که قاچاقی از مرز رد شده‌اند، در انباری، طویله‌ و... حبس می‌کنند حتی لباس‌های‌شان را هم می‌گیرند. بعد آنها را کتک می‌زنند، شلاقشان می‌زنند یا آنها را به کوهستان‌ها می‌برند و مجبورشان می‌کنند قبر خودشان را بکنند و در همان قبر روی آنها سنگ و خاک می‌ریزند. بعد هم مجبورشان می‌کنند با همان سر و صورت خونین و صدای آشفته و خسته با خانواده‌های‌شان تماس بگیرند تا خانواده‌ها این‌طور نگران‌تر شوند و راحت‌تر پولی را که گروگان‌گیرها می‌خواهند، بدهند»؛ اینها قسمتی از یک فیلم اکشن نیست، بلکه بخشی از شکنجه‌هایی است که قاچاق‌برها بر سر افغانستانی‌ها می‌آورند. فرقی نمی‌کند کدام مرز باشد، به صرف افغان‌بودن ممکن است توسط قاچاق‌بران گروگان گرفته شده و مجبور شوند برای آزادی باج دهند.

همکاری قاچاق‌بران با باندهای گروگان‌گیری

هادی یکی از کسانی است که بعد از تسلط طالبان بر افغانستان به ایران آمده. او خودش از راه قانونی وارد ایران شده، اما درباره‌ گروگان‌گیری روایت‌هایی شنیده است. شنیده‌هایش درباره این مسیر را این‌طور نقل می‌کند: «این گروگان‌گیری هنگام ورود کارگران و مردان افغان به خاک ایران از راه‌های غیرقانونی مخصوصا در مسیر بلوچستان و پاکستان اتفاق می‌افتد. این مدل دزدان در این مسیر زیاد است و در واقع بعضی از قاچاق‌بران با گروگان‌گیرها همراهی می‌کنند. گروگان‌گیرها هم آنها را شکنجه می‌کنند و همه دار و ندار آنها حتی لباس‌های‌شان را می‌گیرند و بعد از شکنجه از آنها پول اخاذی می‌کنند، اگر هم خودشان پولی نداشته باشند، از خانواده‌های‌شان اخاذی می‌کنند. در این مدت هم که فرد را گروگان می‌گیرند، از آنها از راه‌های مختلف سوءاستفاده و بهره‌کشی‌ می‌کنند و آنها را وادار به کار بدون مزد در اموری مانند اعمال شاقه ساختمانی، زراعت، کارهای شخصی خانگی و... می‌کنند».

گروگان‌ها را در طویله شکنجه می‌کنند

تقریبا اکثر افغانستانی‌ها جسته و گریخته اطلاعاتی درباره این نوع گروگان‌گیری‌ها دارند و وقتی درباره این مدل گروگان‌گیری‌ها از آنها سؤال می‌شود، برایشان عجیب نیست. حتی بعضی از کسانی که در استان‌های مرزی زندگی می‌کنند، در‌این‌باره کم‌وبیش چیزهایی شنیده‌اند. بهنام یکی از اهالی کرد ارومیه است. او می‌گوید در استان ما قاچاق‌بر زیاد است. این اتفاق چیز جدیدی نیست، اما این‌طور نیست که هر دفعه و هر روز این اتفاقات بیفتد. او می‌گوید: «افغان‌ها را از مرز می‌آورند و می‌برند در طویله‌ یا انباری حبس می‌کنند و شکنجه می‌دهند و به باد کتک و شلاق می‌گیرند تا از آنها اخاذی کنند و پول بگیرند». او در ادامه اضافه می‌کند که البته خود قاچاق‌برهای افغان‌ هم در ترکیه بعضی مواقع پیش‌ می‌آید که برای انتقام از آن چیزی که به سر خودشان یا نزدیکان‌شان آمده، این بلاها را سر ایرانی‌هایی بیاورند که به هر دلیلی می‌خواهند به صورت غیرقانونی از مرز خارج شوند و وارد ترکیه شوند؛ چون در‌حال‌حاضر اکثر قاچاق‌برهای ترکیه، افغانستانی هستند.

باندها در کوه‌ها کمین می‌کنند

بهنام قاچاق‌بری را می‌شناسد که توانسته از طریق ارتباط با خانواده گروگان‌ها، مبلغ مورد نیاز را فراهم کند و آنها را از دست گروگان‌گیرها آزاد کند. بهرام، نام همان قاچاق‌بری است که توانسته چند گروگان را از این طریق به خانواده‌های‌شان برساند. بهرام که حالا در اقلیم کردستان عراق سکونت دارد، تعریف می‌کند که چطور توانسته ارتباط بین این گروگان‌ها و خانواده‌های‌شان را فراهم کند و مبلغی را که گر‌وگان‌گیرها خواسته‌اند، به آنها برساند تا گروگان آزاد شود: «قاچاق‌برها افغان‌هایی را که می‌خواهند به صورت قاچاق از مرز ایران وارد شوند، در کوه‌ها و مناطق مرزی گیر می‌اندازند و شکنجه می‌دهند و گروگان می‌گیرند و برای آزاد‌کردن هر گروگان حداقل ۳۰ میلیون تومان می‌خواهند».

او ادامه می‌دهد: «این گروگان‌گیرها مثل حیوان هستند و با هیچ زبانی نمی‌شود با آنها حرف زد. هر چقدر تلاش کردم و زنگ زدم، آنها تا وقتی که از خانواده طرف پول را نگرفتند، هیچ اهمیتی به هیچ تماسی نمی‌دادند. چند هفته پیش سمت خوی یک نفر افغانستانی‌ها را دزدیده و دلال افغان‌ها هم پیش همان دزد می‌رود و می‌گوید افغانستانی‌های من را بده و او هم گروگان‌ها را نمی‌دهد و در نهایت هم دزدها، دلال را می‌کشند». بهرام در پاسخ به این سؤال که آیا تاکنون به پلیس مراجعه کرده است می‌گوید: «من در‌حال‌حاضر ایران نیستم و دسترسی به پلیس ایران ندارم و نمی‌توانم به پلیس اطلاع دهم».

چون اینجا کسی را ندارند این بلا را سرشان می‌آورند

بهرام درباره این شایعه که قاچاق‌برهای افغان هم در ترکیه همین شکنجه‌ها و بدرفتاری‌ها را سر ایرانیان پناهنده می‌آورند، می‌گوید: «افغان‌ها هم آدم هستند، آدم نیستند؟ بالاخره وقتی در ایران این بلاها را سرشان می‌آورند، خب آنها هم وقتی به ترکیه می‌رسند، این بلاها را سر ایرانی‌ها می‌آورند».

او درباره افغان‌هایی که خودشان قاچاق‌بر هستند، می‌گوید: «خود افغان‌ها اکثرشان خودشان را قاچاق می‌کنند؛ یعنی در یونان، صربستان، ترکیه و... اکثر قاچاق‌برها افغان هستند. خودشان یاد گرفته‌اند و خودشان همدیگر را جابه‌جا می‌کنند. اگر هم ببینند ایرانی‌ها در بین پناهنده‌ها هستند، این بلا را سرشان می‌آورند. من واقعا خودم دوست ندارم این بلا سر افغانستانی‌ها بیاید. اصلا دوست ندارم یک افغان بیاید تا در راه این بلاها را سرش بیاورند. الان حدود یکی، دو سال است که اوضاع این‌قدر بد شده و این گروگان‌گیری‌ها زیاد شده، وگرنه قبل از آن افغانستانی‌ها راحت به ایران می‌آمدند و از ایران به هر جای دیگری می‌رفتند».

گروگان‌گیرها با خودشان می‌گویند کسی خبر ندارند اینها کجا هستند. فامیل کسی نیستند و کسی هم نمی‌تواند شکایت کند؛ چون اینها غیرقانونی وارد کشور شده‌اند. گروگان‌گیر هم با این تصورات افغانستانی‌ها را می‌دزدد و شکنجه می‌کند و از خانواده‌های‌شان درخواست پول می‌کند. یک فیلم برای خانواده اینها می‌فرستند و می‌گویند این پسرتان است، اگر پول ندهید او را می‌کشم تا خانواده آنها ۵۰ میلیون، صد میلیون یا ۲۰۰ میلیون پول برای آنها بفرستد.

هر گروگان، ۶۰ میلیون تومان

این قاچاق‌بر می‌گوید حدود چهار، پنج ماه پیش یکی از آشنایان افغانستانی‌اش به اسم عابد که در بلژیک اقامت دارد، با او تماس می‌گیرد و می‌گوید دو برادرش را گروگان گرفته‌اند و برای آزادی آنها ۱۲۰ میلیون تومان می‌خواهند. عابد می‌گوید: «دو برادر من با ویزا و پاسپورت به صورت کاملا قانونی وارد تهران می‌شوند. آنها می‌خواستند به ترکیه بروند؛ به‌ خاطر‌ همین بلیت می‌گیرند و راهی فرودگاه می‌شوند، اما در مسیرها چون با راه‌ها آشنا نبودند، وقتی می‌خواستند به سمت فرودگاه بروند، اشتباهی به جای تاکسی‌های فرودگاه، سوار ماشین شخصی می‌شوند و همان‌جا گیر همین گروگان‌گیرها می‌افتند. آنها هم این دو نفر را به سمت سلماس و ماکو می‌برند و در آنجا برادرهایم را در یک خانه در یک منطقه کوهستانی گروگان می‌گیرند و کتک می‌زنند و با چاقو زخمی می‌کنند و شکنجه می‌دهند تا بتوانند پول اخاذی کنند. در نهایت هم ۱۲۰ گروگان‌گیر دستگیر شدند و تعدادی از گروگان‌‌ها هم رد مرز شدند».

۲۰ روز در جاده‌های کوهستانی اسیر بودیم

اما روایت کسانی که به دست این گروگان‌گیرها افتاده‌اند، با جزئیات دردناک‌ بیشتری همراه است. عظم‌الدین یکی از همین کسانی است که به گفته خودش حدود دو ماه پیش، ۲۰ روز اسیر این گروگان‌گیرها بوده است. عظم‌الدین از افغانستان وارد ایران می‌شود و می‌خواست از تهران قاچاقی به سمت ترکیه برود و آنجا پناهنده شود تا به سمت کشورهای اروپایی برود؛ به همین خاطر به سمت مرز ماکو می‌رود. آنجا از سوی پلیس مرزی ترکیه رد مرز می‌شود. وقتی می‌خواست برای بار دوم به سمت ترکیه برود، گیر گروگان‌گیرها می‌افتد.

عظم‌الدین روایتش را این‌طور شروع می‌کند: دفعه اولی که می‌خواستم از ایران قاچاقی وارد ترکیه شوم، مقداری پول آماده کردم و با قاچاق‌بری به نام مستعار محمد هماهنگ کردم و راه افتادیم؛ اما آنجا از سوی پلیس مرزی ترکیه برگشت داده شدیم. دفعه دوم که می‌خواستیم برویم محمد از بین همه گروه به ما پنج نفر گفت صبر کنید تا شما را با یک راننده دیگر راهی کنم. ماشین‌هایی که برای این مسیر استفاده می‌شود، معمولا پژو است و مسیرها هم معمولا کوهستانی است. در طول مسیر هم قاچاق‌بر (همان محمد) با راننده مدام در تماس بود. در ماشین چهار نفر پشت نشسته بودیم، یک نفر جلو بود و یک نفر دیگر هم در صندوق عقب بود. در این مسیر راننده تلاش می‌کرد از راه‌هایی برود که گیر پلیس نیفتد، به خاطر همین از مسیرهای تاریک‌تر می‌رفت.

او می‌گوید: در همین مسیر بود که از کنار دو ماشین مشکی که پلاک نداشتند، رد شدیم و این دو ماشین به محض اینکه از کنارشان رد شدیم و ما را دیدند، دور زدند و ما را تعقیب کردند. راننده به قاچاق‌بر زنگ زد و گفت دو نفر ما را تعقیب می‌کنند و از این حادثه جلوگیری کن.

قاچاق‌بر ما را به گروگان‌گیر فروخت

او روایتش از لحظات فرار از گروگان‌گیرها را این‌طور ادامه می‌دهد: نمی‌دانم بین آنها چه صحبت‌هایی شد اما برداشت من این بود که قاچاق‌بر از این اتفاق خبر داشت و ما را فروخته بود اما راننده هم بی‌خبر بود و به نظر می‌رسد وقتی به قاچاق‌بر زنگ زد، متوجه این موضوع شد. راننده سعی می‌کرد فرار کند، اما وقتی این دو نفر این‌طور ما را تعقیب می‌کردند من فهمیدم که فروخته شدیم و این راننده الکی تقلا می‌کند. حدود یک ساعت ما سعی می‌کردیم از دست اینها فرار کنیم و بعضی مواقع در مسیر ما جلو می‌‌افتادیم و بعضی مواقع آنها جلو می‌افتادند و چندین بار هم این دو ماشین با ماشینی که ما در آن بودیم، برخورد کردند و آینه بغل ماشین و شیشه آسیب دید تا اینکه در نهایت ماشین‌‌های گروگان‌گیرها راه ما را بستند و جلو ما 

قرار گرفتند.

او درباره ظاهر گروگان‌گیرها می‌گوید: گروگان‌گیرها هشت نفر بودند؛ یعنی در هر ماشین چهار نفر نشسته بودند. یکی، دو نفرشان از بقیه درشت‌‌اندام‌تر بودند، اما بقیه‌ آنها معمولی بودند. هیچ‌کدامشان هم صورتشان را نپوشانده بودند. اسلحه‌هایی که آنها داشتند با باروت شلیک می‌کرد و گلوله نداشت که وقتی در حال تعقیب ما بودند هم چند بار شلیک کردند. قمه‌هایی هم داشتند که اندازه خیلی بزرگی داشت. وقتی جلوی ما را گرفتند و پیاده شدند، شیشه‌های جلوی ماشین را خرد کردند و با این کارها ترس و وحشت ایجاد کردند تا ما با آنها مقابله نکنیم.

ما به یک باند بزرگ‌تر فروخته شدیم

عظم‌الدین درباره نحوه کار این باندها می‌گوید: گروگان‌گیرها ما را بر اساس مناطقی که از آنجا آمده بودیم، تقسیم‌بندی کردند. بین ما دو فرد ایرانی هم بود. وقتی داشتند ما را به جایی که می‌خواستند حبسمان کنند، ببرند، ماشین را تا جایی که می‌شد پر کردند؛ یعنی علاوه بر ما گروگان‌های دیگری هم بودند و همه با هم در یک ماشین بودیم. گروگان‌گیرها سه نفر را در صندوق عقب نشاندند، هشت نفر در صندلی عقب و دو نفر هم در صندلی جلو. بعد ما را به باغی بردند و در اتاقکی که آنجا بود، حبس کردند. آن اتاقک یک طبقه ویلایی‌مانند بود که انگار برای کسانی که آنجا باغداری یا دهقانی می‌کنند، ساخته شده بود. بعد در آنجا لباس‌هایی که تنمان بود و پول‌هایمان را از ما گرفتند و خودشان پیراهن‌هایی را که از ما گرفتند پوشیدند. البته ما در کیف‌هایمان با خودمان لباس اضافه آورده بودیم.

در ادامه می‌گوید: بعد از اینکه ما را گرفتند می‌خواستند ما را به یک باند بزرگ‌تر از خودشان بفروشند که حقیقتا من آنجا نفهمیدم قیمتی که ما را به این باند بزرگ‌تر فروختند، چقدر بود. یعنی باندی که ما را دزدید، می‌خواست ما را به یک باند بزرگ‌تر از خودش بفروشد که معامله‌‌اش نشد. اما وقتی در راه داشتیم به همان باغی که اول ما را آنجا نگه می‌داشتند، برمی‌گشتیم، یک باند بزرگ‌تر جلوی ما را گرفت. آنجا آن باند بزرگ‌تر به ما گفت ما را در قبال بدهی از باند اولی که ما را دزدیده بود تحویل می‌گیرد و این‌طور بود که باند سارق با این باند بزرگ‌تر بر سر ما معامله کردند که البته مقدار بدهی را به ما نگفتند. اینجا بود که داشتند ما را می‌بردند تا به یک مکان دیگر انتقال دهند و می‌گفتند ما با شما کاری نداریم و شما را در همان مسیر قاچاقی که داشتید از کشور خارج می‌شدید، رها می‌کنیم.

او در جواب به این سؤال که آیا تا اینجای کار تا به حال شکنجه شده‌اید یا نه می‌گوید: نه ما تا اینجای کار اصلا شکنجه نشدیم. این باند آخری که باند بزرگ‌تری بود ما را می‌برد تا شکنجه کند و پول بگیرد.

مجبورمان کردند قبر خودمان را بکنیم

عظم‌الدین درباره شبی که اسیر گروگان‌گیرها بود و جزئیات شکنجه‌ها می‌گوید: باند بزرگ‌تر ما را به باغ دیگری برد که آنجا هم اتاقکی بود که همه ما را در آنجا حبس کردند. بعد از حدود 10 دقیقه چند مرد با اسلحه وارد اتاقی که ما آنجا بودیم، شدند و گاز اشک‌آور زدند و خودشان بیرون رفتند. حدود ۲۰ دقیقه ما در این اتاق حبس بودیم و آنها بیرون ایستاده بودند و ما با لباس‌هایمان جلوی صورتمان را گرفته بودیم تا بیهوش نشویم. بعد از ۲۰ دقیقه آنها وارد اتاق شدند و دست‌هایمان را بستند و گوشی‌هایمان را گرفتند و با وسایلی مثل چوب و... ما را کتک زدند و فیلم هم از ما می‌گرفتند. بعد از آن از طریق واتس‌اپ‌هایمان که شماره‌های افغانستان در آن بود با خانواده‌هایمان تماس گرفتند. آنها برای آزادی هرکس حدود ۴۰ میلیون تومان خواستند.

او ادامه می‌دهد: حدود یک شبانه‌روز گذشت و خبری از پول نشد. ما به آنها گفتیم پولی نداریم که به شما بدهیم. آنها هم ما را به کوهستانی بردند و در یکی از دره‌‌های آنجا شروع کردند به کتک‌زدن ما. وقتی ما را به آن کوهستان می‌بردند، باران هم می‌بارید و هوا سرد بود و ما هم یک پیراهن نازک پوشیده بودیم. بعد آنجا ما را شکنجه کردند و زیر سنگ کردند و کتک زدند و در همین حین هم فیلمی به ما نشان دادند که در آن پوست قسمت شکم و سینه مردی را زنده‌زنده با چاقو می‌کندند و می‌گفتند اینها را هم قبل از شما شکنجه کردیم اما بعد پول گرفتیم و آزادشان کردیم.

عظم‌الدین می‌گوید در نهایت آن‌قدر چانه زدیم و خواهش و التماس کردیم تا به مبلغ ۳۰ میلیون تومان قانع شدند و بعد از پرداخت پول هم دیگر او را شکنجه نکرده‌اند، اما کسانی را که هنوز پولی نداده بودند، خیلی شدیدتر شکنجه می‌کردند؛ مثلا شکنجه‌گران، گروگان‌‌ها را مجبور می‌کردند قسمتی از زمین را مثل قبر بکنند، بعد از بالا روی سرشان سنگ و خاک می‌ریختند، مثل اینکه زنده‌به‌گورت می‌کنند.

مادر جان! حتی پول نداریم جنازه‌ات را برگردانیم

او در پاسخ به این سؤال که اگر کسی پول نداشته باشد چه بلایی سرش می‌آورند؟ می‌گوید: آنها آن‌قدر کتکت می‌زنند تا در نهایت پول را برایشان واریز کنی اما نمی‌گذارند به مردن برسد. وقتی تو را حسابی کتک زدند به خانواده‌ات زنگ می‌زنند و بعد گوشی را می‌دهند به تو تا با آن حال گریان و کتک‌خورده حرف بزنی و خانواده‌ات بیشتر دلشان بسوزد. مثلا یادم است یکی از همراهان ما به مادرش زنگ زد و مادرش به او گفت تو که وضع ما را می‌دانی من حتی نصف این پول را هم نمی‌توانم تهیه کنم، هیچ راه‌حلی وجود ندارد. گفت حتی اگر تو آنجا بمیری هم من پولی ندارم تا جسد تو را برگردانم. دیگر من خبر ندارم آن فرد چه شد. یکی دیگر از همراهان ما هم بود که جورکردن این پول برایش سخت بود، برای همین به برادرانش و چند نفر از دوستانش در ترکیه زنگ زد و آنها هم گفتند صبر کن تا ما این پول را خرد‌خرد با قرض‌کردن برایت جمع‌آوری کنیم و این‌طوری با ۱۰ میلیون و نیم و پنج میلیون و نیم قرض‌کردن پول را جمع‌آوری کردند و دادند تا او رها شود.

او درباره مسیر برگشتشان بعد از رهاشدن از دست گروگان‌گیرها می‌گوید: وقتی پول را دادی، گروگان‌گیرها به یکی از راننده‌ها زنگ می‌زنند و می‌گویند من قاچاق‌بر هستم و مسافران من برگشت خوردند، بیا و آنها را به تهران ببر. بعد هم راننده می‌آید و گروگان‌های رهاشده را سوار می‌کند. اینجا مسافران هم باید حواسشان را جمع کنند و به راننده نگویند که گروگان‌ بوده‌اند و از پیش دزد رها شده‌اند؛ چون راننده می‌ترسد و می‌خواهد جوری وانمود کند که انگار از هیچ چیزی خبر ندارد و این‌طوری زمینه‌سازی می‌کند. راننده حدودا ساعت دو شب به تهران می‌رسد و مسافران را در میدان آزادی پیاده می‌کند. برای این مسیر تا تهران هم از هر مسافر تقریبا ۵۰ هزار تومان می‌گیرد. وقتی به تهران رسیدیم راننده از ما فیلم می‌گیرد و ما را در فیلم نشان می‌دهد و می‌گوید که مسافران چه کسی هستیم بعد طوری فیلم می‌گیرد که میدان آزادی مشخص باشد و برای قاچاق‌بر می‌فرستد که یعنی من مسافران تو را رساندم. این خلاصه‌ای از چیزی است که ما دیدیم.

مجلس هم تأیید کرد

خبر این اخاذی‌ها حتی به کمیسیون امنیت ملی مجلس هم رسیده و یکی از اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی نیز به این خبر واکنش نشان داده است.  طبق خبری که پنجم شهریور ۱۴۰۱ روی سایت خبرگزاری ایسنا قرار گرفته، فداحسین مالکی، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در گفت‌وگو با این خبرگزاری در واکنش به انتشار اخباری درباره اخاذی باندهای ایرانی از برخی افغان‌های مهاجر با گروگان‌گیری آنها گفت: «خبر سوءاستفاده از باندهای قاچاق از برخی افغان‌های مهاجر به کمیسیون امنیت ملی هم رسیده و جلسه‌ای با وزرای کشور و اطلاعات داشتیم مبنی بر اینکه با این موضوعات برخورد شود. خیلی از افغان‌ها از خانواده‌های اصیل افغانستان هستند و نباید با آنها برخورد شده و خدایی ناکرده اخاذی صورت گیرد؛ چون در نهایت باعث تنش بین دو کشور ایران و افغانستان می‌شود». 

این نماینده در ادامه اضافه کرد بیشتر ورود افغان‌ها به ایران به صورت قانونی است؛ چراکه سفارتخانه‌ها و نمایندگی‌های ایران در شهرهایی همچون کابل، جلال‌آباد، قندهار، مزارشریف و هرات وجود دارند که ویزای  قانونی می‌دهند.