|

‌هم‌زمانی معنادار حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق و عملیات جیش‌العدل در سیستان‌وبلوچستان

ریشه‌های داغ ترور

درست در زمانی که تل‌آویو، منطقه خاورمیانه و جامعه جهانی منتظر واکنش تهران به حمله روز دوشنبه تل‌آویو به بخش کنسولگری سفارت ایران در دمشق است، عملیات تروریستی جیش‌العدل در استان سیستان‌و‌بلوچستان به وقوع پیوست. این هم‌زمانی از هر زاویه‌ای که ارزیابی شود، به نظر می‌رسد نه از سر تصادف بلکه می‌تواند یک هم‌زمانی «معنادار» تفسیر شود، با این احتمال که تهران با تمرکز بر داخل از‌دست‌زدن به اقدام متقابل علیه اسرائیل خودداری کند یا آن را به تأخیر بیندازد یا در صورت انجام پاسخ احتمالی، سطح و شدتش کاهش یابد.

ریشه‌های داغ ترور

‌عبدالرحمن فتح‌الهی: درست در زمانی که تل‌آویو، منطقه خاورمیانه و جامعه جهانی منتظر واکنش تهران به حمله روز دوشنبه تل‌آویو به بخش کنسولگری سفارت ایران در دمشق است، عملیات تروریستی جیش‌العدل در استان سیستان‌و‌بلوچستان به وقوع پیوست. این هم‌زمانی از هر زاویه‌ای که ارزیابی شود، به نظر می‌رسد نه از سر تصادف بلکه می‌تواند یک هم‌زمانی «معنادار» تفسیر شود، با این احتمال که تهران با تمرکز بر داخل از‌دست‌زدن به اقدام متقابل علیه اسرائیل خودداری کند یا آن را به تأخیر بیندازد یا در صورت انجام پاسخ احتمالی، سطح و شدتش کاهش یابد.

با‌این‌حال پیرمحمد ملازهی در گفت‌وگو با «شرق» و با درنظر‌گرفتن این مسئله که انجام چنین عملیات گسترده‌ای در استان سیستان‌و‌بلوچستان از طرف جیش‌العدل نیازمند آمادگی اطلاعاتی، لجستیکی، نظامی و تسلیحاتی است؛ بنابراین او بعید می‌داند این هم‌زمانی بین حمله اسرائیل در دمشق و عملیات جیش‌العدل به شکل عمدی صورت گرفته باشد. با این خوانش، تحلیلگر ارشد حوزه شبه‌قاره چنین برداشتی را ذهن‌گرایانه و به دور از واقعیت می‌داند؛ چراکه از منظر او مجموعه‌ای از مشکلات و بحران‌ها در منطقه سیستان‌وبلوچستان وجود دارد که می‌تواند زمینه و فضا را برای نیروگیری و همچنین انجام عملیات از طرف جیش‌العدل و الفرقان فراهم کند. ملازهی در تبیین هرچه بیشتر گفته خود و با اشاره به برخی از این مشکلات، موضوع سوخت‌برها، رسیدگی‌نکردن به حوادثی که سال 1401 در برخی شهرستان‌های سیستان‌و‌بلوچستان صورت گرفته، اختلافات طایفه‌ای و قبیله‌ای، بحران مضاعف معیشتی و اقتصادی، نگاه امنیتی به استان سیستان‌وبلوچستان و نبود رسیدگی لازم از سوی مقامات و مسئولان را از‌جمله عوامل مؤثر و کلانی می‌داند که باعث شده است که جیش‌العدل کماکان پتانسیل و ظرفیت لازم برای انجام عملیات در خاک ایران را داشته باشد.

ملازهی در ادامه آسیب‌شناسی خود با اشاره به این نکته کلیدی که اگر رویه جاری در استان سیستان‌وبلوچستان به لحاظ مدیریت نظام، اقتصادی و سیاسی ادامه پیدا کند، شاهد بحران و تهدید فزاینده امنیتی خواهیم بود، این موضوع را یادآور می‌شود که برای کنترل بحران کنونی در استان سیستان‌وبلوچستان باید یک تجدیدنظر اساسی در قبال نگاه به بلوچ و اهل سنت انجام بگیرد که به نظر او، این مهم نیازمند تصمیم جدی در سطح حاکمیت است. ملازهی با در‌نظر‌گرفتن نکات خود در ادامه این سؤال را مطرح می‌کند که چرا مسئولان نتوانسته‌اند در یک سال گذشته به شکل درست، دقیق و عادلانه به این پرونده رسیدگی کنند تا زمینه و بهانه برای مانور دیگران به صفر برسد.

نگاه توسعه‌محور به‌جای نگاه‌های امنیتی

با این حال هوشنگ تقوی برخلاف آنچه پیرمحمد ملازهی عنوان کرد، در گفت‌وگویی که با «شرق» داشت، هم‌زمانی انجام عملیات جیش‌العدل در استان سیستان‌و‌بلوچستان را به فاصله ۴۸ ساعت پس از حمله هوایی اسرائیل به ساختمان کنسولگری ایران در دمشق، اتفاقی نمی‌داند و تحلیل خود را این‌گونه ادامه می‌دهد که به نظر می‌رسد پیش از حمله اسرائیل برنامه برای انجام عملیات از طرف جیش‌العدل انجام گرفته است تا تمرکز امنیتی، نظامی و دفاعی ایران متوجه مرزهای شرقی کشور شود و با صرف بخشی از توان ایران در استان سیستان‌وبلوچستان عملا سناریوی پاسخ ایران به اسرائیل از دستور کار خارج شود یا با تأخیر عملیاتی شود. وحید بیانی هم دیگر کارشناسی بود که در گپ‌وگفتش با «شرق» و برخلاف ارزیابی ملازهی و تقوی، این هم‌زمانی را از زاویه‌ای کاملا متفاوت تحلیل می‌کند و باور دارد که چون پس از حمله بعدازظهر دوشنبه هفته گذشته اسرائیل به ساختمان کنسولگری ایران در دمشق بیشتر توجهات رسانه‌ای، سیاسی، دیپلماتیک و حتی نظامی، امنیتی و دفاعی متمرکز پاسخ احتمالی تهران به تل‌آویو شده است، خود‌به‌خود فضای ایدئالی را برای جیش‌العدل فراهم کرد تا عملیات خود را در سیستان‌و‌بلوچستان کلید بزند. به نظر این تحلیلگر ارشد حوزه امنیتی پس از حمله موشکی ایران به خاک پاکستان و مواضع جیش‌العدل انگیزه برای پاسخ‌گویی مضاعف از طرف این گروه به وجود آمد و از همان زمان برنامه‌ریزی عملیاتی، لجستیکی و تسلیحاتی آن در دستور کار قرار گرفت؛ بنابراین بیانی تأکید می‌کند که هر زمانی امکان وقوع این عملیات وجود داشت؛ اما به دلیل آنکه اکنون حمله اسرائیل توجهات را به سمت دیگری کشاند، زمان وقوع این عملیات را برای جیش‌العدل فراهم کرد. با توجه به این نکته، بیانی این هم‌زمانی را لزوما ارتباط بین اسرائیل و جیش‌العدل نمی‌داند و این‌گونه ارزیابی می‌کند که ارتباط این دو اتفاق (حمله اسرائیل به سفارت ایران و عملیات جیش‌العدل) در قالب تأثیرگذاری نمود پیدا کرده است. به این معنا که فضای پس از حمله اسرائیل تأثیرات خود را ذیل ایجاد فرصت برای انجام عملیات جیش‌العدل فراهم کرده است. با این حال این تحلیلگر نیز همسو با گفته‌های ملازهی معتقد است که یک بحران امنیتی در مرزهای شرقی کشور وجود دارد که در صورت نبود رسیدگی درست به آن و تغییر گفتمان از نگاه امنیتی و پلیسی به نگاه توسعه‌‌محور یقینا شرایط در ادامه نگران‌کننده خواهد شد. تقوی هم با اذعان بر همین موضوع هشدار می‌دهد که سلسله عملیات‌های جیش‌العدل در استان سیستان‌و‌بلوچستان و همچنین عملیات‌هایی که داعش خراسان در شاهچراغ و کرمان انجام داده است، گواهی بر این واقعیت است که مرزهای شرقی کشور پس از روی کار آمدن حکومت طالبان به شکل کاملا جدی آبستن بحران امنیتی برای کشور است.

از جیش‌العدل تا داعش خراسان

پیرمحمد ملازهی در ادامه گفت‌وگو با «شرق» از منظری دیگر عملیات جیش‌العدل در استان سیستان‌و‌بلوچستان را به بوته نقد و تحلیل می‌برد و هشدار می‌دهد که جیش‌العدل و الفرقان از نگاه ایدئولوژیک و همچنین از منظر لجستیکی، نظامی و امنیتی پتانسیل لازم برای همراهی، همسویی و حتی ادغام با دیگر گروه‌های رادیکال منطقه از طالبان گرفته تا القاعده و حتی داعش خراسان را دارند. در نتیجه به گفته ملازهی باید به فوریت و در سطح کلان و راهبردی نگاه به استان سیستان‌وبلوچستان تغییر پیدا کند.

تقوی هم گپ‌وگفت خود با «شرق» را با اذعان به درستی تحلیل ارائه‌شده از سوی ملازهی ادامه می‌دهد و در تشریح دقیق‌تر آن نکته دیگری را پیش می‌کشد که ناظر به جولان اتباع غیرایرانی در عملیات‌های تروریستی در چند ماه اخیر در ایران است. کارشناس ارشد مسائل افغانستان مشخصا به اتباع افغان و تاجیک که در عملیات‌های تروریستی کرمان و شاه‌چراغ نقش‌آفرین بوده‌اند، اشاره دارد که حتی عملیات تروریستی مسکو را هم انجام داده‌اند. بنابراین تقوی در مقام قیاس با گفته‌های ملازهی حتی یک گام رو به جلو می‌رود و تصریح می‌کند که اتفاقا همراهی، همسویی و ادغام نیروها، تجهیزات و ادوات جیش‌العدل و الفرقان با گروه‌هایی مانند القاعده و داعش خراسان از مدت‌ها پیش انجام شده است؛ کما‌اینکه در عملیات شاه‌چراغ و عملیات کرمان، اتباع تاجیک دست به ترور زدند و در جریان عملیات جیش‌العدل در استان سیستان‌و‌بلوچستان هم به گفته مقامات امنیتی دو تبعه غیرایرانی در این زمینه دستگیر شده‌اند که نشان می‌دهد یا جذب نیروهای غیرایرانی در جیش‌العدل هم انجام شده است یا برعکس، جیش‌العدل با جریان‌های رادیکالی مانند القاعده و داعش خراسان ادغام شده است. پیرو گفته‌های تقوی، سیدمجید میراحمدی، معاون وزیر کشور گفت «دو عنصر پشتیبان که زمینه حضور نیروهای جیش‌العدل را در چابهار فراهم کرده بودند، غیر‌ایرانی هستند». بیانی هم در این زمینه موضوع درگیری مرزی پنجشنبه با نیروهای طالبان و هم‌زمان با عملیات جیش‌العدل در استان سیستان‌و‌بلوچستان را مطرح می‌کند که به گواه او و همسو با تحلیل ملازهی و تقوی نشان می‌دهد طالبان هم نقش و جایگاه جدی برای حمایت لجستیکی تسلیحاتی و میدانی از گروه‌های رادیکال و مسلح منطقه را در شرق کشور بر‌عهده دارد. این کارشناس در گپ‌و‌گفت خود با «شرق» و با در نظر گرفتن این موضوع که طالبان سیاست‌های مدنظر ایالات متحده آمریکا را در قبال ایران، روسیه و چین طرح و اجرا می‌کند، متذکر می‌شود که در صورت ادامه سیاست انفعال و مماشات با این گروه در افغانستان معادلات به سود تهران پیش نخواهد رفت. البته علیرضا مرحمتی، معاون امنیتی و انتظامی استاندار سیستان‌و‌بلوچستان، وقوع درگیری و به گروگان گرفته‌شدن مرزبانان ایرانی در مرز «میلک» شهرستان هیرمند از توابع منطقه سیستان واقع در شمال استان سیستان‌و‌بلوچستان را تکذیب کرد و به گفته او، میان مرزبان ایرانی و طرف طالب اختلافی بر سر یک تریلی و راننده به وجود آمده و متعاقب آن جرو‌بحث رخ داده که موضوع حل شد.

وسعت عملیاتی گروه‌های رادیکال و آینده امنیتی ایران

پیرمحمد ملازهی از منظر ژئوپلیتیک گفت‌وگوی خود را با «شرق» ادامه می‌دهد و بیان می‌کند که خلافت داعش شاخه خراسان از نظر جغرافیای سیاسی برای خود وسعتی از قفقاز و چچن تا آسیای مرکزی، منطقه سین‌کیانگ چین را شامل می‌شود. از طرف دیگر این خلافت گستره‌ دیگری از افغانستان تا پاکستان، هند، قسمت شرقی ایران به اضافه تاجیکستان، ازبکستان، مالزی و اندونزی را هم در بر می‌گیرد. در‌این‌بین تحلیلگر ارشد مسائل شبه‌قاره ارزیابی مقامات امنیتی مسکو را هم طرح می‌کند، دال بر اینکه اکنون سه حوزه یا سه اولویت عملیاتی برای داعش خراسان وجود دارد که شامل منطقه چچنستان، منطقه سین‌کیانگ چین که نهضت ترکستان شرقی به دنبال استقلال این منطقه است و بخش شرقی ایران که محل تمرکز گروه‌هایی نظیر جیش‌العدل، الفرقان، داعش خراسان و القاعده را شامل می‌شود. با در نظر گرفتن این موضوع، ملازهی متذکر می‌شود که با انتقال نیروهای تاجیک، ازبک و چچن‌تباران از سوریه و عراق به منطقه بدخشان افغانستان و نقش کانونی و محوری طالبان در حمایت سرزمینی، لجستیکی و تجهیزاتی از این نیروها اکنون روسیه، چین و ایران مهم‌ترین کانون‌های بحران تروریسم در سال‌های آینده به شمار می‌روند. هوشنگ تقوی هم تحلیل ارائه‌شده از سوی ملازهی را مبنای ارزیابی خود قرار می‌دهد و با اذعان به صحت این گزاره، هشدار می‌دهد که اسرائیل علاوه بر جولان در منطقه قفقاز و در کنار مرزهای شمال و شمال غربی ایران در‌حال‌حاضر می‌تواند از زمینه گروه‌های رادیکال منطقه‌ای در شرق ایران برای ترورهای کور و ایجاد ناامنی زنجیره‌ای و سلسله‌ای استفاده کند؛ کما‌اینکه به گفته این تحلیلگر در لایه‌های دوم و سوم عملیات شاه‌چراغ، کرمان و دیگر حوادث تروریستی ردپایی از تل‌آویو وجود دارد. مفسر حوزه مسائل شبه‌قاره با اعتراف بر این واقعیت که اکنون ارتش پاکستان توان یا تمایلی برای رصد و کنترل منطقه بلوچستان در خاک خود ندارد، هشدار می‌دهد که بیش از گذشته زمینه و فضا برای جولان گروه‌ها رادیکال و نفوذ تل‌‌آویو در راستای ایجاد بحران امنیتی وجود دارد. با توجه به آنچه گفته شد، تقوی برخی گفته‌های مقامات داخلی کشور درباره تذکر به مقامات اسلام‌آباد یا امید‌بستن به طالبان در راستای مدیریت امنیتی مرزهای شرقی را سیاستی مؤثر نمی‌داند که تنها متضرر واقعی آن ایران خواهد بود. اشاره تقوی به گفته‌های روز جمعه احمد وحیدی، وزیر کشور، بود که عنوان کرد در جریان عملیات جیش‌العدل در سیستان‌و‌بلوچستان، از قبل از پاکستان خواسته شده مرزها را کنترل کنند.

‌مدیریت ناامنی ایالات متحده علیه تهران، مسکو و پکن؟!

وحید بیانی هم در راستای نکات تقوی و با ارجاعی به گفت‌وگوهای دوحه بین طالبان و ایالات متحده آمریکا پیش از به قدرت رسیدن این جریان (طالبان) در افغانستان یادآور می‌شود که از مجموع مذاکرات (دوحه) چیز زیادی در دسترس نیست؛ اما روندی که در سه سال اخیر و به دنبال قدرت‌گیری مجدد طالبان اجرا شده است، نشان می‌دهد که ایالات متحده آمریکا به شکل مشخص سه کشور ایران، چین و روسیه را در سیبل تروریسم مدیریت‌شده قرار داده است؛ یعنی از منظر این تحلیلگر، واشنگتن با خروج از افغانستان فضا را از مدیریت نظامی وارد فضای مدیریت ناامنی کرده است؛ بنابراین از دید این کارشناس اکنون همکاری‌های منطقه‌ای برای کنترل تروریسم از اولویت جدی برخوردار است. البته پیش‌تر کریم داوودمعینی، کارشناسی بود که در گفت‌وگو با «شرق» برخلاف نگاه بیانی و ذیل برگزاری چهارمین نشست وزرای خارجه کشورهای همسایه افغانستان در شهر سمرقند ازبکستان که فرودین‌ماه سال گذشته برگزار شد، این دست همکاری‌های منطقه‌ای در راستای کنترل تروریسم را ناکافی دانست. این تحلیلگر حوزه آسیای میانه با ارجاعی به بیانیه نشست یادشده، تمرکز بندهای اولیه بیانیه پایانی نشست سمرقند را ناشی از نگرانی کشورهای همسایه افغانستان درباره توسعه و گسترش گروه‌های تروریستی و همچنین اوج‌گیری قاچاق مواد مخدر و تأثیر آن بر ناامنی فراگیر منطقه‌ای و بین‌المللی دانسته بود. این مفسر مسائل پاکستان و افغانستان، بیانیه پایانی نشست سمرقند را به نحوی اقراری بر نقش مخرب و منفی حکومت طالبان می‌دانست؛ به‌ویژه آنکه مشابه همین نگرانی‌ها در بیانیه چهارجانبه هم مورد تأکید مجدد قرار گرفته بود. منظور این تحلیلگر بیانیه‌ای است که در سایه برگزاری یک نشست غیررسمی جانبی در جریان گفت‌وگوهای سمرقند بین وزرای امور خارجه روسیه، چین، پاکستان و ایران انجام شده بود. در بند مهمی از بیانیه نشست چهارجانبه تأکید شده بود که «وزیران بر نگرانی عمیق خود درباره وضعیت امنیتی مرتبط با تروریسم در افغانستان تأکید کردند و خاطرنشان کردند همه گروه‌های تروریستی شامل داعش (ISIS)، القاعده، جنبش اسلامی ترکستان شرقی (ETIM)، تحریک طالبان پاکستان (TTP)، ارتش آزادی‌بخش بلوچستان (BLA)، جیش‌العدل و... مستقر در افغانستان، تهدیدی جدی برای امنیت منطقه‌ای و جهانی هستند. مضافا وزیران چهار کشور روسیه، چین، ایران و پاکستان تلاش‌های طالبان برای مقابله با داعش خراسان را مورد توجه قرار دادند و از طالبان خواستند اقدامات قابل مشاهده و راستی‌آزمایی را در اجرای تعهدات اعلام‌شده خود در زمینه مبارزه با تروریسم، انهدام و از‌بین‌بردن انواع گروه‌های تروریستی به‌منظور جلوگیری از استفاده از خاک افغانستان از سوی هر گروه تروریستی اتخاذ کند. ذیل این نکات، داوودمعینی در ادامه ارزیابی‌های خود با نگاهی نسبتا بدبینانه بر این باور بود که نشست‌های مکرر کشورهای منطقه‌ای و همسایه افغانستان اساسا تأثیر مثبتی بر تحولات این کشور، امنیت همسایگان و در کل امنیت منطقه‌ای ندارد، تا زمانی که به نظر او حکومت طالبان در افغانستان روی کار باشد؛ چرا‌که این تحلیلگر یقین دارد حکومت طالبان به‌عنوان یک واقعیت میدانی توانسته است که تحولات دیپلماتیک را هم تحت تأثیر قرار دهد.

با این خوانش، داوودمعینی اذعان دارد به‌جای اینکه کشورهای همسایه، طالبان را مجاب کنند در مسیر دموکراسی و به‌رسمیت‌شناختن حقوق تمام اقوام و گروه‌های حاضر در افغانستان حرکت کند، برعکس این طالبان است که توانسته خود را به‌عنوان یک واقعیت به کشورهای همسایه تحمیل کند، تا جایی که این تحلیلگر به سوءمحاسبه تهران اشاره دارد و می‌گوید: «ایران در یک اقدام اشتباه سفارت افغانستان در تهران را تحویل این حکومت (طالبان) داد». داوودمعینی اگرچه تأکید مقامات ایران مبنی بر به‌رسمیت‌نشناختن دیپلماتیک حکومت طالبان را مدنظر قرار می‌دهد؛ اما به باورش تهران اکنون مانند چین، روسیه و پاکستان، طالبان را به‌صورت دوفاکتو به رسمیت شناخته است، حتی اگر ایران اقرار رسمی در‌این‌باره نداشته باشد؛ اما رفتارهای عملی خلاف آن را نشان می‌دهد.