|

تسویه اساتید در دانشگاه‌ها ادامه دارد

نوبت به سراج‌زاده رسید

سال‌هاست که حلقه‌های رادیکال، علوم انسانی را نشانه گرفته‌اند و بیشترین تسویه‌های استادان در دانشکده‌های علوم انسانی اتفاق افتاده است. مسئله‌ای که در سال‌های گذشته البته به رشته‌های دیگر هم رسید، اما هنوز جامعه‌شناسی و علوم انسانی در تیررس افرادی است که علوم انسانی را خطرناک می‌پندارند.

نوبت به سراج‌زاده رسید
شهرزاد همتی دبیر گروه جامعه روزنامه شرق

شهرزاد همتی: سال‌هاست که حلقه‌های رادیکال، علوم انسانی را نشانه گرفته‌اند و بیشترین تسویه‌های استادان در دانشکده‌های علوم انسانی اتفاق افتاده است. مسئله‌ای که در سال‌های گذشته البته به رشته‌های دیگر هم رسید، اما هنوز جامعه‌شناسی و علوم انسانی در تیررس افرادی است که علوم انسانی را خطرناک می‌پندارند. این‌بار در آخرین روزهای استقرار دولت سیزدهم هنوز فضای متصلب دانشگاهی از پا ننشسته و قرعه بازنشستگی زودهنگام به نام حسین سراج‌زاده، عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی افتاد. حسین سراج‌زاده در کانال تلگرامی خود درباره این بازنشستگی اطلاع داده و درباره بازنشستگی زودهنگام دکتر رسول رسولی‌پور، استاد گروه فلسفه دانشگاه خوارزمی نیز سخن می‌گوید. در بخش‌هایی از متنی که سراج‌زاده در کانال تلگرامی خود منتشر کرده، آمده است: «دیروز یکشنبه ۱۰ تیرماه در‌حالی‌که با شماری از همکاران گروه جامعه‌شناسی دانشگاه خوارزمی مشغول برگزاری مصاحبه داوطلبان دکترای جامعه‌شناسی بودیم، تلفنم زنگ خورد. چون منتظر تلفن ضروری بودم، از جلسه بیرون رفتم و پاسخ دادم.

خانمی خود را از امور اداری دانشگاه معرفی کردند و خواستند برای به جریان افتادن کارهای بازنشستگی همین امروز یک شماره حساب بانک صادرات و اطلاعات و مدارکی دیگر ارسال کنم.

گفتم، مگر من بازنشسته شده‌ام؟ من که قانونا تا دو سال دیگر می‌توانم کار کنم.

هنوز حکم بازنشستگی را هم ندیده‌ام. گروه و شاید دانشکده هم در جریان نیستند. علت بازنشستگی زودهنگام بدون درخواست خودم و گروه چه بوده؟

اگر هم به هر‌دلیلی تصمیم گرفته‌اند یک عضو هیئت علمی را باز نشسته (بخوانید اخراج) کنند، آیا نباید از قبل رسما به او و به گروه آموزشی اطلاع دهند؟

این همکار محترم امور اداری گفتند، بله حق با شماست ولی از من خواسته‌اند و معذورم.

گفتند حکم از طریق اتوماسیون به دانشکده ارسال شده و اصرار داشتند همین امروز شماره بانک صادرات و اطلاعات و مدارکی دیگر را بفرستم تا کارهای اداری به‌سرعت انجام شود». سراج‌زاده در ادامه بیان کرده است: «تاریخ حکم ۶/ 0۴/ ۱۴۰۳ (آخرین روز کاری پیش از انتخابات) است و به استناد مصوبه مورخ 8/06/1402 هیئت امنای دانشگاه صادر شده است. این مصوبه و محتوا و دلایل آن هیچ‌گاه به‌صورت کتبی و یا شفاهی از طرف مسئولان دانشگاه به من اطلاع داده نشده است. حتی مدیر محترم گروه هم اطلاع نداشتند، زیرا در برنامه‌ریزی درسی گروه برای نیم‌سال آینده که حدود یک ماه‌و‌نیم قبل تصویب شد، برنامه کامل یک عضو هیئت علمی شاغل برایم در نظر گرفته شد. فقط افواهی و به‌صورت شایعه در اسفند 1402 از برخی همکاران شنیده بودم که گویا هیئت‌ امنای دانشگاه چنین مصوبه‌ای داشته است. با توجه به این، حدود یک ماه‌و‌نیم قبل، از رئیس محترم دانشکده خواستم بررسی بفرمایند و به من اطلاع دهند که آیا این موضوع درست است و چنین مصوبه‌ای وجود دارد؟ و اگر درست است، کی قرار است اجرا شود تا من برنامه‌های کار و زندگی‌ام را مطابق آن تنظیم کنم. به‌ هر‌حال کارمند محترم اداری بر اساس خواسته مسئولان بالادستی اصرار و عجله داشتند تا کارهای اداری آن زودتر انجام شود.

تا جایی‌که می‌دانم روال و قاعده این است که حکم بازنشستگی اعضای هیئت علمی را پایان هر ترم، و در ترم دوم، شهریور‌ماه می‌زنند که بعد از یک سال کار از مرخصی سالانه مرداد‌ماه استفاده کرده باشند؛ و همچنین از قبل به فردی که قرار است بازنشسته شود رسما خبر می‌دهند تا بتواند برای کار و زندگی‌اش برنامه‌ریزی کند. این داستان برای آقای دکتر رسول رسولی‌پور عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه خوارزمی هم دقیقا به همین ترتیب رخ داده است».

سعید معیدفر، رئیس انجمن جامعه‌شناسی، در گفت‌وگو با «شرق» درباره خبر بازنشستگی زودهنگام سراج‌زاده گفت: «گزارشی که آقای دکتر سراج‌زاده درباره بازنشستگی پیش‌از‌موعد خود ارائه کردند، هنوز قطعی نشده است؛ یعنی صرفا تماسی بوده که مشخص نیست چه ارگانی تماس گرفته و هدفش چیست. قطعا انجمن جامعه‌شناسی زمانی وارد می‌شود که چنین اقدامی عملی بشود. حتی به‌صورت مکتوب هم چیزی در اختیار آقای دکتر نگذاشته‌ا‌ند که ما بتوانیم براساس آن مکتوب واکنش نشان بدهیم. اما به هر‌حال د‌رحد همان هم به نظر من لااقل بایستی آن کسانی‌که حداقل ایشان را می‌شناسند، واکنش نشان‌دهند و نگذارند که چنین اتفاقی بیفتد و کم‌کم از پرده برون بیاید».

دانشگاه در محاصره ایدئولوژی

معیدفر با بیان اینکه پروسه بازنشسته‌کردن یا تعلیق و عدم‌تمدید کار و اینها مدت‌هاست که در دانشگاه‌ها باب شده، تصریح کرد: «تلاش بر این بوده که تا آنجایی که ممکن است دانشگاه را به قول خودشان پاک‌سازی کنند و عوامل خاصی وارد دانشگاه بشوند؛ یعنی کسانی‌که وابسته به یک جریان فکری هستند. می‌دانید که به هر‌حال دانشگاه‌ها بایستی مرکز گفت‌وگو و مرکز افکار و اندیشه‌های متکثر و رویکردهای مختلف علمی باشد. قاعدتا هیچ‌گاه دانشگاه نمی‌تواند از یک زاویه یا یک جمعیتی را به‌عنوان چه دانشجو و چه استاد وارد دانشگاه کند که تقریبا از یک زاویه به امور نگاه کنند. ما می‌دانیم که علم محصول اندیشه‌ها و رویکردهای متفاوت است، ولی متأسفانه تفکر ایدئولوژیک در هر‌جایی، توسط گروه‌های تندرویی که مشخص نیست از کجا هدایت می‌شوند ریشه می‌دواند. این تفکر ایدئولوژیک تلاش کرده صرفا یک جریان فکری یا یک جریان مونولوگ فقط در دانشگاه حضور داشته باشد و جریان‌های فکری دیگری که خود آنها می‌توانند به‌نحوی باعث رشد و توسعه دانش بشوند، در محاق رفته‌اند. متأسفانه این روند، روندی است که برای امروز و دیروز و یک سال و 10 سال پیش هم نیست. متأسفانه شورای عالی انقلاب فرهنگی به‌نحوی خودش را جایگزین وزارتخانه قانونی کشور کرده و عملا با انتصاب رؤسای دانشگاه‌ها و متعاقب آن رؤسای دانشکده‌ها به هر‌شکل ممکن تلاش کرده مانع فضای دیالوگ و تعامل و مواجهه اندیشه‌ها و گفت‌وگوی اندیشه‌ها باشد. این مسیر، مسیری است که همان‌طورکه عرض کردم جدید نیست، اما بسته به آمد‌و‌رفت برخی از دولت‌ها این قبض‌و‌بسط داشته است. ولی جریان پیوسته ادامه داشته است. البته در دوره‌هایی که آن جریان اصولگرایی حاکم بوده، تقریبا یکدستی در شورای انقلاب فرهنگی هم رخ داده و این مسیر به قول خودشان پاکسازی که از انقلاب فرهنگی سال 59 آغاز شده، شدت پیدا کرده است». معیدفر تصریح کرد: «ما الان داریم می‌بینیم اول از جریان‌هایی که گویا تقریبا با خود انقلاب زاویه داشتند، حذف شدند و کم‌کم در درون خود اقدام به حذف کسانی کردند که شاید اسلام‌گرا بودند اما به‌نحوی با آنها تفاوت رویکرد سیاسی داشتند. بعد نوبت به حذف رقبا رسید؛ یعنی گاهی اوقات این حذف‌کردن‌ها وجوه بسیار‌بسیار سخیف پیدا کرد. به این عبارت که مثلا اگر در یک گروهی یا در دانشکده‌ای مثلا فرد شاخصی وجود دارد که مورد اعتماد دانشجویان است و جایگاه علمی مبرزی دارد، از سوی همکارانی که متأسفانه خودشان را در آن موقعیت نمی‌بینند، برایشان پرونده‌سازی می‌شود و به‌نحوی آنها را طرد می‌کنند...! یعنی اصلا اوضاع آن‌قدر خراب شده که گاهی اوقات دیگر آن بحث ایدئولوژیک هم نیست؛ بلکه ایدئولوژی یک پوسته است و رقابت‌های افراد در اولویت است. یعنی به‌عبارتی، بیرون‌انداختن خوب‌ها و بیرون‌انداختن آنهایی که اصلح هستند و جایگاه و شأن دارند و مورد رجوع هستند اتفاق می‌افتد. و نهایتا این استادان را با این بهانه که فلانی با جریان انقلاب مخالف است، با ایدئولوژی فلان مخالف است، حذف می‌کنند».

رئیس‌ انجمن جامعه‌شناسی با بیان اینکه دانشگاه به کانونی بسیار ناسالم تبدیل‌ شده گفت: «امروز در دانشگاه افراد به‌جای اینکه بتوانند خودشان را ارتقا‌دهند و به آن کسانی که دارای جایگاه هستند برسانند، تلاش می‌کنند که آنها را حذف کنند. این پروسه حذف افراد اصلح، شاخص و توانمند یک فاجعه بزرگ برای آموزش عالی کشور است؛ یعنی شما در آینده ملاحظه می‌کنید که دانشگاه شما بسیار سقوط کرده و بعد کم‌کم درگیر فساد شده است. یعنی دانشگاه، هم از نیروهای کیفی و دارای رویکردهای مهم خالی می‌شود، و هم درگیر فساد می‌شود و نهایتا همه اینها دانشگاه را از آن جایگاه اصل علم، دانش و مرکز رشد و توسعه کشور به یک کانون توزیع رانت و متأسفانه تولید مدارک بی‌خاصیت و بدون اهمیت تبدیل می‌کند و ما این چیزها را الان داریم می‌بینیم. در سال‌های اخیر شما وقتی وارد دانشگاه می‌شوید، می‌بینید که در کادر هیئت‌ علمی آنجا کسانی وارد شده‌اند که اینها جزء شاگردتنبل‌های دانشگاه بودند و شاگرد اول‌های آن دانشگاه نه‌‌تنها جذب دانشگاه نشدند، بلکه تعدادی هم که به‌نحوی در یک دوره‌هایی وارد شدند، یا اخراج شدند یا قراردادشان را لغو کردند».

معید‌فر گفت: «این یک فاجعه بزرگ است و متأسفانه کشوری که درگیر فساد می‌شود، دانشگاهش هم فاسد می‌شود و بعد ذیل ایدئولوژی یکسان‌سازی و خالص‌سازی و امثال این، فساد و بی‌سوادی ادامه پیدا می‌کند. حالا این ماجرا به‌هر‌حال کم‌کم به دوست و همکار دانشمندمان آقای دکتر سراج‌زاده کشیده شده است. جایگاه مهمی که ایشان هم در میان دانشجویان و انجمن‌ها و حلقه‌های جامعه‌شناسی کشور دارند و همچنین فعالیت‌های متعددی که درون خود دانشگاه به‌لحاظ علمی داشتند و هم در نهادهای علمی مثل انجمن جامعه‌شناسی داشتند، غیرقابل‌انکار است. معلوم نیست این حذف‌کردن تا کجا هم ادامه پیدا کند. اما مسئله آقای سراج‌زاده موردی است که واقعا باعث شاید بگوییم تأسف و ناراحتی خیلی از همکاران ما شده است. همه ما نگران هستیم که این روند تا کجا می‌خواهد ادامه پیدا کند».

امیدوار نیستم

معیدفر در پاسخ به این سؤال که آیا امیدوار است که با استقرار دولت چهاردهم این فضا تعدیل شود و استادان اخراجی و بازنشستگان زودتر‌از‌موعد به دانشگاه بازگردند گفت: «من مطمئن هستم که اینها حتی بعد از تغییر دولت هم این مسیر را ادامه می‌دهند. اینکه می‌پرسید بعدا چگونه خواهد شد، پاسخ من این است که این مسیر بدون تردید ادامه خواهد داشت و البته سرعت آن شدت و ضعف دارد، چون به‌هر‌حال مراکز موازی تصمیم‌گیر دیگری مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی وجود دارد که آن ترکیب هم خط‌وربط مشخصی دارند. به بیان دیگر بیشتر نمایندگان در این شورا، یک جریان خاص فکری را دنبال می‌کنند. به‌هر‌حال امیدی به آینده نامطلوبی که در دانشگاه‌ها دیده می‌شود، نیست. به‌هر‌حال ما به‌عنوان کسانی که طرفدار حق و انصاف هستیم و می‌بینیم این اقداماتی که دارد می‌شود، چه آینده خطرناکی را برای کشور رقم می‌زند، باید تا آنجایی که ممکن است مثل مردم که تلاش می‌کنند نگذارند که روزنه‌ها بسته بشود و نگذارند به‌هر‌حال این بی‌انصافی و بی‌عدالتی و این فساد ادامه پیدا کند، ما باید تلاش خودمان را بکنیم و قطعا همه ما (کسانی که خودمان هم به‌نحوی مورد این ظلم قرار گرفته‌ایم) قویا از ایشان حمایت می‌کنیم و امیدوار هستیم با این حمایت بتوانیم کسانی را که درصدد هستند دانشگاه را از اندک افراد شاخص تهی و یکدست کنند، جلوگیری کنیم».

حسین سراج‌زاده کارشناسی جامعه‌شناسی خود را از دانشگاه شهید بهشتی تهران گرفت و سال 1368 در مقطع کارشناسی ارشد رشته جامعه‌شناسی از دانشگاه تربیت‌مدرس فارغ‌التحصیل شد. او همچنین مدرک دکترای جامعه‌شناسی خود را دانشگاه اسکس (Essex) انگلستان گرفت. او هم‌اکنون دانشیار گروه آموزشی جامعه‌شناسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه خوارزمی است و تا پایان همین ترم تحصیلی دانشگاهی در دانشگاه فعالیت داشت. به نظر می‌رسد مستقرین فعلی در وزارت علوم در تلاش هستند تا در روزهای پایانی هم تسویه استادان را در برنامه بگنجانند. اما آنچه مسلم است با وجود علم به تمام نقاط ضعف احتمالی و عدم‌اعتماد دانشگاهیان و تحریم صندوق رأی توسط بسیاری از روشنفکران، استادان دانشگاهی در بسیاری از دانشگاه‌ها و خاصه استادان جامعه‌شناسی، برای نجات دانشگاه تمام تلاش خود را کردند تا دولت چهاردهم به پزشکیان برسد. حال باید دید رئیس‌جمهوری منتخب و تیم علمی او برای این چشمان امیدوار چه خواهند کرد؟‌ آیا پزشکیان به وعده‌هایش عمل می‌کند؟‌ آیا هوای تازه به جان خسته علوم انسانی و دیگر رشته‌ها خواهد دمید؟‌ باید منتظر بود و مطالبه‌گر. ما منتظریم آقای پزشکیان؛ دانشگاه را نجات دهید.